1. Don't let on about this meeting.
[ترجمه جواد] در مورد جلسه چیزی بروز نده|
[ترجمه گوگل]در مورد این جلسه صحبت نکنید[ترجمه ترگمان]در این جلسه دخالت نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Don't let on about our arrangements.
[ترجمه جواد] در مورد برنامه ما چیزی بروز نده|
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید در مورد ترتیبات ما[ترجمه ترگمان]بی خیال برنامه ما نشو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. She never let on that anything was wrong.
[ترجمه گوگل]او هرگز اجازه نداد که چیزی اشتباه باشد
[ترجمه ترگمان]او هرگز اجازه نمی داد که چیزی اشتباه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او هرگز اجازه نمی داد که چیزی اشتباه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Don't let on to Kehr that we are going to the movie tonight. We don't want her to know.
[ترجمه گوگل]نذار به کهر که امشب میریم فیلم ما نمی خواهیم او بداند
[ترجمه ترگمان]به من اجازه نده که امشب به سینما برویم ما نمی خوایم اون بدونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]به من اجازه نده که امشب به سینما برویم ما نمی خوایم اون بدونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Don't ever let on to know me.
[ترجمه گوگل]هرگز اجازه نده مرا بشناسد
[ترجمه ترگمان]هیچ وقت به من اجازه نده که منو بشناسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]هیچ وقت به من اجازه نده که منو بشناسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I didn't let on to the staff what my conversation was.
[ترجمه گوگل]من به کارکنان اجازه ندادم که صحبت من چیست
[ترجمه ترگمان]نمی دانستم گفتگوی من چه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]نمی دانستم گفتگوی من چه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. We never did let on how we found out.
[ترجمه گوگل]ما هرگز اجازه ندادیم که چگونه متوجه شدیم
[ترجمه ترگمان]ما هیچ وقت به این فکر نمی کردیم که چطوری بفهمیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ما هیچ وقت به این فکر نمی کردیم که چطوری بفهمیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I'm getting married next week, but please don't let on, will you?
[ترجمه گوگل]من هفته آینده ازدواج می کنم، اما لطفا اجازه ندهید، می خواهید؟
[ترجمه ترگمان]من هفته دیگه ازدواج می کنم، اما خواهش می کنم اجازه نده، باشه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]من هفته دیگه ازدواج می کنم، اما خواهش می کنم اجازه نده، باشه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Don't let on that I told you.
[ترجمه گوگل]اجازه نده که بهت گفتم
[ترجمه ترگمان]بهت نگفتم که بهت گفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بهت نگفتم که بهت گفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He didn't let on that he had been given a promotion.
[ترجمه گوگل]او اجازه نداد که به او ترفیع داده شده است
[ترجمه ترگمان]او به این موضوع پی نبرده بود که او ترفیع گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او به این موضوع پی نبرده بود که او ترفیع گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. She never let on that she had met him.
[ترجمه گوگل]او هرگز اجازه نداد که او را ملاقات کرده است
[ترجمه ترگمان]او هرگز به این موضوع پی نمی برد که او را دیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او هرگز به این موضوع پی نمی برد که او را دیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I'm getting married next week, but please don't let on to anyone.
[ترجمه فاطمه] من هفته آینده ازدواج میکنم اما لطفا به کسی لو ندهید<فاش نکنید>|
[ترجمه گوگل]من هفته آینده ازدواج می کنم، اما لطفا به کسی اجازه ندهید[ترجمه ترگمان]هفته دیگه دارم ازدواج می کنم، اما خواهش می کنم به هیچ کس اجازه نده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. She let on that she was leaving.
[ترجمه گوگل]او اجازه داد که دارد می رود
[ترجمه ترگمان]به این نتیجه رسید که دارد از خانه بیرون می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]به این نتیجه رسید که دارد از خانه بیرون می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. But she never let on about her boyfriend's criminal past.
[ترجمه گوگل]اما او هرگز در مورد گذشته جنایی دوست پسرش صحبت نکرد
[ترجمه ترگمان]اما هیچ وقت راجع به گذشته جنایی دوست پسرش چیزی نمی گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اما هیچ وقت راجع به گذشته جنایی دوست پسرش چیزی نمی گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. I never let on that my dad's brother, Uncle Joe, made me feel anxious.
[ترجمه گوگل]من هرگز اجازه ندادم که برادر پدرم، عمو جو، من را مضطرب کند
[ترجمه ترگمان]عمو جو، من هیچ وقت به این فکر نکرده بودم که برادرم، عمو جو، احساس نگرانی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]عمو جو، من هیچ وقت به این فکر نکرده بودم که برادرم، عمو جو، احساس نگرانی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید