leak

/ˈliːk//liːk/

معنی: ترشح، چکه، تراوش، ریزش، سوراخ، نشت، فاش کردن یا شدن، تراوش کردن، نفوذ کردن
معانی دیگر: چکه کردن، ترشح کردن، آب گرفتن، سوراخ بودن (و آب رد کردن)، (معمولا با: out یا in) نشت کردن، تراویدن، (به بیرون یا درون) درز کردن، فراریز شدن، (آب و غیره) پس دادن، (به طور عمدی یا اتفاقی) آشکار شدن، افشا کردن یا شدن، (خبر و غیره) درز کردن، سرایت، هرزش، درز، روزن، ترک، درز کردن خبر (news leak هم می گویند)، (برق: هدر رفتن برق به واسطه ی نقص اتصال و عایق بندی) هرز برق، اتلاف برق، هرزگاه برق، رخنه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: take a leak
(1) تعریف: an accidental opening or crack through which something, esp. a liquid or gas, can pass out or in.
مشابه: aperture, chink, crevice, drain, drip, egress, fissure, gash, hole, mouth, opening, orifice, perforation, puncture, slit, split, vent

- a leak in the drainage system
[ترجمه گوگل] نشتی در سیستم زهکشی
[ترجمه ترگمان] نشتی در سیستم زه کشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a leak in the diver's helmet
[ترجمه گوگل] نشتی در کلاه ایمنی غواص
[ترجمه ترگمان] یک چکه در کلاه ایمنی غواص
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the material that escapes through such an opening.
مترادف: effusion, leakage
مشابه: drainage, dribble, flow, gush, ooze, outflow, rivulet, seep, trickle

- a gas leak
[ترجمه گوگل] نشت گاز
[ترجمه ترگمان] نشت گاز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: an act or instance of leaking or allowing a leak.
مشابه: dribble, drip, dripping, sprinkle, trickle

(4) تعریف: in electronics or electrical transmission, the loss of electrical current, usu. resulting from inadequate insulation.
مشابه: discharge

(5) تعریف: the unauthorized release of confidential or sensitive information.
مشابه: breach, broadcast, communication, disclosure, report, revelation

- There was a leak in the White House.
[ترجمه سبحان مرادی] یک نفوذی در کاخ سفید بود ( چون سوراخ معنی نداره در اینجا )
|
[ترجمه بنده گاد] کاخ سفید کل شده بود .
|
[ترجمه گوگل] یک نشت در کاخ سفید وجود داشت
[ترجمه ترگمان] یه سوراخ تو کاخ سفید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: leaks, leaking, leaked
(1) تعریف: to allow the unintended passage of something, usu. a liquid or gas, through an opening or crack.
مشابه: bilge, discharge, drip, escape

- The ceiling leaks.
[ترجمه گوگل] سقف نشتی دارد
[ترجمه ترگمان] سقف چکه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to pass or escape through an opening of this sort.
مترادف: escape
مشابه: dribble, drip, emanate, exude, gush, ooze, spill, spurt, stream, trickle

- The water is leaking.
[ترجمه رضا] آب چکه می کند.
|
[ترجمه گوگل] آب نشت می کند
[ترجمه ترگمان] آب چکه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to become generally known because of an unauthorized disclosure (usu. fol. by out).
مشابه: slip

- News of the indictment had already leaked out.
[ترجمه گوگل] اخبار کیفرخواست قبلاً به بیرون درز کرده بود
[ترجمه ترگمان] خبر این کیفرخواست، پیش از این به بیرون درز کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: leakless (adj.)
(1) تعریف: to let pass through an accidental opening.
مشابه: discharge, drain, dribble, drip, eject, emanate, emit, expel, exude, gush, ooze, spurt, stream

- The engine leaks oil.
[ترجمه رضا] موتور روغن می دهد ( از مورتور روغن نشت می کند )
|
[ترجمه گوگل] روغن موتور نشت می کند
[ترجمه ترگمان] موتور نفت را سوراخ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to disclose (secret or confidential information) without permission or authorization.
مترادف: divulge
مشابه: broadcast, communicate, declare, disclose, impart, relate, release, reveal, tell

- The editor intentionally leaked the story.
[ترجمه گوگل] سردبیر عمداً این داستان را لو داد
[ترجمه ترگمان] سردبیر به عمد این داستان را افشا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a damaging leak of our secrets
افشاگری زیان بخش اسرار ما

2. a radiation leak
نشت تابشی

3. the outward leak of energy from the sun
تراوش برون سوی انرژی از خورشید

4. spring a leak
سوراخ شدن،پکیدن،درز پیدا کردن

5. there is a leak in the gas line
لوله ی گاز سوراخ دارد.

6. to staunch a leak in a boat
درز کشتی را گرفتن

7. the boat spring a leak
قایق سوراخ شد.

8. the ship sprang a leak
کشتی سوراخ شد.

9. the gas pipe had a leak and the old lady died of asphyxiation
لوله ی گاز سوراخ بود و پیرزن در اثر خفقان مرد.

10. There's a leak in the roof — the rain's coming in.
[ترجمه Holy loser] یک سوراخ در سقف هست - ( به همین خاطر ) باران به داخل می آید
|
[ترجمه گوگل]یک نشتی در سقف وجود دارد - باران در حال آمدن است
[ترجمه ترگمان]یک نشتی در سقف هست - باران می بارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If you suspect a gas leak, do not strike a match or even turn on an electric light.
[ترجمه گوگل]اگر مشکوک به نشت گاز هستید، به کبریت برخورد نکنید و حتی چراغ برق را روشن نکنید
[ترجمه ترگمان]اگر به نشتی گاز مشکوک هستید، کبریت بزنید و یا حتی لامپ الکتریکی را خاموش کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The radiation leak has had a disastrous effect on/upon the environment.
[ترجمه گوگل]نشت تشعشع تأثیر مخربی بر/روی محیط زیست داشته است
[ترجمه ترگمان]نشت تشعشع تاثیر بدی بر روی \/ بر روی محیط زیست داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The blood vessels may leak fluid, which distorts vision.
[ترجمه گوگل]رگ های خونی ممکن است مایع نشت کنند که بینایی را مختل می کند
[ترجمه ترگمان]رگ های خونی ممکن است سیال نشت کنند که دید آن ها را تحریف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If you suspect a gas leak do not strike a match or use electricity.
[ترجمه گوگل]اگر مشکوک به نشت گاز هستید به کبریت برخورد نکنید و از برق استفاده نکنید
[ترجمه ترگمان]اگر به یک نشتی گاز مشکوک هستید، یک کبریت روشن نکنید و یا از برق استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The boat had a small leak.
[ترجمه گوگل]قایق یک نشتی کوچک داشت
[ترجمه ترگمان]قایق یک سوراخ کوچک داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Old vessels must leak.
[ترجمه گوگل]رگ های قدیمی باید نشت کنند
[ترجمه ترگمان] کشتی های قدیمی باید نشتی داشته باشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He stanched the leak of the boat with a piece of cloth.
[ترجمه گوگل]او نشت قایق را با یک تکه پارچه مهار کرد
[ترجمه ترگمان]با یک تکه پارچه از سوراخ قایق بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. It's thought a gas leak may have caused the blast.
[ترجمه گوگل]گمان می رود نشت گاز باعث این انفجار شده باشد
[ترجمه ترگمان]این تصور وجود دارد که نشت گاز ممکن است باعث انفجار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The chemical leak had poisoned the water supply.
[ترجمه گوگل]نشت مواد شیمیایی منبع آب را مسموم کرده بود
[ترجمه ترگمان]نشتی مواد شیمیایی منبع آب را مسموم کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ترشح (اسم)
discharge, spatter, spray, sprinkle, leak, leakage, secretion, transpiration, transudation, splutter

چکه (اسم)
drop, drip, trickle, minim, sprinkle, leak, gutta, leakage, seep, seepage

تراوش (اسم)
permeation, leak, leakage, secretion, gush, exudation, transudation

ریزش (اسم)
abscission, pour, infusion, inset, downfall, slide, influx, afflux, affusion, diffusion, spray, leak, slump, leakage, flux, gush, effusion, outflow, intinction, perfusion, rheumatism

سوراخ (اسم)
outage, aperture, orifice, hole, opening, perforation, puncture, bore, cave, leak, cavity, columbarium, pigeonhole, eyelet, mesh, foramen, peck, tap hole

نشت (اسم)
permeation, leak, leakage, permeance

فاش کردن یا شدن (فعل)
leak

تراوش کردن (فعل)
ooze, exude, bilge, infiltrate, leak, osmose, percolate, secrete, seep, transude

نفوذ کردن (فعل)
infiltrate, leak, percolate, transpire, permeate, pervade

تخصصی

[شیمی] نشت کردن، چکه کردن، ترشح کردن
[عمران و معماری] تراوش - نشت - درز - سوراخ
[کامپیوتر] نشست - نوعی خطا در برنامه ای که در پایان اجرای خود، حافظه یا منابع سیستم را رها نمی کند، از این رو، حافظه ی قابل دسترس ف فضای دیسک، یا منابع دیگر به تدریج خورده می شوند تا کامپیوتر مجدداً راه اندازی شود. نشست های حافظه، خطایی همگانی در برنامه های ویندوز هستند. سیستمهای عاملی که در آیند می آیند، می توانند این خطا را تشخیص داده و تصحیح کنند.
[برق و الکترونیک] نشت
[مهندسی گاز] نشت کردن، تراوشکردن، سوراخ
[نساجی] تراوش کردن - نشت کردن
[ریاضیات] رخنه، نشست، نشست کردن، چکه
[پلیمر] نشت

انگلیسی به انگلیسی

• hole caused by damage or wear through which liquid seeps; drip, seepage; any opening through which something can escape; revealing of secret or confidential information
allow a liquid or other substance to enter or escape through a small hole or opening; escape or pass through a leak; divulge confidential or secret information; let secret information be be revealed
if a container or other object leaks, there is a hole or crack in it which lets liquid or gas escape. verb here but can also be used as a count noun. e.g. engineers are repairing a leak in a one centimetre diameter pipe.
when liquid or gas leaks through an object or leaks out of it, it escapes through a hole or crack in it. verb here but can also be used as a count noun. e.g. if the problem had gone undetected it might led to a radiation leak.
if someone leaks a piece of secret information, they let other people know about it. verb here but can also be used as a count noun. e.g. ...the possibility of a security leak. like many reports in journalism it comes from a leak.
if information that you want to keep secret leaks out, it becomes known to other people.

پیشنهاد کاربران

This slang term refers to the unintentional release of urine, often due to a lack of control or urgency. It is typically used to describe situations where someone has an accident and urinates outside of a restroom.
...
[مشاهده متن کامل]

اصطلاح عامیانه
ترشح غیر عمدی ادرار، اغلب به دلیل عدم کنترل یا نیاز شدید
معمولاً برای توصیف موقعیت هایی استفاده می شود که در آن شخصی دچار حادثه شده و خارج از دستشویی ادرار می کند.
ملاحظه؛ در فارسی معمولا می گوییم جلوشو خیس کرده یا نم زده
مثال؛
I had a little leak on the way home because I couldn’t find a bathroom.
When discussing potty training, a parent might say, “We’re still working on getting rid of leaks. ”
A person might share a funny story and say, “I was laughing so hard that I had a little leak. ”

جیش
I got to take a leak
باید جیش کنم.
مطلب، مسئله، سند ( هر چیزِ ) درز پیدا کرده/ لو رفته
The leaks proved CIA was behind the coup
اسنادِ لورفته ثابت کرد که سیا پشت آن کودتا بود
مطلب، مسئله، سند ( هر چیزِ ) درز پیدا کرده/ لو رفته
The leaks proved CIA was behind the coup
اسنادِ درز پیدا کرده ثابت کرد که سیا پشت آن کودتا بود
سوراخ
درز پیدا کردن خبر / اخبار
نشت
درز
افشا
به این جمله دقت کنید:
who had been arrested for leaking secrets about preparations. . .
for the conflict with Iraq
افشا کردن
فاش کردن
The radiator is leaking . We'll have to repair it
بخاری نشتی دارد. باید تعمیرش کنیم
نشت کردن
چکه کردن
Allow a liquid or gas to go through a hole or crack
هم n و هم v
نشتی
چکه
نشت ، نشتی
Secretion
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس