lexical

/ˈleksɪkl̩//ˈleksɪkl̩/

معنی: حرفی، لغوی، واژهای، کلمهای، وابسته به فرهنگ لغات، وابسته به فرهنگ نویسی
معانی دیگر: واژگانی (وابسته به واژه های یک زبان در مقایسه با عوامل دستوری و غیره)، واژی، قاموسی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: lexically (adv.)
(1) تعریف: of or concerning a collection of words, esp. those of a particular language, considered apart from their uses in syntactical structures.

(2) تعریف: of or concerning a lexicon or lexicography.

جمله های نمونه

1. We chose a few of the commonest lexical items in the languages.
[ترجمه گوگل]ما چند مورد از رایج ترین اقلام واژگانی زبان ها را انتخاب کردیم
[ترجمه ترگمان]ما تعدادی از رایج ترین آیتم های واژگانی در این زبان ها را انتخاب کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. But one can not simply associate high lexical density with writing, and low lexical density with speaking.
[ترجمه حمید سانی] ولی کسی نمیتونه براحتی مدعی بشه، واژه های باچگالی بالا به نوشتن مربوط میشه، و واژه های باچگالی پایین به حرف زدن.
|
[ترجمه گوگل]اما نمی توان به سادگی چگالی واژگانی بالا را با نوشتار و تراکم واژگانی پایین را با گفتن مرتبط دانست
[ترجمه ترگمان]اما یک نفر نمی تواند به سادگی چگالی واژگانی بالا را با نوشتن، و چگالی واژگانی پایین با صحبت کردن مرتبط کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Yet lexical access stands in the same relation to these levels as the acoustic front end stands to lexical access.
[ترجمه گوگل]با این حال دسترسی واژگانی در همان رابطه با این سطوح قرار دارد که قسمت جلویی آکوستیک با دسترسی واژگانی است
[ترجمه ترگمان]با این حال دسترسی واژگانی در همان رابطه با این سطوح به عنوان نقطه مقابل آکوستیکی در برابر دسترسی لغوی قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Representation of lexical information and lexical coverage.
[ترجمه گوگل]بازنمایی اطلاعات واژگانی و پوشش واژگانی
[ترجمه ترگمان]نمایش اطلاعات واژگانی و پوشش واژگانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It concentrates just on lexical access - there is no syntactic or semantic component - and its lexicon contains only 211 words.
[ترجمه گوگل]این فقط بر دسترسی واژگانی متمرکز است - هیچ جزء نحوی یا معنایی وجود ندارد - و واژگان آن فقط شامل 211 کلمه است
[ترجمه ترگمان]آن فقط بر روی دسترسی واژگانی متمرکز است - هیچ جز معنایی یا معنایی وجود ندارد - و واژه نامه آن تنها حاوی ۲۱۱ کلمه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Lexical access is not an autonomous process which a central processor can direct towards any part of the utterance.
[ترجمه گوگل]دسترسی واژگانی یک فرآیند مستقل نیست که یک پردازنده مرکزی بتواند آن را به سمت هر بخشی از گفته هدایت کند
[ترجمه ترگمان]دسترسی Lexical یک فرآیند مستقل نیست که یک پردازنده مرکزی می تواند به سمت هر بخشی از گفتار هدایت شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Dialect, accent, lexical choice and grammatical structures are all interpreted by speakers and addressees as signifying status.
[ترجمه گوگل]گویش، لهجه، انتخاب واژگانی و ساختارهای دستوری، همگی توسط گویندگان و مخاطبان به عنوان نشان دهنده وضعیت تفسیر می شوند
[ترجمه ترگمان]Dialect، لهجه، انتخاب لغوی و ساختارهای گرامری همگی به وسیله بلندگو و addressees به عنوان یک وضعیت توصیف می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In each lexical domain, children appear to make the same assumption: newly acquired words contrast with those already known.
[ترجمه گوگل]در هر حوزه واژگانی، به نظر می‌رسد که کودکان همین فرض را دارند: کلماتی که به تازگی به دست آمده‌اند در تضاد با آن‌هایی هستند که قبلاً شناخته شده‌اند
[ترجمه ترگمان]در هر حوزه واژگانی، به نظر می رسد که کودکان هم چنین فرض می کنند: کلمات تازه بدست آمده با آن هایی که قبلا شناخته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In this case, the relative weighting of lexical:syntax:semantics could be 4:2:
[ترجمه گوگل]در این مورد، وزن نسبی واژگانی: نحوی: معنایی می تواند 4:2 باشد:
[ترجمه ترگمان]در این حالت، وزن نسبی واژگانی: معناشناسی: معناشناسی ممکن است ۴: ۲ باشد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. These lexical items act upon the grammar to constrain the temporariness sense since as lexical items they denote temporary activities.
[ترجمه گوگل]این آیتم‌های واژگانی بر دستور زبان عمل می‌کنند تا معنای موقتی را محدود کنند، زیرا به عنوان اقلام واژگانی فعالیت‌های موقتی را نشان می‌دهند
[ترجمه ترگمان]این آیتم های واژگانی به دستور زبان عمل می کنند تا مفهوم temporariness را محدود کنند چون آیتم های واژگانی هستند که آن ها را به عنوان فعالیت های موقت توصیف می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Acceptable word candidates remaining after lexical look-up are stored for further analysis.
[ترجمه گوگل]نامزدهای کلمه قابل قبول باقی مانده پس از جستجوی واژگانی برای تجزیه و تحلیل بیشتر ذخیره می شوند
[ترجمه ترگمان]کلمات قابل قبول باقی مانده پس از جستجوی واژگانی برای تجزیه و تحلیل بیشتر ذخیره می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We wish to distinguish between lexical input systems, lexical output systems, and a semantic system.
[ترجمه گوگل]ما می خواهیم بین سیستم های ورودی واژگانی، سیستم های خروجی واژگانی و یک سیستم معنایی تمایز قائل شویم
[ترجمه ترگمان]ما می خواهیم بین سیستم های ورودی واژگانی، سیستم های خروجی واژگانی و یک سیستم معنایی تمایز قایل شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I have time to discuss only one lexical myth: this is the signpost which points us in the direction of precision.
[ترجمه گوگل]من وقت دارم که فقط یک اسطوره واژگانی را مورد بحث قرار دهم: این نشانه ای است که ما را در جهت دقت نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]من زمان دارم که تنها یک افسانه واژگانی را مورد بحث قرار دهم: این راهنمایی است که ما را به جهت دقت راهنمایی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It is suspected that the issue of lexical acquisition will form the basis of further studies.
[ترجمه گوگل]گمان می رود که موضوع اکتساب واژگانی مبنای مطالعات بیشتر باشد
[ترجمه ترگمان]ظن می رود که مساله کسب واژگان پایه مطالعات بیشتر را شکل دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حرفی (صفت)
lettered, literal, lexical

لغوی (صفت)
lexical

واژه ای (صفت)
lexical

کلمه ای (صفت)
lexical

وابسته به فرهنگ لغات (صفت)
lexical

وابسته به فرهنگ نویسی (صفت)
lexical, lexicographic

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to a language's words or vocabulary; of or pertaining to a lexicon, of a dictionary
lexical means concerning the words or vocabulary of a language; a technical term in linguistics.

پیشنهاد کاربران

Lexical Gap خلا واژگانی
لغوی , واژگانی
# lexical items
# In the Oxford English Dictionary there are nearly half a million lexical units
Delexical Structures ساختارهای غیرلغوی
lexical Structures ساختارهای لغوی

بپرس