liberalize

/ˈlɪbərəˌlaɪz//ˈlɪbrəlaɪz/

معنی: ازاد کردن، روشنفکر کردن، لیبرال کردن، ازادیخواه کردن، رفع ممانعت کردن
معانی دیگر: لیبرال کردن یا شدن (رجوع شود به: liberal)، سخاوتمند شدن

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: liberalizes, liberalizing, liberalized
مشتقات: liberalization (n.)
• : تعریف: to make or become more liberal.

- The university liberalized its policy concerning student housing.
[ترجمه گوگل] دانشگاه سیاست خود را در مورد مسکن دانشجویی آزاد کرد
[ترجمه ترگمان] این دانشگاه سیاست خود در رابطه با مسکن دانشجویی را آزاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. studies to liberalize the mind
آموزش به منظور آزاد کردن اندیشه

2. he wants to liberalize immigration laws
او می خواهد از سختی و شدت قوانین مهاجرت بکاهد.

3. There is a move to liberalize literature and the Arts.
[ترجمه گوگل]حرکتی برای آزادسازی ادبیات و هنر وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک حرکت برای آزادسازی ادبیات و هنر وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They have plans to liberalize the prison system.
[ترجمه گوگل]آنها برنامه هایی برای آزادسازی سیستم زندان دارند
[ترجمه ترگمان]آن ها قصد دارند که سیستم زندان ها را آزاد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Efforts to reorganize and liberalize the army alienated other military chiefs.
[ترجمه گوگل]تلاش برای سازماندهی مجدد و آزادسازی ارتش باعث بیگانه شدن سایر روسای ارتش شد
[ترجمه ترگمان]تلاش ها برای سازماندهی مجدد و آزادسازی ارتش، سایر روسای نظامی را دلسرد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Both candidates promised to liberalize trade laws to allow for more imports.
[ترجمه گوگل]هر دو نامزد قول دادند که قوانین تجارت را آزاد کنند تا امکان واردات بیشتر فراهم شود
[ترجمه ترگمان]هر دو نامزد وعده آزادسازی قوانین تجاری برای اجازه واردات بیشتر را دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Therefore having the trade liberalize strategy managed is the ideal selection on stage of our country.
[ترجمه گوگل]بنابراین مدیریت استراتژی آزادسازی تجارت، انتخاب ایده آل در صحنه کشور ما است
[ترجمه ترگمان]بنابراین داشتن استراتژی آزادسازی تجاری، انتخاب ایده آل بر روی صحنه کشور ما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Liberalize the cross - border movement of merchandises and resources.
[ترجمه گوگل]آزادسازی حرکت فرامرزی کالاها و منابع
[ترجمه ترگمان]movement حرکت فرامرزی merchandises و منابع را توجیه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I instructed our Government to liberalize controls over the export to China of high technology products.
[ترجمه گوگل]من به دولت دستور دادم که کنترل صادرات محصولات با فناوری پیشرفته به چین را آزاد کند
[ترجمه ترگمان]من به دولت مان دستور دادم که کنترل بر صادرات به چین از محصولات پیشرفته فن آوری را آزاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In the Khrushchevian spring some courageous artists and administrators attempted to liberalize the Stalinist-dominated official art world from within.
[ترجمه گوگل]در بهار خروشچوی، برخی از هنرمندان و مدیران شجاع تلاش کردند تا دنیای هنر رسمی تحت سلطه استالین را از درون آزاد کنند
[ترجمه ترگمان]در بهار Khrushchevian برخی از هنرمندان و مدیران شجاعانه تلاش کردند که دنیای هنر رسمی Stalinist را از درون آزاد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Should debunk is new latitudinarian carry out the 3 hypocritical sexes that liberalize greatly and fabulosity .
[ترجمه گوگل]باید ابطال جدید است انجام 3 جنس ریاکاری که آزادسازی تا حد زیادی و افسانه
[ترجمه ترگمان]آیا debunk جدید می تواند سه زن ریاکار و hypocritical را که به شدت و fabulosity آزاد هستند را از بین ببرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The essence of the innovation of the university system is to liberalize the productivity of knowledge.
[ترجمه گوگل]ماهیت نوآوری نظام دانشگاهی آزادسازی بهره وری دانش است
[ترجمه ترگمان]اساس نوآوری سیستم دانشگاهی آزادسازی بهره وری دانش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Through the E - marketing makes the situation of recreation agriculture management to modernize, liberalize, internationalize gradually.
[ترجمه گوگل]از طریق بازاریابی الکترونیکی وضعیت مدیریت کشاورزی تفریحی را به نوسازی، آزادسازی، بین المللی شدن تدریجی می کند
[ترجمه ترگمان]از طریق بازاریابی الکترونیکی وضعیت مدیریت بخش کشاورزی را برای مدرنیزه کردن، آزاد کردن و بین المللی کردن تدریجی ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Another program making a difference, Pham said, is AGOA, the trade act that grants duty-free access to U. S. markets from African countries that liberalize their economies.
[ترجمه گوگل]فام گفت، یکی دیگر از برنامه‌هایی که تفاوت ایجاد می‌کند، AGOA است، قانون تجاری که دسترسی بدون عوارض گمرکی به بازارهای ایالات متحده را از کشورهای آفریقایی که اقتصاد خود را آزاد می‌کنند، اعطا می‌کند
[ترجمه ترگمان]پام گفت که برنامه دیگری که تفاوتی ایجاد می کند، AGOA است که این اقدام تجاری است که به U اجازه دسترسی آزاد به U را می دهد اس بازارهای کشورهای آفریقایی که اقتصادشان را آزاد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Situation: avoids killing those who answer concussion WTO place to advocate is commerce liberalize.
[ترجمه گوگل]وضعیت: اجتناب از کشتن کسانی که پاسخ ضربه مغزی محل سازمان تجارت جهانی به حمایت از تجارت آزادسازی است
[ترجمه ترگمان]وضعیت: از کشتن کسانی که به سازمان تجارت جهانی ضربه می زنند برای آزادسازی تجارت جلوگیری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ازاد کردن (فعل)
release, liberate, free, assert, assoil, ease, franchise, deliver, unfix, unwrap, enfranchise, liberalize, extricate, uncage, unfasten, unhitch, unloose, unstring, unyoke

روشنفکر کردن (فعل)
enlighten, liberalize

لیبرال کردن (فعل)
liberalize

ازادیخواه کردن (فعل)
liberalize

رفع ممانعت کردن (فعل)
liberalize

انگلیسی به انگلیسی

• make liberal; become liberal (also liberalise)
when a country liberalizes its laws or its attitudes, it makes them less strict and allows people more freedom.

پیشنهاد کاربران

بپرس