liberalization

/ˌlɪbrələˈzeɪʃn̩//ˌlɪbrəlaɪˈzeɪʃn̩/

معنی: ازاد کردن، ترقیخواه کردن
معانی دیگر: لیبرال کردن

جمله های نمونه

1. Political reform and economic liberalization don't always go together.
[ترجمه گوگل]اصلاحات سیاسی و آزادسازی اقتصادی همیشه با هم نیستند
[ترجمه ترگمان]اصلاحات سیاسی و آزادسازی اقتصادی همیشه با هم نمی روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Liberalization, on the other hand, allows easier entry into particular markets.
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، آزادسازی امکان ورود آسان تر به بازارهای خاص را فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]از سوی دیگر آزاد کردن اجازه ورود آسان تر به بازارهای خاص را می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Liberalization, however, can impose additional strain on a system.
[ترجمه گوگل]با این حال، آزادسازی می‌تواند فشار بیشتری را بر سیستم تحمیل کند
[ترجمه ترگمان]با این حال، آزاد کردن می تواند فشار اضافی بر روی یک سیستم اعمال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The longer-term implications of liberalization for the public service dimension of electricity have not been adequately considered.
[ترجمه گوگل]پیامدهای بلندمدت آزادسازی برای بعد خدمات عمومی برق به اندازه کافی در نظر گرفته نشده است
[ترجمه ترگمان]مفاهیم بلند مدت آزادسازی برای بعد خدمات عمومی برق به اندازه کافی مورد توجه قرار نگرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The directive signals an inexorable process towards liberalization, but with many details left open and implications poorly understood.
[ترجمه گوگل]این دستورالعمل روندی اجتناب ناپذیر به سوی آزادسازی را نشان می دهد، اما با بسیاری از جزئیات باز مانده و مفاهیم نادرست درک شده است
[ترجمه ترگمان]این دستور نشان دهنده یک فرآیند سخت در جهت آزاد سازی است، اما با جزییات بسیاری باز مانده و معانی زیادی درک نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Liberalization will also change the technical configuration of electricity systems, and thereby their environmental impact.
[ترجمه گوگل]آزادسازی همچنین پیکربندی فنی سیستم های برق و در نتیجه اثرات زیست محیطی آنها را تغییر خواهد داد
[ترجمه ترگمان]آزاد کردن، پیکربندی فنی سیستم های برق و در نتیجه تاثیر محیطی آن ها را تغییر می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Liberalization and the introduction of competition intensify the split between winners and losers among electricity technologies and fuels according to environmental criteria.
[ترجمه گوگل]آزادسازی و معرفی رقابت، شکاف بین برندگان و بازنده‌ها را در میان فناوری‌های برق و سوخت بر اساس معیارهای زیست‌محیطی تشدید می‌کند
[ترجمه ترگمان]آزاد کردن و معرفی رقابت، شکاف بین برندگان و بازندگان را بین فن آوری های برق و سوخت ها با توجه به معیارهای زیست محیطی افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Liberalization and Cities: Conclusions Three brief comments might usefully be made here.
[ترجمه گوگل]آزادسازی و شهرها: نتیجه‌گیری سه نظر کوتاه ممکن است مفید باشد
[ترجمه ترگمان]آزاد کردن و شهرها: نتیجه گیری سه قسمت نظرات مختصر در اینجا مفید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. On the day before the price liberalization took effect there was a wave of panic buying.
[ترجمه گوگل]در روز قبل از اجرای آزادسازی قیمت، موجی از خرید وحشت زده وجود داشت
[ترجمه ترگمان]در روز قبل از اینکه آزادسازی قیمت اجرا شود، موجی از خرید وحشت وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Measures to prevent the competitive liberalization of consumer credit will encounter the heaviest resistance.
[ترجمه گوگل]اقدامات برای جلوگیری از آزادسازی رقابتی اعتبار مصرفی با شدیدترین مقاومت روبرو خواهد شد
[ترجمه ترگمان]اقداماتی برای جلوگیری از آزادسازی رقابتی اعتبار مصرف کننده با سنگین ترین مقاومت مواجه خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Liberalization of a traditional electricity system creates an entire complex of unfamiliar risks and responsibilities-including the risk of system collapse.
[ترجمه گوگل]آزادسازی یک سیستم برق سنتی مجموعه ای کامل از خطرات و مسئولیت های ناآشنا را ایجاد می کند - از جمله خطر فروپاشی سیستم
[ترجمه ترگمان]آزاد کردن یک سیستم برق سنتی، یک مجموعه کامل از خطرات و مسئولیت های ناآشنا را ایجاد می کند - از جمله خطر فروپاشی سیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. By the middle of the present century, a liberalization trend had set in.
[ترجمه گوگل]در اواسط قرن حاضر، روند آزادسازی آغاز شد
[ترجمه ترگمان]در میانه قرن حاضر، یک روند آزاد سازی آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. These ideas, based on liberalization and decontrol, struck an immediate chord in the Conservative Party.
[ترجمه گوگل]این ایده‌ها که مبتنی بر لیبرال‌سازی و کنترل‌زدایی بود، فوراً در حزب محافظه‌کار تأثیر گذاشت
[ترجمه ترگمان]این ایده ها، براساس آزادسازی و عدم کنترل، در حزب محافظه کار به یک chord فوری رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Depending on how it evolves, electricity liberalization could bring environmental benefits.
[ترجمه گوگل]بسته به نحوه تکامل آن، آزادسازی برق می تواند مزایای زیست محیطی به همراه داشته باشد
[ترجمه ترگمان]بسته به این که چطور تکامل می یابد، آزاد سازی برق می تواند مزایای زیست محیطی را به همراه داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The deal is one of the first fruits of a liberalization of foreign investment law.
[ترجمه گوگل]این معامله یکی از اولین ثمرات آزادسازی قانون سرمایه گذاری خارجی است
[ترجمه ترگمان]این معامله یکی از اولین ثمرات آزاد سازی قانون سرمایه گذاری خارجی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ازاد کردن (اسم)
liberation, extrication, liberalization

ترقیخواه کردن (اسم)
liberalization

انگلیسی به انگلیسی

• act or process of making liberal; act or process of becoming liberal (also liberalisation)

پیشنهاد کاربران

بپرس