landward

/ˈlændwərd//ˈlændwəd/

معنی: بسوی زمین، بسوی خشکی
معانی دیگر: به سوی خشکی، زمین سوی (landwards هم می گویند)

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: to or toward the land.

- The captain turned the vessel landward.
[ترجمه گوگل] کاپیتان کشتی را به سمت خشکی چرخاند
[ترجمه ترگمان] ناخدا رو به خشکی کرد و گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
مشتقات: landwards (adv.)
• : تعریف: facing, situated, or directed toward the land.

جمله های نمونه

1. After an hour, the ship turned landward.
[ترجمه گوگل]بعد از یک ساعت کشتی به سمت خشکی چرخید
[ترجمه ترگمان]بعد از یک ساعت کشتی به خشکی برگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Rebels surrounded the city's landward sides.
[ترجمه گوگل]شورشیان دو طرف شهر را محاصره کردند
[ترجمه ترگمان]شورشیان اطراف شهر را احاطه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. On the landward side, they had opened a shutter a little and she could see inside.
[ترجمه گوگل]در سمت خشکی، دریچه ای را کمی باز کرده بودند و او می توانست داخل را ببیند
[ترجمه ترگمان]در طرف خشکی، آن ها کرکره را کمی باز کرده بودند و او می توانست داخل آن را ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Then breaking waves began to roll him slowly landward and finally spit him on to the beach.
[ترجمه گوگل]سپس امواج شکسته او را به آرامی به سمت خشکی می پیچاند و در نهایت او را به سمت ساحل تف می کند
[ترجمه ترگمان]سپس امواج دریا به آرامی او را به سوی خشکی پرتاب کرد و بالاخره او را به ساحل انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. My room was on the landward side of Chapuis, so in any case I could not have watched the schooner depart.
[ترجمه گوگل]اتاق من در سمت خشکی Chapuis بود، بنابراین در هر صورت نمی توانستم حرکت اسکون را تماشا کنم
[ترجمه ترگمان]اتاق من در طرف خشکی of بود، بنابراین در هر صورت نمی توانستم حرکت کشتی را تماشا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. On the landward side, however, there is no clear geographical divide.
[ترجمه گوگل]اما در سمت خشکی، شکاف جغرافیایی مشخصی وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]با این حال، در طرف خشکی هیچ شکاف جغرافیایی مشخصی وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I was keeping well on the landward side of the path, on the grass.
[ترجمه گوگل]من به خوبی در سمت خشکی مسیر، روی چمن ها نگه داشتم
[ترجمه ترگمان]من در طرف خشکی راه را روی علف ها نگه می داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Skeletal debris swept landward from a reef.
[ترجمه گوگل]زباله های اسکلتی از یک صخره به سمت خشکی رفت
[ترجمه ترگمان]بقایای لاشه از یک صخره به سمت خشکی سرازیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There are numerous deep tidal channels herefanning out landward.
[ترجمه گوگل]کانال های جزر و مدی عمیق متعددی وجود دارد که به سمت خشکی بیرون می آیند
[ترجمه ترگمان]چندین کانال جزر و مد شدید وجود دارند که با خشکی به سوی خشکی حرکت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. About 6000 -5000 years ago, the coastline landward to advance the maximum range, and about 4500 years ago, the coastline started to retrocede .
[ترجمه گوگل]حدود 6000 تا 5000 سال پیش، خط ساحلی به سمت خشکی برای پیشروی حداکثر برد، و حدود 4500 سال پیش، خط ساحلی شروع به عقب رفتن کرد
[ترجمه ترگمان]حدود ۶۰۰۰ سال پیش، خط ساحلی تا حداکثر محدوده را پیش برد و حدود ۴۵۰۰ سال پیش، خط ساحلی به retrocede رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A corpse rising saltwhite from the undertow, bobbing landward, a pace a pace a porpoise.
[ترجمه گوگل]جسدی که از زیر آب به رنگ سفید نمکی بالا می‌آید، به سمت خشکی می‌چرخد، با سرعت و سرعت یک گراز دریایی
[ترجمه ترگمان]یک جسد از میان آب جریان آب به طرف خشکی بالا و پایین می رود و مثل گراز ماهی راه می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Landward, miles of rough grass marshes melt into low uplands.
[ترجمه گوگل]به سمت خشکی، مایل ها از باتلاق های چمن خشن در ارتفاعات کم آب می شوند
[ترجمه ترگمان]Landward، مایلز باتلاق های خشن در ارتفاعات پایین آب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This is evidence of a transgression, meaning that as the Bright Angel Shale was being deposited the sea gradually moved landward.
[ترجمه گوگل]این شاهدی بر یک تخلف است، به این معنی که با ته نشین شدن شیل فرشته درخشان، دریا به تدریج به سمت خشکی حرکت کرد
[ترجمه ترگمان]این شهادت یک گناه است، به این معنی که چون فرشته روشن Shale به دریا سپرده شد، دریا به تدریج به خشکی برخورد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Professors and I left them to it and ran landward.
[ترجمه گوگل]من و پروفسورها آنها را به حال خود رها کردیم و به سمت خشکی دویدیم
[ترجمه ترگمان]من و Professors آن ها را کنار گذاشتیم و به سوی خشکی دویدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We found two underground passages, one to the sea and one to the landward side.
[ترجمه گوگل]دو گذرگاه زیرزمینی پیدا کردیم، یکی به سمت دریا و دیگری به سمت خشکی
[ترجمه ترگمان]دو قطعه زیرزمینی پیدا کردیم، یکی به طرف دریا و یکی به طرف خشکی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بسوی زمین (قید)
earthward, landward

بسوی خشکی (قید)
landward

انگلیسی به انگلیسی

• pointing toward the land, facing toward the shore; being in the direction of the land
toward the land
landward means nearest to the land or facing the land, rather than the sea.

پیشنهاد کاربران

بپرس