let sleeping dogs lie

/lɛt ˈslipɪŋ dɑgz laɪ//lɛt ˈsliːpɪŋ dɒgz laɪ/

گذشته ها را فراموش کردن، به حال خود گذاشتن، پا روی دم شیر نگذاشتن، به سگ خفته کاری نداشته باش، روی دم سگ پانگذار

جمله های نمونه

1. Let sleeping dogs lie.
[ترجمه Mohammad Reza] سری که درد نمی کنه رو دستمال نبند
|
[ترجمه گوگل]بگذار سگ های خوابیده دروغ بگویند
[ترجمه ترگمان]بگذار سگ های خفته دروغ بگویند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Let sleeping dog lie.
[ترجمه گوگل]بگذار سگ خواب دروغ بگوید
[ترجمه ترگمان] بذار سگ بخوابه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We decided to let sleeping dogs lie and not take them to court.
[ترجمه حسن زاده] ما تصمیم گرفتیم اختلافات گذشته را پیش نکشیم و به دادگاه نبریم.
|
[ترجمه گوگل]ما تصمیم گرفتیم اجازه دهیم سگ های خوابیده دروغ بگویند و آنها را به دادگاه نبریم
[ترجمه ترگمان]ما تصمیم گرفتیم که به سگ های خفته اجازه دهیم که دروغ بگویند و آن ها را به دادگاه ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The best plan is just to let sleeping dogs lie.
[ترجمه گوگل]بهترین برنامه این است که فقط اجازه دهید سگ های خواب دروغ بگویند
[ترجمه ترگمان]بهترین برنامه این است که بگذارید سگ ها بخوابند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Why can't she let sleeping dogs lie?
[ترجمه گوگل]چرا او نمی تواند اجازه دهد سگ های خواب دروغ بگویند؟
[ترجمه ترگمان]چرا نباید گذاشت سگ های خفته دروغ بگویند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Example : I'd let sleeping dogs lie and not re - open the investigation into the crime.
[ترجمه گوگل]مثال: من اجازه می‌دهم سگ‌های خوابیده دروغ بگویند و تحقیقات درباره جنایت را دوباره آغاز نکنم
[ترجمه ترگمان]مثال: من اجازه داده بودم که سگ های خفته دروغ بگویند و تحقیقات را در مورد این جنایت باز نکنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Don't tell Mother that you broke the window. Let sleeping dogs lie.
[ترجمه گوگل]به مادر نگو که شیشه را شکستی بگذار سگ های خوابیده دروغ بگویند
[ترجمه ترگمان]به مادر نگو که پنجره رو شکستی بگذار سگ های خفته دروغ بگویند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Dave: I really think you should just let sleeping dogs lie.
[ترجمه گوگل]دیو: من واقعاً فکر می‌کنم باید به سگ‌های خواب اجازه دروغ بگویند
[ترجمه ترگمان]من واقعا فکر می کنم تو باید بذاری سگ های خواب دروغ بگن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His second impulse therefore was to let sleeping dogs lie.
[ترجمه گوگل]بنابراین انگیزه دوم او این بود که اجازه دهد سگ های خوابیده دروغ بگویند
[ترجمه ترگمان]به خاطر همین، دومین محرک وی این بود که بگذارد سگ های خفته دروغ بگویند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Theo: Carly[Sentence dictionary], just let sleeping dogs lie.
[ترجمه گوگل]تئو: کارلی [فرهنگ جملات]، فقط بگذار سگ های خواب دروغ بگویند
[ترجمه ترگمان]تیو: کارلی [ فرهنگ لغت نامه ]، فقط اجازه دهید که سگ های خفته دروغ بگویند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Don't wake him up. It's better to let sleeping dogs lie.
[ترجمه گوگل]بیدارش نکن بهتر است اجازه دهید سگ های خواب دروغ بگویند
[ترجمه ترگمان]بیدارش نکن بهتر است بگذاریم سگ های خواب دروغ بگویند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I was very careful about what I said. It's best to let sleeping dogs lie, I think.
[ترجمه نگین] من درمورد حرفی که زدم خیلی دقت کردم بهتر است پا رو دم شیر نذارم فکر کنم
|
[ترجمه گوگل]خیلی مراقب حرفم بودم به نظر من بهتر است اجازه دهید سگ های خواب دروغ بگویند
[ترجمه ترگمان]من در مورد حرفی که زدم خیلی دقت کردم فکر می کنم بهتر است بگذاریم سگ های خفته دروغ بگویند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He will leave alone things that might cause trouble; as he would say, " let sleeping dogs lie. "
[ترجمه گوگل]او چیزهایی را که ممکن است باعث دردسر شوند را به حال خود رها خواهد کرد همانطور که او می گفت: "بگذارید سگ های خوابیده دروغ بگویند "
[ترجمه ترگمان]او تنها کاری خواهد کرد که ممکن است باعث دردسر شود؛ همانطور که می گفت، \" بگذار سگ های خفته دروغ بگویند \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Wait until they notify you that you must appear; why invite trouble ? Better let sleeping dogs lie.
[ترجمه گوگل]صبر کنید تا به شما اطلاع دهند که باید ظاهر شوید چرا دعوت به دردسر؟ بهتر است اجازه دهید سگ های خواب دروغ بگویند
[ترجمه ترگمان]صبر کن تا آن ها به تو خبر بدهند که تو باید ظاهر شوی، چرا تو دردسر درست می کنی؟ بهتره بذاری سگ ها دروغ بگن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• don't stir up trouble

پیشنهاد کاربران

✍ Definition: Don’t disturb a situation that is currently peaceful. 🐕 💤
✅ Example: It’s better not to bring up the argument—let sleeping dogs lie.
Avoid a conflict
( proverb )
avoid discussions or problems which are troublesome
Do not make a trouble if you do not have to.
شرّ خفته ، بلا دور.
بحث گذشته رو پیش نکش
بذار مشکلات گذشته دوباره اوج نگیره
درگیری های گذشته رو شخم نزن
دعوای فراموش شده رو دوباره باز نکن
حرفی نزن که شر به پا بشه.
نبش قبر کردن گذشته
Ali
دقیقا. . . معنای دقیقش نمیشه پا روی دم شیر و . . .
این اصطلاح یعنی گند مسئله قدیمی رو درنیار
بحث و مشاجره قدیمی رو تازه نکن
اتفاقات قدیم رو پیش نکش
از روی معنی اصطلاح هم میشه فهمید.
میشه گفت هیزم نریز رو آتیش
متضاد : شکافتن گورستان کهنه
مشاجرات گذشته را پیش نکش
دوستان دقت کنند که "پا روی دم شیر نگذاشتن" یا چوب توی لونه زنبور نکردن" برای این اصطلاح درست نیست
منظور این اصطلاح این نیست که کسی رو تحریک یا عصبانی نکنیم بلکه قضیه ای که قبلا اتفاق افتاده رو مسکوت بذاریم تا بدتر نشه
نمیدونم در فارسی چه معادل دقیقی داریم ولی معمولا میگم صداشو درنیار
سری که در نمیکنه رو دستمال نمی بندند.
الان فلان کار مشکل ایجاد نمی کند مگر اینکه توش دخالت بشه مشکل ساز میشه.
توضیح درباره اصطلاح let sleeping dogs lie
این اصطلاح یعنی دیگر مسائل گذشته را پیش نکشیدن و گذشته ها را فراموش کردن. این اصطلاح معادل های نزدیکی در فارسی دارد. مثلا:
پا روی دم شیر نگذاشتن خود را به بی خبری زدن فتنه در خواب است بیدارش مکن
منبع: سایت بیاموز
بذار آب ها از آسیاب بیفتن
گذشته ها گذشته دیگه دنبالشو نگیر
پا رو دم شیر نذار.
!wake not a sleeping lion
!Don't twist the lion's tail
!wake not a sleeping lion
دنبال دردسر نگرد ، تا پای بر دُم سگ ننهند نگزد ، فتنهٔ خفته را مکن بیدار ، فتنه در خواب است مکن بیدارش ، فتنه در خواب است بیدارش مکن ، شر به پا نکن ، کاری به کار کسی نداشته باش ، کونت نخاره! ( عامیانه )
( با تصرف و اضافه از فرهنگ نشر نو تألیف و ترجمهٔ محمدرضا جعفری )
منبع مشکلات رو تحریک نکن
دنبال شر نگرد
شر به پا نکردن
چوب تو لانه زنبور نکن،
دیکشنزی هزاره: پا روی دم مار نگذاشتن، به مسئله دامن نزدن، مسئله را مسکوت گذاشتن
دیکشنری آریان پور: گذشته ها را فراموش کردن، به حال خود گذاشتن، پا روی دم شیر نگذاشتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس