luckily

/ˈləkəli//ˈlʌkɪli/

خوشبختانه

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: by fortunate chance.
متضاد: unfortunately, unluckily
مشابه: fortunately

- Luckily, the plan worked.
[ترجمه mohammad] این طرح خوشبختانه کار کرده
|
[ترجمه D.s] خوشبختانه ، این برنامه یا طرح جواب داده است .
|
[ترجمه Lk] خوشبختانه نقشه کارکرد
|
[ترجمه R.A] خوشبختانه این طرح به خوبی کار کرده
|
[ترجمه پارسا میریوسفی] خوشبختانه این ایده و طرح کار کرد
|
[ترجمه SARAH *BTS] خوشبختانه، این طرح جواب داد
|
[ترجمه گوگل] خوشبختانه این طرح جواب داد
[ترجمه ترگمان] خوشبختانه برنامه کار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The accident could have been much worse; luckily no harm was done.
[ترجمه گوگل]تصادف می توانست خیلی بدتر باشد خوشبختانه هیچ آسیبی وارد نشد
[ترجمه ترگمان]تصادف ممکن بود بدتر از این باشد؛ خوشبختانه هیچ اسیبی به آن نرسیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Luckily a bush broke his fall.
[ترجمه ana] خوشبختانه یک بوته سقوط او را شکست.
|
[ترجمه گوگل]خوشبختانه یک بوته سقوط او را شکست
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه یکی از بوته ها سقوط کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Luckily the museum was not damaged by the earthquake.
[ترجمه Zahra] خوشبختانه این موزه توسط زلزله آسیب ندیده است.
|
[ترجمه SARAH *BTS] خوشبختانه موزه در اثر زلزله آسیب ندید
|
[ترجمه گوگل]خوشبختانه موزه در اثر زلزله آسیب ندیده است
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه موزه از زلزله آسیب ندید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Luckily I didn't hurt myself when I fell.
[ترجمه siamak esteghlaly] خوش بختانه وقتی افتادم صدمه ای ندیدم
|
[ترجمه گوگل]خوشبختانه وقتی افتادم به خودم صدمه نزدم
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه وقتی افتادم، به خودم صدمه نزدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Luckily, the damage was not serious.
[ترجمه Heli] خوشبختانه خسارت جدی نبود
|
[ترجمه گوگل]خوشبختانه آسیب جدی نبود
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه، خسارت جدی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Luckily I was feeling in a good mood.
[ترجمه گوگل]خوشبختانه حالم خوب بود
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه حس خوبی داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Luckily, help arrived in the nick of time.
[ترجمه گوگل]خوشبختانه کمک به موقع رسید
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه، کمک به موقع رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Luckily, there was another sailing at 2 o'clock.
[ترجمه گوگل]خوشبختانه ساعت 2 یک قایقرانی دیگر بود
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه کشتی دیگری در ساعت ۲ بعد از ظهر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She threw a chair at me,but luckily I dodged.
[ترجمه گوگل]او یک صندلی به سمت من پرتاب کرد، اما خوشبختانه من طفره رفتم
[ترجمه ترگمان]یک صندلی به طرف من پرت کرد، اما خوشبختانه جا خالی دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Luckily our precious records were saved from the fire.
[ترجمه گوگل]خوشبختانه سوابق گرانبهای ما از آتش نجات یافتند
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه، سوابق precious از آتیش نجات پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Luckily I had a friend with me who spoke German.
[ترجمه ..] خوشبختانه دوستی همراهم بود که آلمانی حرف میزد
|
[ترجمه گوگل]خوشبختانه دوستی با خودم داشتم که آلمانی صحبت می کرد
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه دوستی با من داشت که به زبان آلمانی حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Luckily he had insured himself against long-term illness.
[ترجمه گوگل]خوشبختانه او خود را در برابر بیماری طولانی مدت بیمه کرده بود
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه او خودش را در برابر بیماری طولانی مدت بیمه کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A van drove into their car but luckily it was just a bump.
[ترجمه گوگل]یک ون سوار ماشین آنها شد اما خوشبختانه فقط یک دست انداز بود
[ترجمه ترگمان]یه ون سوار ماشین ون شد، ولی خوشبختانه فقط یه برآمدگی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Luckily, I have a very understanding boss.
[ترجمه A] خوشبختانه من یک رئیس خیلی فهمیده دارم
|
[ترجمه گوگل]خوشبختانه من رئیس بسیار فهمیده ای دارم
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه، من یک رئیس بسیار درک کننده دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• fortunately
you add luckily to your statement to indicate that you are glad that something happened.

پیشنهاد کاربران

خوشبختانه
مثال:
Luckily the museum was not damaged by the earthquake.
خوشبختانه موزه توسط زلزله آسیب ندیده بود.
Luckily: خوشبختانه ✅
I so luckily in bingo
من خیلی خوش شانسم توی بینگو: یک نوع بازی �شرط بندی�
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : luck
✅️ اسم ( noun ) : luck
✅️ صفت ( adjective ) : lucky / luckless
✅️ قید ( adverb ) : luckily
خر شانس
Rech4
supplementary exercises book
page: 48
luckily
لاکیلی => ی کمتر تلفظ می شود
به عنوان قید
adv is an abbreviation of adverb
adverb: قید
abbreviation: مخفف
number:9
synonym for fortunately
آبادیس دمت گرم
حتی دیکشنری اکسفور و دیکت باکس و همه جارو گشتم ولی پیدا نکردم ولی اینجا پیدا شد
e. g. Luckily they had a very strong actor in the main part and he managed to carry the whole play ( = make a success of it through his own performance )
خوش شانس
خوش شانسی
خوشبخت
خوشبختانه

جمله:
Luckily, this year's exam were online
mean fortunately
از شانس خوب. . . ازروی خوش شانسی
Fortunately
synonym for "fortunately" .
خوشبختانه

خوشبختانه
فرد خوش شانس
کسی که خوش شانس است
خوش شانس
خوش کسانه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس