صفت ( adjective )
• (1) تعریف: bending or flexing easily; pliant.
• مترادف: flexible, pliable, pliant, supple
• متضاد: stiff
• مشابه: bendable, ductile, elastic, lissome, lithe, plastic, resilient
• مترادف: flexible, pliable, pliant, supple
• متضاد: stiff
• مشابه: bendable, ductile, elastic, lissome, lithe, plastic, resilient
- a limber rod
[ترجمه موسی] یک میله دراز|
[ترجمه رابرت] یه میله قابل انعطاف/انعطاف پذیر.|
[ترجمه گوگل] یک میله لیبر[ترجمه ترگمان] یه ترکه نازک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: having flexible joints and muscles; supple.
• مترادف: lissome, supple
• متضاد: stiff
• مشابه: double-jointed, flexible, lithe, resilient
• مترادف: lissome, supple
• متضاد: stiff
• مشابه: double-jointed, flexible, lithe, resilient
- a young, limber body
[ترجمه موسی] یک بدن برنا ( جوان ) و انعطاف پذیر|
[ترجمه دتت] بدن منعطف|
[ترجمه رابرت] بدنی جوان و قابل انعطاف ( انعطاف پذیر ) .|
[ترجمه گوگل] بدنی جوان و نرم[ترجمه ترگمان] یه بدن گرم و نرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: limbers, limbering, limbered
حالات: limbers, limbering, limbered
• : تعریف: to cause the body, joints, or muscles to bend or stretch easily, as by exercises (usu. fol. by up).
• مترادف: loosen, warm up
• مشابه: exercise, relax, stretch
• مترادف: loosen, warm up
• مشابه: exercise, relax, stretch
- Dancers limber up before dancing.
[ترجمه امیر] رقصنده ها قبل از رقص، نرمش میکنند|
[ترجمه رابرت] رقاص ها قبل از رقصیدن نرمش ( حرکات کششی ) انجام میدن.|
[ترجمه گوگل] رقصنده ها قبل از رقصیدن از بدن خود بلند می شوند[ترجمه ترگمان] قبل از رقص، هوا گرم شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: limberly (adv.), limberness (n.)
مشتقات: limberly (adv.), limberness (n.)
• : تعریف: to cause (something) to bend, stretch, or work easily and loosely (usu. fol. by up).
• مترادف: relax
• مشابه: exercise, loosen, slacken, stretch, supple
• مترادف: relax
• مشابه: exercise, loosen, slacken, stretch, supple
- She limbered up her muscles before jogging.
[ترجمه رابرت] اون قبل از دوی آهسته ، نرمش ( حرکات کششی ) با ماهیچه ها ( عضلات ) ش می کرد . ( توجه : جاگین کردن یه چیزی بین دویدن و پیاده روی هست که میشه گفت دوی یواش یا دوی آهسته )|
[ترجمه گوگل] قبل از دویدن ماهیچه هایش را بلند کرد[ترجمه ترگمان] قبل از اینکه شروع به دویدن کند عضلاتش منقبض می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید