lingering

جمله های نمونه

1. i saw her lingering homeward
او را دیدم که سلانه سلانه به خانه می رفت.

2. Any lingering hopes of winning the title soon disappeared.
[ترجمه گوگل]هر گونه امید ماندگار برای کسب عنوان به زودی ناپدید شد
[ترجمه ترگمان]هر امید و امید به دست آوردن مقام به زودی ناپدید می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The world's lingering,the end is still no match for the forget the bitter oligonucleotide soup.
[ترجمه گوگل]ماندگار جهان، پایان هنوز هم برای فراموش کردن سوپ الیگونوکلئوتید تلخ نیست
[ترجمه ترگمان]با این حال، دنیا هنوز در حال درنگ است، و پایان مسابقه، برای فراموش کردن سوپ تلخ و تلخ، به هیچ وجه مطابقت ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. These figures kill off any lingering hopes of an early economic recovery.
[ترجمه علی ماشا اله زاده] این آمار هرگونه امید باقیمانده ( روزنه ی امید ) یک احیای اقتصاد
|
[ترجمه گوگل]این ارقام امیدهای باقی مانده برای بهبود زودهنگام اقتصادی را از بین می برد
[ترجمه ترگمان]این ارقام هر گونه امید همیشگی برای بهبود اقتصادی زود هنگام را از بین می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They stayed in the restaurant, lingering over coffee.
[ترجمه ژوژو] انها در رستوران ماندند و به اهستگی قهوه میخوردند
|
[ترجمه گوگل]آنها در رستوران ماندند و در حال خوردن قهوه بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها در رستوران ماندند و روی قهوه درنگ کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The issue has been lingering at the back of my mind for a long time.
[ترجمه گوگل]این موضوع مدت هاست که در پس ذهن من باقی مانده است
[ترجمه ترگمان]این مساله برای مدتی طولانی در ذهن من جا مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He surprised all the doctors by lingering on for several weeks.
[ترجمه گوگل]او با معطل ماندن چندین هفته تمام پزشکان را شگفت زده کرد
[ترجمه ترگمان]او تمام پزشکان را چند هفته متوالی معطل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Mr Wilkins suffered a lingering death .
[ترجمه علی ماشا اله زاده] آقای ویلکنز در شرف مرگ بود ( ویلکنز متحمل مرگ تاخیری بود ) ( مرگی بود که نمی آمد )
|
[ترجمه گوگل]آقای ویلکینز متحمل یک مرگ طولانی شد
[ترجمه ترگمان]آقای ویلکینز از مرگ lingering رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The beautiful music is still lingering in my ears.
[ترجمه گوگل]موسیقی زیبا هنوز در گوشم است
[ترجمه ترگمان]موسیقی زیبا هنوز در گوشم درنگ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She gave him a long, lingering kiss.
[ترجمه علی ماشا اله زاده] اویک بوسه آبدار طولانی داد به او ( بوسه تاخیری طولانی )
|
[ترجمه گوگل]او را بوسید طولانی و طولانی
[ترجمه ترگمان]او یک بوسه طولانی و طولانی را به او داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Unemployment and lingering disease cooperated to make his family broken.
[ترجمه گوگل]بیکاری و بیماری طولانی مدت باعث شکست خانواده او شد
[ترجمه ترگمان]بیکاری و بیماری ممتد در ایجاد خانواده اش با یکدیگر هم کاری کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The patient is lingering out his life.
[ترجمه گوگل]بیمار زندگی خود را معطل می کند
[ترجمه ترگمان] بیمار داره جونش رو از دست میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. What will be the lingering images of the Sydney Olympic Games?
[ترجمه علی ماشا اله زاده] تصویر باقیمانده ( در ذهن مخاطب ) از المپیک سیدنی چه خواهد بود؟
|
[ترجمه گوگل]تصاویر ماندگار بازی های المپیک سیدنی چه خواهد بود؟
[ترجمه ترگمان]تصاویر ماندگار بازی های المپیک سیدنی چه خواهند بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As he closed it behind her, the lingering aroma of rich chocolate emerged from the gloom around them.
[ترجمه گوگل]وقتی آن را پشت سرش بست، عطر ماندگار شکلات غنی از تاریکی اطرافشان بیرون آمد
[ترجمه ترگمان]وقتی آن را پشت سرش بست، بوی خوش شکلات غنی شکلات از تاریکی دور آن ها پدیدار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• continuous, prolonged(especially of an illness); enduring, persisting, remaining alive; remaining in one place; meditating, contemplating; walking slowly

پیشنهاد کاربران

بی امان یا مداوم
مانا، سنگین پا، مدید ، مزمن ، بی امان
adjective [ before noun]
lasting a long time
صفت، قبل از اسم
ماندگاری طولانی مدت
She gave him a long, lingering kiss.
She says she stopped seeing him, but I still have lingering doubts.
The defeat ends any lingering hopes she might have had of winning the championship.
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/lingering
ادامه دار، کش دار ، ( بوسه ) آبدار
باقیمانده
Any lingering hopes of winning the title soon disappeared.
هرگونه امید باقیمانده برای بردنده شدن این عنوان خیلی زود ازبین رفت
She says she stopped seeing him, but I still have lingering doubts
...
[مشاهده متن کامل]

او می گوید که دیگر نمیبیند آن مرد را، اما من هنوز یک ته مانده شکی دارم

تردید
دیرینه
"there are still some lingering doubts in my mind"
هنوز سوء ظن های دیرینه ای توی ذهنم مونده
دیرپا
طولانی مدت
خاطره، بو، ) که تا مدتها می ماند
به جا مانده
معطل شدن؛ فس فس کردن؛ دست دست کردن؛ درنگ کردن؛ طول دادن؛ دوام آوردن؛ وقت تلف کردن؛ تعلل کردن و . . .
باقی مانده
پیوسته، مانا، پایدار، طولانی، مستدام
ماندگار
همیشگی
بی تفاوتی
پیوسته ، دائمی
آزگار
ازلی ، ابدی ، مانا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس