• (1)تعریف: the quality or state of being lenient. • مترادف: clemency, indulgence, softness • مشابه: charity, compassion, forbearance, laxness, mercy, permissiveness, tolerance
- This particular judge had a reputation for leniency.
[ترجمه گوگل] این قاضی خاص به نرمش شهرت داشت [ترجمه ترگمان] این قاضی ویژه به ملایمت و ملایمت شهرت داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: an act that is lenient. • مترادف: clemency, indulgence, mercy • مشابه: amnesty, excuse, forgiveness, pardon, quarter
- The principal eventually regretted her leniency with the boy.
[ترجمه گوگل] مدیر مدرسه در نهایت از نرمش با پسر پشیمان شد [ترجمه ترگمان] مدیر سرانجام از ارفاق خود با پسر پشیمان شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. she showed more leniency toward her own children than to those of her husband
او نسبت به بچه های خودش آسان گیری بیشتری نشان می داد تا بچه های شوهرش.
[ترجمه گوگل]او برای پسرش التماس نرمی کرد [ترجمه ترگمان]برای پسرش ارفاق می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Judges are advised to show greater leniency towards first - time offenders.
[ترجمه مریم سالک زمانی] از قضات خواسته می شود با مجرمان فاقد سوء پیشینه قبلی، با تساهل برخورد کنند.
|
[ترجمه گوگل]به قضات توصیه می شود نسبت به مجرمان برای اولین بار نرمش بیشتری نشان دهند [ترجمه ترگمان]به قضات توصیه می شود که نسبت به متخلفان بار اول ملایمت بیشتری نشان دهند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The defending lawyer asked for leniency on the grounds of her client's youth.
[ترجمه گوگل]وکیل مدافع به دلیل جوان بودن موکلش خواستار اغماض شد [ترجمه ترگمان]وکیل مدافعان خواستار تخفیف در زمینه جوانان موکلش شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. She appealed to the judge for leniency.
[ترجمه گوگل]او از قاضی برای اغماض درخواست کرد [ترجمه ترگمان]او از قاضی برای ملایمت متوسل شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The victim's widow protested at the leniency of the sentence.
[ترجمه گوگل]بیوه مقتول به ملایمت این حکم اعتراض کرد [ترجمه ترگمان]بیوه قربانی در ملایمت این حکم اعتراض کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Let's hope the judge shows leniency towards her.
[ترجمه گوگل]بیایید امیدوار باشیم که قاضی نسبت به او نرمش نشان دهد [ترجمه ترگمان]بیا امیدوار باشیم که قاضی بهش ارفاق کنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The judge rejected pleas for leniency and sentenced him to six months in prison.
[ترجمه گوگل]قاضی با رد درخواستهای خود او را به شش ماه زندان محکوم کرد [ترجمه ترگمان]قاضی درخواست ملایمت و ملایمت را رد کرد و او را به شش ماه زندان محکوم کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. We shall continue to urge for leniency to be shown to these prisoners.
[ترجمه گوگل]ما همچنان اصرار خواهیم کرد که نسبت به این زندانیان نرمش نشان داده شود [ترجمه ترگمان]ما همچنان به تقاضای ارفاق در قبال این زندانیان ادامه خواهیم داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. But referee Ed Morrison's leniency led to bad blood spilling over in a six-man brawl as Richards looked for revenge.
[ترجمه گوگل]اما ملایمت داور اد موریسون منجر به ریختن خون بد در یک نزاع شش نفره شد، زیرا ریچاردز به دنبال انتقام بود [ترجمه ترگمان]اما داور ملایمت و ملایمت داور منجر به ریختن خون بد در یک درگیری شش نفره شد که ریچارد برای انتقام به نظر می رسید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Sometimes this sympathy could involve quite extraordinary leniency.
[ترجمه گوگل]گاهی این همدردی میتواند شامل نرمش فوقالعاده باشد [ترجمه ترگمان]بعضی وقت ها این همدردی می توانست ارفاق کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Viking justice hadn't been renowned for its leniency, she recollected.
[ترجمه گوگل]او به یاد می آورد که عدالت وایکینگ به نرمی اش مشهور نبود [ترجمه ترگمان]او به خود آمد و گفت: حق با او بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Official leniency is exploited by the smugglers who can virtually guarantee secure entry, whatever happens.
[ترجمه گوگل]قاچاقچیانی که عملاً می توانند ورود ایمن را تضمین کنند، هر اتفاقی بیفتد، از نرمش رسمی استفاده می شود [ترجمه ترگمان]ملایمت رسمی توسط قاچاقچیان مورد سو استفاده قرار می گیرد که عملا می توانند ورود ایمن را تضمین کنند، هر اتفاقی که بیفتد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید