local variable

/ˈloʊkl̩ˈveriəbl̩//ˈləʊkl̩ˈveərɪəbl̩/

متغیر محلی

جمله های نمونه

1. Incrementing an undefined local variable is 9 - 10 times slower than a pre - initialized one.
[ترجمه گوگل]افزایش یک متغیر محلی تعریف نشده 9 تا 10 برابر کندتر از یک متغیر از قبل اولیه است
[ترجمه ترگمان]تعیین یک متغیر محلی نامعلوم ۹ - ۱۰ برابر کندتر از یک متغیر قبل از راه اندازی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Declare a local variable as close as possible to its first use.
[ترجمه گوگل]یک متغیر محلی را تا حد امکان نزدیک به اولین استفاده آن اعلام کنید
[ترجمه ترگمان]اعلام یک متغیر محلی تا جایی که امکان استفاده اولیه آن وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Explain local variable declarations with an end - line comment.
[ترجمه گوگل]اعلان های متغیر محلی را با یک نظر خط پایانی توضیح دهید
[ترجمه ترگمان]اظهارات متغیر محلی را با اظهار نظری پایانی توضیح دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The local variable space is used as a general storage area for the function, and the register save area is used to save the values of non-volatile registers that the function uses.
[ترجمه گوگل]فضای متغیر محلی به عنوان یک منطقه ذخیره سازی عمومی برای تابع استفاده می شود و منطقه ذخیره ثبات برای ذخیره مقادیر ثبات های غیر فرار که تابع استفاده می کند استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]فضای متغیر محلی به عنوان یک منطقه ذخیره سازی عمومی برای تابع استفاده می شود و برای ذخیره مقادیر of non که تابع از آن استفاده می کند، از ناحیه ذخیره رجیستر استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Every local variable must appear in a declaration statement before being used in any other kind of statement.
[ترجمه گوگل]هر متغیر محلی قبل از استفاده در هر نوع عبارت دیگری باید در یک عبارت اعلان ظاهر شود
[ترجمه ترگمان]هر متغیر محلی باید قبل از این که در هر نوع بیانیه دیگری مورد استفاده قرار گیرد، در اظهارنامه اظهارنامه ظاهر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Incrementing a local variable in a method is the fastest.
[ترجمه گوگل]افزایش یک متغیر محلی در یک روش سریعترین است
[ترجمه ترگمان]استفاده از یک متغیر محلی در یک روش سریع ترین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A local variable is one that is only available for use (that is, you can assign to it, or fetch its value) within the scope in which it is declared, and within nested scopes as well.
[ترجمه گوگل]یک متغیر محلی، متغیری است که فقط برای استفاده در دسترس است (یعنی می توانید به آن اختصاص دهید یا مقدار آن را واکشی کنید) در محدوده ای که در آن تعریف شده است و همچنین در محدوده های تودرتو
[ترجمه ترگمان]متغیر محلی یک متغیر محلی است که تنها برای استفاده در دسترس است (یعنی، شما می توانید آن را به آن تخصیص دهید، یا مقدار آن را در محدوده ای که در آن اعلام شده است، و در حوزه های nested نیز بیاورید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If the identifier is a formal parameter or local variable, declare it with auto storage.
[ترجمه گوگل]اگر شناسه یک پارامتر رسمی یا متغیر محلی است، آن را با ذخیره سازی خودکار اعلام کنید
[ترجمه ترگمان]اگر شناسه یک پارامتر رسمی یا متغیر محلی باشد، آن را با ذخیره سازی خودکار اعلام کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Nearly the same as calling a local variable in afunction.
[ترجمه گوگل]تقریباً مشابه فراخوانی یک متغیر محلی در تابع
[ترجمه ترگمان]تقریبا شبیه به یک متغیر محلی در afunction
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The name of each parameter serves as a local variable in the procedure.
[ترجمه گوگل]نام هر پارامتر به عنوان یک متغیر محلی در رویه عمل می کند
[ترجمه ترگمان]نام هر پارامتر به عنوان یک متغیر محلی در فرآیند عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Display the local variable n as a watch expression in the same way, and then step over one statement of myprog using either the toolbar or the GUD buffer.
[ترجمه گوگل]متغیر محلی n را به‌عنوان یک عبارت ساعت به همان شیوه نمایش دهید و سپس با استفاده از نوار ابزار یا بافر GUD از یکی از دستورهای myprog عبور کنید
[ترجمه ترگمان]متغیر محلی n را به عنوان یک حالت ساعت نمایش دهید، و سپس بر روی یک بیانیه of با استفاده از نوار ابزار یا حایل gud گام بردارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Normally, a local variable in a procedure ceases to exist as soon as the procedure stops.
[ترجمه گوگل]به طور معمول، یک متغیر محلی در یک رویه به محض توقف رویه دیگر وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]به طور معمول، یک متغیر محلی در یک رویه زمانی که روند متوقف می شود، دیگر وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Sets the name and lexical scope of this local variable.
[ترجمه گوگل]نام و دامنه واژگانی این متغیر محلی را تنظیم می کند
[ترجمه ترگمان]نام و دامنه لغوی این متغیر محلی را تنظیم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[کامپیوتر] متغیر محلی . - متغیر محلی - متغیری که فقط در یک تابع یا زیر روال معنا دارد . نام یک متغیر محلی ممکن است در زیر روال دیگری در برنامه مورد استفاده قرار گیرد، به طوری که کاملاً به متغیر متفاوت دیگری اشاره کند. متغیرهای محلی در نقطه ی مقابل متغیرهای سراسری که در کل برنامه شناخته شده اند قرار دارند. امتیاز به کارگیری متغیرهای محلی در برنامه های کوتاه چندان مشخص نیست با این حال، استفاده از آنها در نوشتن برنامه ی طولانی مفید است، زیرا استفاده از نام متغیرها در جای دیگر برنامه، مشکلی را به وجود نخواهد آورد. وقتیافراد گوناگون زیر روالهایی را می نویسند که بعدها به یک برنامه ی اصلی تبدیل شود ف قاعده ی فوق اهمیت فراوانی می یابد. نگاه کنید به side effect .

پیشنهاد کاربران

بپرس