leggy

/ˈleɡi//ˈleɡi/

معنی: پایه دار، پروپاچه دار
معانی دیگر: دارای پاهای زشت و دراز، لنگ دراز، (عامیانه) دارای پاهای بلند و قشنگ، خوش پر و پاچه، (عامیانه - گیاه شناسی) دارای ساقه ی بلند و برگ های دور از هم

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: leggier, leggiest
مشتقات: legginess (n.)
• : تعریف: having particularly long legs.

جمله های نمونه

1. a leggy colt
کره اسب پا دراز

2. a leggy girl
دختر خوش پر و پاچه

3. a leggy plant
گیاه ساقه بلند و کم برگ

4. Leggy blondes are two a penny in Hollywood.
[ترجمه گوگل]بلوندهای قد بلند در هالیوود دو پنی هستند
[ترجمه ترگمان]بلوند Leggy دو پنی در هالیوود هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The leggy beauty was none other than our own Naomi Campbell.
[ترجمه گوگل]زیبایی ساق پا چیزی جز نائومی کمپبل خودمان نبود
[ترجمه ترگمان]زیبایی leggy چیزی جز Naomi Campbell ما نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was six feet four, all lanky and leggy.
[ترجمه گوگل]او شش فوت چهار بود، همه لاغر و ساق پا
[ترجمه ترگمان]قدش شش و چهار متر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She was a tall leggy blonde.
[ترجمه گوگل]او یک بلوند قد بلند بود
[ترجمه ترگمان]اون یه دختر قد بلند و بلند قد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Nice enough creature, I suppose - leggy, dark hair.
[ترجمه گوگل]گمان می کنم موجودی به اندازه کافی خوب است - موهای بلند و تیره
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم به اندازه کافی قشنگ باشد، leggy، موهای تیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The redhead was leggy and had a terrific figure.
[ترجمه گوگل]مو قرمز ساق پا بود و هیکل فوق العاده ای داشت
[ترجمه ترگمان]مو قرمز دار نشسته بود و هیکل فوق العاده ای داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Leggy Linda Lusardi has just been told that her new job involves moving in with seven adoring men.
[ترجمه گوگل]به تازگی به لگی لیندا لوساردی گفته شده است که شغل جدید او شامل نقل مکان با هفت مرد عاشق است
[ترجمه ترگمان]leggy لیندا Lusardi به تازگی گفته شده است که شغل جدید او شامل حرکت با هفت مرد adoring است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. All foliage on leggy marginals such as marsh marigolds should also be cut back.
[ترجمه گوگل]تمام شاخ و برگ های حاشیه ساق پا مانند گل همیشه بهار مرداب نیز باید قطع شود
[ترجمه ترگمان]همه برگ ها روی leggy مثل مرداب هستند که باید از آن جدا شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Robert arrived at the party with a leggy brunette.
[ترجمه گوگل]رابرت با یک سبزه قد بلند به مهمانی رسید
[ترجمه ترگمان]رابرت با یه دختر سبزه دار به مهمونی اومد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They particularly wanted to look leggy, busty and skinny, he said.
[ترجمه گوگل]او گفت که آنها به خصوص می خواستند ساق پا، اندام و لاغر به نظر برسند
[ترجمه ترگمان]او گفت: اونا خیلی دوست داشتن leggy رو پیدا کنن، گنده و لاغر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Wow! She's leggy, busty, curvaceous, everything.
[ترجمه گوگل]وای! او ساق پا، سینه اندام، منحنی، همه چیز است
[ترجمه ترگمان]! وای leggy، busty، curvaceous، همه چیز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He did this by training the leggy birds to land on mats on the ground.
[ترجمه گوگل]او این کار را با آموزش پرندگان قد بلند برای فرود آمدن روی تشک روی زمین انجام داد
[ترجمه ترگمان]او این کار را با آموزش پرنده های leggy روی زمین روی زمین انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پایه دار (صفت)
legged, leggy

پروپاچه دار (صفت)
leggy

انگلیسی به انگلیسی

• long-legged; having attractive legs; exposing the legs (in a show, etc.)
if you describe someone, usually a woman, as leggy, you mean that they have very long legs.

پیشنهاد کاربران

بپرس