1. the injured worker put a lien on my house
کارگر مصدوم،خانه ی مرا ممنوع الفروش کرد.
2. The court granted me a lien on my debtor's property.
[ترجمه گوگل]دادگاه اموال بدهکارم را به من رهنمود
[ترجمه ترگمان]دادگاه حق بدهکار من را به من داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. A blanket lien is the least complex arrangement and is comparable to pledging accounts receivable.
[ترجمه گوگل]وثیقه عمومی کمپیچیدهترین قرارداد است و با حسابهای دریافتنی وثیقه قابل مقایسه است
[ترجمه ترگمان]حبس یک بس تر، یک چیدمان پیچیده است و قابل مقایسه با حساب های دریافتی از حساب های دریافتنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Instead, county governments auction off tax lien certificates that investors purchase for the amount of the delinquent taxes and penalties.
[ترجمه گوگل]در عوض، دولتهای شهرستان گواهیهای حق مالیاتی را که سرمایهگذاران برای مبلغ مالیات و جریمههای معوق خریداری میکنند، به حراج میگذارند
[ترجمه ترگمان]در عوض، دولت های این استان سند ابطال مالیاتی را که سرمایه گذاران به خاطر میزان مالیات و جرایم بزهکاری می خرند، به مزایده می گذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. A power of sale under a general lien should not normally be exercised without recourse to legal advice.
[ترجمه گوگل]قدرت فروش تحت ضمان عمومی معمولاً نباید بدون توسل به مشاوره حقوقی اعمال شود
[ترجمه ترگمان]حق فروش تحت یک حبس عمومی نباید به طور معمول بدون رجوع به توصیه های قانونی اعمال شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Lien Chans recent Lian Jie, the harvest is due.
[ترجمه گوگل]Lien Chans اخیر لیان جی، برداشت است
[ترجمه ترگمان]Lien Chans recent اخیرا برداشت محصول بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The lienor is the person over whose goods a lien exists.
[ترجمه گوگل]مستاجر کسی است که نسبت به مال او حق رهن وجود دارد
[ترجمه ترگمان]The کسی است که حق حبس دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Article 86 The lien holder shall have the obligation to maintain the retained property in good condition.
[ترجمه گوگل]ماده 86 دارنده رهن موظف است از مال نگهداری شده در وضعیت مناسب نگهداری کند
[ترجمه ترگمان]ماده ۸۶ حکم حبس باید ملزم به حفظ دارایی ثابت در شرایط خوب باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. A tax lien could cost you your home, other property, or additional money.
[ترجمه گوگل]حق التزام مالیاتی ممکن است به قیمت خانه، سایر اموال یا پول اضافی برای شما تمام شود
[ترجمه ترگمان]یک مالیات معاف از مالیات می تواند برای شما هزینه داشته باشد، دیگر دارایی و یا پول اضافی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The acquisition in good faith of lien has its composing element.
[ترجمه گوگل]تحصیل با حسن نیت حق التزام عنصر تشکیل دهنده خود را دارد
[ترجمه ترگمان]کسب حق حبس، عنصر مرکب خود را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. During the currency of any such lien the Company is entitled to be paid reasonable storage charges for samples retained in the Company's custody.
[ترجمه گوگل]در طول ارز چنین حق التزامی، شرکت حق دارد هزینههای ذخیرهسازی معقولی برای نمونههای نگهداری شده در اختیار شرکت پرداخت کند
[ترجمه ترگمان]در طول واحد پول چنین حبس شده، این شرکت موظف به پرداخت هزینه نگهداری معقول برای نمونه هایی است که در بازداشت شرکت باقی مانده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. For the loan, he could have a lien placed on your home.
[ترجمه گوگل]در قبال وام، او می تواند در خانه شما وثیقه بگذارد
[ترجمه ترگمان]برای این وام، او می توانست در خانه شما مسکن داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. A lien may arise by operation of the law.
[ترجمه گوگل]حق حبس ممکن است بر اساس قانون ایجاد شود
[ترجمه ترگمان]ممکن است در اجرای قانون حق حبس صادر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Usually by that time, delivery will already have been made, thus depriving the seller of his lien.
[ترجمه گوگل]معمولاً تا آن زمان، تحویل قبلاً انجام شده است، بنابراین فروشنده از حق حبس خود محروم می شود
[ترجمه ترگمان]معمولا در آن زمان تحویل داده خواهد شد و بنابراین فروشنده حق حبس او را از دست خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید