legally

/ˈliː.gəl.i//ˈliː.gəl.i/

معنی: قانونا
معانی دیگر: شرعا

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: in a way that obeys the law.

- In this state, you can drink alcohol legally at the age of twenty-one.
[ترجمه زامبي] در این ایالت، شما میتوانید نوشیدنی الکلی بنوشید قانونی در سن بیست و یک سالگی
|
[ترجمه گوگل] در این حالت می توانید در سن بیست و یک سالگی به طور قانونی الکل مصرف کنید
[ترجمه ترگمان] در این حالت، شما می توانید به صورت قانونی الکل را در سن بیست و یک بنوشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. legally bound to accept
قانونا ملزم به پذیرش

2. legally incapable
قانونا فاقد صلاحیت

3. you are held legally responsible
شما قانونا مسئول هستید.

4. when the deed is signed and sealed, the house will be legally yours
هنگامی که قباله امضا و مهر شود خانه قانونا متعلق به شما خواهد بود.

5. You cannot legally take possession of the property until three weeks after the contract is signed.
[ترجمه گوگل]شما تا سه هفته پس از امضای قرارداد نمی توانید از نظر قانونی ملک را تصرف کنید
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید مالکیت ملک را تا سه هفته پس از امضای قرارداد قبول کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The child has now been legally adopted.
[ترجمه گوگل]این کودک اکنون به طور قانونی به فرزندی پذیرفته شده است
[ترجمه ترگمان]این کودک اکنون به طور قانونی پذیرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The drug can no longer be legally prescribed.
[ترجمه گوگل]این دارو دیگر به صورت قانونی قابل تجویز نیست
[ترجمه ترگمان]این دارو دیگر نمی تواند به طور قانونی تجویز شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Pollution is legally controlled and enforced through various federal and state laws.
[ترجمه گوگل]آلودگی به طور قانونی از طریق قوانین فدرال و ایالتی مختلف کنترل و اجرا می شود
[ترجمه ترگمان]آلودگی به طور قانونی کنترل می شود و از طریق قوانین مختلف فدرال و ایالتی به اجرا در می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Doctors are legally obliged to take certain precautions.
[ترجمه گوگل]پزشکان از نظر قانونی موظف به رعایت برخی اقدامات احتیاطی هستند
[ترجمه ترگمان]پزشکان قانونا مجبور هستند اقدامات احتیاطی خاصی انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The judge said the document was not legally binding.
[ترجمه گوگل]قاضی گفت این سند از نظر قانونی الزام آور نیست
[ترجمه ترگمان]قاضی گفت که این سند به طور قانونی الزام آور نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The authorities will be legally bound to arrest any suspects.
[ترجمه گوگل]مقامات قانونی موظف به دستگیری هر مظنون خواهند بود
[ترجمه ترگمان]مقامات از نظر قانونی موظف خواهند بود هر گونه مظنون را دستگیر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A bill of exchange is a legally recognized document.
[ترجمه گوگل]برات یک سند رسمی شناخته شده قانونی است
[ترجمه ترگمان]لایحه مبادله یک سند قانونی شناخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The liquor was sold legally and trucked out of the state.
[ترجمه گوگل]مشروب به صورت قانونی فروخته شد و به خارج از ایالت منتقل شد
[ترجمه ترگمان]الکل به صورت قانونی فروخته شد و از ایالت خارج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A gambling debt is not legally enforceable.
[ترجمه گوگل]بدهی قمار از نظر قانونی قابل اجرا نیست
[ترجمه ترگمان]بدهی قمار از نظر قانونی قابل اجرا نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Children under sixteen are not legally allowed to buy cigarettes.
[ترجمه گوگل]کودکان زیر شانزده سال از نظر قانونی مجاز به خرید سیگار نیستند
[ترجمه ترگمان]کودکان زیر ۱۶ سال به طور قانونی مجاز به خرید سیگار نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قانونا (قید)
legally

انگلیسی به انگلیسی

• lawfully, legitimately, according to the law; from a legal standpoint

پیشنهاد کاربران

از لحاظ حقوقی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : legalize
✅️ اسم ( noun ) : legality / legalization
✅️ صفت ( adjective ) : legal / legalistic
✅️ قید ( adverb ) : legally
به طور قانونی
از نظر قانونی

بپرس