maintenance

/ˈmeɪntənəns//ˈmeɪntənəns/

معنی: قوت، نگهداری، تعمیر، نگهداشت، ابقاء، گذران، عمل تمیز کردن وپاک کردن
معانی دیگر: نیک داری، حفظ، حفاظت، نیک داشت، خرجی، معاش، رزق و روزی، (انگلیس) نفقه، پایداری (در اعتقاد و غیره)، ادعا، ایستادگی، وابسته به حفظ یا نگهداری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of maintaining or state of being maintained.
مترادف: keeping, sustenance, upkeep
مشابه: care, conservation, custody, management, preservation, repair, room and board, safekeeping, subsistence

- Maintenance of a friendship can take some effort when the friends live far apart.
[ترجمه Aery] زمانیکه دوستان از هم جدا زندگی میکنند ، حفظ رابطه دوستی تلاش بیشتری میخواهد .
|
[ترجمه شان] هنگامی که دوستان دور از یکدیگر زندکی میکنند، نگهداری رابطه دوستانه تلاش ( کوشش ) بیشتری را می طلبد.
|
[ترجمه گوگل] زمانی که دوستان دور از هم زندگی می کنند، حفظ یک دوستی می تواند کمی تلاش کند
[ترجمه ترگمان] حفظ دوستی می تواند تلاش کند که دوستان دور از هم زندگی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They spent a lot of money on building maintenance last year.
[ترجمه گوگل] آنها در سال گذشته پول زیادی را صرف تعمیر و نگهداری ساختمان کردند
[ترجمه ترگمان] آن ها سال گذشته پول زیادی صرف نگهداری ساختمان کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: means of support; livelihood.
مترادف: keep, livelihood, living, support
مشابه: subsistence, sustenance, upkeep, wages

- Despite his severe disability, he is able to provide his own maintenance.
[ترجمه گوگل] علیرغم ناتوانی شدید، او قادر به تامین هزینه های زندگی خود است
[ترجمه ترگمان] با وجود ناتوانی شدید او، او می تواند تعمیر و نگهداری خود را انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. maintenance shop
کارگاه تعمیر و نگهداری،تعمیرگاه

2. a maintenance ration of calcium
کلسیم کافی برای حفظ سلامتی

3. the maintenance crew for the telephone lines
ماموران حفظ و نگهداری خطوط تلفن

4. the maintenance of law and order
حفظ نظم و قانون عمومی

5. the maintenance of old buildings
نیک داری ساختمان های قدیمی

6. the maintenance of this belief was not rational
پافشاری روی این عقیده منطقی نبود.

7. he pays maintenance to his ex-wife
او به زن سابقش نفقه می دهد.

8. the correct maintenance of a car
نگهداری درست از اتومبیل

9. the country's railways need better maintenance
راه آهن های کشور نیاز به نگهداری بهتری دارد.

10. he works twelve hours a day so that he may provide maintenance for his family
او روزی دوازده ساعت کار می کند تا بتواند برای خانواده اش تامین معاش کند.

11. This type of garden requires minimal maintenance.
[ترجمه گوگل]این نوع باغ به حداقل نگهداری نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]این نوع باغ به حداقل نگهداری نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He learnt tractor maintenance.
[ترجمه گوگل]تعمیر و نگهداری تراکتور را یاد گرفت
[ترجمه ترگمان]او تعمیر تراکتور را یاد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The purpose of the UN is the maintenance of international peace and security.
[ترجمه گوگل]هدف سازمان ملل متحد حفظ صلح و امنیت بین المللی است
[ترجمه ترگمان]هدف سازمان ملل حفظ صلح و امنیت بین المللی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The engine is designed for easy maintenance.
[ترجمه گوگل]موتور برای نگهداری آسان طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]موتور برای تعمیر و نگهداری آسان طراحی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There are thorough maintenance checks on each plane before take-off.
[ترجمه گوگل]در هر هواپیما قبل از بلند شدن، بررسی های تعمیر و نگهداری کامل وجود دارد
[ترجمه ترگمان]قبل از حرکت، چک و نگهداری کامل بر روی هر هواپیما وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He refused to pay maintenance for his three children.
[ترجمه گوگل]او از پرداخت نفقه برای سه فرزندش خودداری کرد
[ترجمه ترگمان]او از پرداخت هزینه نگهداری سه فرزندش امتناع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The manual stresses the importance of regular maintenance.
[ترجمه گوگل]دفترچه راهنما بر اهمیت نگهداری منظم تاکید دارد
[ترجمه ترگمان]این دفترچه راهنما بر اهمیت نگهداری منظم تاکید دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The maintenance staff are grossly underpaid.
[ترجمه گوگل]دستمزد کارکنان تعمیر و نگهداری بسیار کم است
[ترجمه ترگمان]کارکنان تعمیر و نگهداری بسیار کم حقوق می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قوت (اسم)
strength, food, accent, emphasis, stress, intensity, bread, nutrition, nourishment, pith, punch, maintenance, vis

نگهداری (اسم)
restraint, conservation, retinue, tenure, maintenance, keeping, preservation, retention, upkeep, detainer, sustenance, guardianship, sustentation, sustention

تعمیر (اسم)
repair, reparation, maintenance, upkeep, facelifting, renovation, instauration

نگهداشت (اسم)
maintenance

ابقاء (اسم)
maintenance, retention, survival, survivorship, survivance

گذران (اسم)
subsistence, maintenance

عمل تمیز کردن و پاک کردن (اسم)
maintenance

تخصصی

[حسابداری] نگاهداری و تعمیرات
[علوم دامی] نگهداری
[سینما] نگهداری (مراقبت از ابزارها)
[عمران و معماری] نگهداری - تعمیر - تعمیر و نگهداری - محافظت - نگاهداری
[برق و الکترونیک] نگه داری - نگهداشت 1. اندازه گیریهای پیشگیری کننده یا اصلاح کننده برای نگهداشتن تجهیزات در شرایط عملکردی مطلوب . 2. عملکرد و راه اندازی آزمایشی برنامه ها و پرونده های کامپیوتری برای به روز کردن و تصحیح خطاها .
[مهندسی گاز] نگهداری، تعمیرات
[زمین شناسی] نگهداشت، نگهداری، تعمیر، تعمیرو نگهداری، محافظت
[صنعت] نت، نگهداری و تعمیر، حفظ کردن، پشتیبانی - نت: عبارتست از کلیه فعالیت هایی که به منظور حفظ و نگهداری تجهیزات در حد استاندارد و با هزینه قابل قبول انجام می گیرد.
[حقوق] نفقه، مداخله غیر قانونی در دعوی، تعمیر و نگهداری
[نساجی] نگهدار ی و تعمیر - سرویس کردن
[ریاضیات] نگهداشت، نگهداری، تعمیر و نگهداری وسایل و دستگاه ها، تعمیر کاری، سرویس و نگهداری
[معدن] نگهداری (عمومی)
[آب و خاک] نگهداری-تعمیر

انگلیسی به انگلیسی

• act of maintaining; upkeep, repairs; livelihood, means of support
the maintenance of a building, road, vehicle, or machine is the process of keeping it in good condition.
the maintenance of a state or process consists of making sure that it continues.
maintenance is also money that someone gives regularly to another person to pay for the things that the person needs.

پیشنهاد کاربران

پاسداشت، پیگیری
در حوزه سرمایه گذاری و کسب و کار، maintenance به فعالیت ها و رویه هایی اشاره دارد که با هدف حفظ دارایی ها، تجهیزات و زیرساخت ها در شرایط کاری خوب و بهینه انجام می شود تا عملکرد بهتری داشته باشند و عمر مفید طولانی تری داشته باشند. این شامل بازرسی های دوره ای، تعمیرات، تعویض ها و به روزرسانی ها می شود. استراتژی های موثر نگهداری برای کاهش زمان خرابی، کاهش هزینه ها و به حداکثر رساندن بازگشت سرمایه ( ROI ) بسیار حیاتی هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

In the field of investment and business, maintenance refers to the activities and practices aimed at keeping assets, equipment, and infrastructure in good working condition to ensure optimal performance and longevity
. This can include routine inspections, repairs, replacements, and upgrades
. Effective maintenance strategies are crucial for minimizing downtime, reducing costs, and maximizing the return on investment ( ROI ) .

1. نگهداری ( فرایند حفظ یک وضعیت ) .
2. حمایت مالی ( نفقه ) که برای مخارج زندگی یک فرد ارائه میشه.
ابقاء
نگهداری
مثال: Regular maintenance is essential for the longevity of machinery.
نگهداری منظم برای دوام ماشین آلات ضروری است.
*آموزش زبان انگلیسی، ترکی استانبولی، اسپانیایی و ترجمه انواع متون
1. حفظ، حفاظت
2. تعمیر، نگهداری
3. تداوم، استمرار
4. حمایت
استمرار
Maintenance in the field of addiction typically refers to the ongoing treatment and support that individuals with addiction need to manage their condition and prevent relapse. Maintenance can take many forms, depending on the individual's needs and the type of addiction they are dealing with.
...
[مشاهده متن کامل]

ماندگاری در زمینه اعتیاد معمولاً به درمان و حمایت مداومی اطلاق می شود که افراد معتاد برای مدیریت شرایط خود و جلوگیری از عود به آن نیاز دارند. بسته به نیازهای فرد و نوع اعتیادی که با آن دست و پنجه نرم می کند، ماندگاری می تواند اشکال مختلفی داشته باشد.
ماندگاری همچنین می تواند شامل تغییراتی در شیوه زندگی باشد، مانند بهبود عادات غذایی و ورزش، ایجاد مکانیسم های مقابله ای سالم و ایجاد یک شبکه حمایتی قوی از دوستان و خانواده.
به طور کلی، ماندگاری یک جنبه حیاتی در درمان اعتیاد است، زیرا به افراد کمک می کند تا در مسیر بهبودی خود باقی بمانند و از عود جلوگیری کنند. این امر مستلزم تلاش و تعهد مداوم است، اما می تواند به موفقیت طولانی مدت در مدیریت اعتیاد منجر شود.
- After completing a residential addiction treatment program, John enrolled in a maintenance program to help him stay sober. The program involved regular counseling sessions and support group meetings.
- The clinic specializes in medication - assisted treatment for opioid addiction, which includes maintenance with methadone or buprenorphine. The goal is to help patients manage their addiction and reduce the risk of relapse.
- Mary's recovery from alcohol addiction has been challenging, but she has found that maintenance through regular exercise and meditation has helped her to stay focused and avoid triggers.
- The addiction treatment center offers a range of maintenance programs to support patients after they complete their initial treatment. These include individual counseling, group therapy, and ongoing monitoring of progress.
- The community organization provides resources and support for individuals in recovery from addiction, including maintenance programs that focus on building healthy habits and relationships.

Health maintenance. . . . حفظ سلامت
یه چیزی یا کسی رسیدگی کردن به منظور ابقا سرپا نگهداشتن آن به طور مادی یا عملی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : maintain
✅️ اسم ( noun ) : maintenance
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
تثبیت
سخت گیر
نگاهداری
نگهداشت؛ برقراری وضعیت عمل کرد اولیه در سازه های یا تجهیزات شامل بازدید، اندازه گیری، پایش وضعیت، تعویض، بازسازی یا تمعیر
تداوم
maintenance ( اعتیاد )
واژه مصوب: ماندگاری
تعریف: آخرین مرحلۀ تغییر رفتار اعتیادی که در آن پرهیز از رفتار اعتیادی فرد تداوم پیدا می کند|||متـ . مرحلۀ ماندگاری maintenance stage
maintenance ( noun ) = تعمیر ، نگهداری، سرویس، خدمات/مواظبت، حافظت، مراقبت/خرجی، مخارج، هزینه نگهداری، نفقه ( پولی که شخص باید به طور منظم برای حمایت از فرزند یا شریک ازدواج قبلی خود پس از طلاق بپردازد )
...
[مشاهده متن کامل]

car maintenance classes = کلاس های تعمیر خودرو
maintenance contracts/costs = قرار داد/هزینه های تعمیر
maintenance workers/staff/crew = کارگران/کارکنان/خدمه خدمات سرویس
the maintenance of living standards = حفظ استاندارهای زندگی
examples:
1 - proper maintenance of a car's engine will preserve its performance and value.
نگهداری صحیح موتور خودرو عملکرد و توان آن را حفظ می کند.
2 - Old houses require too much maintenance.
خانه های قدیمی به نگهداری زیادی نیاز دارند.
3 - There are thorough maintenance checks on each plane before take - off.
قبل از برخاستن با هواپیما ، بررسی های دقیق تعمیر و نگهداری در هر هواپیما وجود دارد.
4 - The magazine offers tips on cutting your house maintenance costs.
این مجله نکاتی را در مورد کاهش هزینه های سرویس خانه شما ارائه می دهد.
5 - He refused to pay maintenance for his three children.
او از پرداخت هزینه نگهداری سه فرزندش خودداری کرد.
6 - The office is charged with the maintenance of customary practices and ceremonies.
وظیفه این اداره حفاظت از مراسم و مرسومات معمول است.
7 - Bridges require a lot of maintenance.
پل ها نیاز به تعمیر و نگهداری زیادی دارند.
8 - Refineries typically schedule yearly maintenance.
پالایشگاه ها معمولاً تعمیرات سالانه را برنامه ریزی می کنند.
9 - Components necessary for the maintenance of our fleet of helicopters often have to be ordered from abroad.
اجزای لازم برای تعمیر و نگهداری ناوگان هلیکوپترهای ما اغلب باید از خارج سفارش داده شوند.
10 - We have a large team of IT staff who provide ongoing system and applications maintenance.
ما یک تیم بزرگ از کارکنان فناوری اطلاعات داریم که تعمیر و نگهداری مداوم سیستم و برنامه ها را فراهم می کنند.
11 - Authorities consider these measures to be necessary for the maintenance of sound health and sanitary conditions at the factory.
مقامات این اقدامات را برای حفظ سلامت و شرایط بهداشتی مناسب در کارخانه ضروری می دانند.
12 - She continues to receive maintenance payments from her former partner.
او همچنان به دریافت هزینه های نگهداری ( نفقه ) از شریک سابق خود ادامه می دهد.

نفقه
نگهداری
نگهداری
Service
سرویس - خدمات
A maintenance crew
دامپزشکی و علوم دامی
فیزیولوژی و اندوکرینولوژی: تداوم
جراحی: مرحله نگهداری بیهوشی
تغذیه: تأمین نیازهای غـذایی حیوانات برای زنده و سالم مانده آن ها ( اما برای تولید نه )
ماندگاری
حقوق ( نفقه؛ مداخله غیرقانونی در دعوی )
پاسداشت
بقا و پایداری_ حفظ شکل و ساختار ( زیست شناسی )
پولی که برای نگهداری فرزندبه همسر قبلی پرداخت شود
تنظیم - پایداری - ابقا - سرحال سرپا نگه داشتن
تعمیر و نگهداری
Work that is done to keep in good condition
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣١)

بپرس