lamplighter

/ˈlæmˌplaɪtər//ˈlæmplaɪtə/

(سابقا) چراغ افروز، چراغچی (کسی که کارش روشن کردن چراغ های گازی خیابان ها بود)، چراهچی، کسکیه چراغهای خیابان را روشن میکند

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person formerly employed to light and extinguish gas street lights.

(2) تعریف: any contrivance, such as a wood splinter or roll of paper, that is used to light lamps.

جمله های نمونه

1. "There is nothing to understand, " said the lamplighter . "Orders are orders. Good morning. "
[ترجمه گوگل]چراغ‌افروز گفت: "چیزی برای فهمیدن وجود ندارد " "سفارشات دستور هستند صبح بخیر "
[ترجمه ترگمان]فانو سبان گفت: - هیچ چیزی برای فهمیدن وجود ندارد دستور دستور است صبح بخیر \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. "I am unlucky, " said the lamplighter. "Good morning. "
[ترجمه گوگل]چراغ‌افروز گفت: من بدشانس هستم "صبح بخیر "
[ترجمه ترگمان]فانو سبان گفت: - نه، صبح بخیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. "Those are the orders, " replied the lamplighter . "Good morning. "
[ترجمه گوگل]لامپ روشنگر پاسخ داد: "اینها دستورات هستند " "صبح بخیر "
[ترجمه ترگمان]فانو سبان جواب داد: - دستور بده، صبح بخیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. When the lamplighter knocked against them, or the wind blew through the cathedral, they would swing back and forth like pendulums.
[ترجمه گوگل]وقتی چراغ‌افکن به آنها برخورد می‌کرد، یا باد در کلیسای جامع می‌وزید، مثل آونگ‌ها به جلو و عقب می‌چرخند
[ترجمه ترگمان]وقتی فانوس بان به آن ها خورد، یا باد در کلیسای جامع وزیدن گرفت، آن ها مانند pendulums به عقب و جلو تاب می خوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. "I always want to rest, " said the lamplighter.
[ترجمه گوگل]چراغ‌افروز گفت: من همیشه می‌خواهم استراحت کنم
[ترجمه ترگمان]فانو سبان گفت: - من همیشه میخ وام استراحت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Here, the lamplighter is my.
[ترجمه گوگل]اینجا لامپ مال من است
[ترجمه ترگمان]این فانوس بان من است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. And now came the lamplighter.
[ترجمه گوگل]و حالا لامپ روشن شد
[ترجمه ترگمان]فانوس بان گفت: حالا نوبت فانوس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. "It is not funny at all! " said the lamplighter . "While we have been talking together a month has gone by. "
[ترجمه گوگل]چراغ‌افروز گفت: «اصلا خنده‌دار نیست!» "در حالی که ما با هم صحبت می کنیم یک ماه گذشته است "
[ترجمه ترگمان]\" اصلا خنده دار نیست! فانو سبان گفت: - فقط یک ماه است که با هم حرف می زنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There was just enough room on it for a street lamp and a lamplighter.
[ترجمه گوگل]فقط فضای کافی برای یک چراغ خیابان و یک لامپ روشن روی آن وجود داشت
[ترجمه ترگمان]فقط اتاق کافی برای چراغ خیابان و یک فانوس بان جا داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. "That doesn't do me much good, " said the lamplighter . "The one thing I love in life is to sleep. "
[ترجمه گوگل]لامپ‌چراغ گفت: «این خیلی به درد من نمی‌خورد » "تنها چیزی که در زندگی دوست دارم این است که بخوابم "
[ترجمه ترگمان]فانو سبان گفت: \" این کار مرا خیلی خوب انجام نمی دهد، تنها چیزی که در زندگی دوست دارم خوابم است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Her face and her voice, all at his service now, worked the miracle - the impression operating like the torch of a lamplighter who touches into flame, one by one, a long row of gas jets.
[ترجمه گوگل]چهره و صدای او که اکنون در خدمت او هستند، معجزه کردند - اثری که مانند مشعل چراغ‌افکنی عمل می‌کند که شعله‌ای را یکی یکی، ردیف بلندی از جت‌های گاز را لمس می‌کند
[ترجمه ترگمان]چهره اش و صدایش، که در حال حاضر در خدمت او بود، معجزه می کرد - تاثیری که در شعله فانوس بان کار می کرد که به شعله آتش دست می زند، و یکی پس از دیگری، یک ردیف طولانی از جت های گازی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The little prince was not able to reach any explanation of the use of a street lamp and a lamplighter, somewhere in the heavens, on a planet which had no people, and not one house.
[ترجمه گوگل]شازده کوچولو نتوانست به هیچ توضیحی در مورد استفاده از چراغ خیابان و چراغ‌افکن، جایی در بهشت، در سیاره‌ای که نه مردمی داشت و نه یک خانه، دست یابد
[ترجمه ترگمان]شهریار کوچولو قادر نبود به هیچ توضیحی درباره استفاده از چراغ خیابان و یک فانوس بان جایی در آسمان، روی سیاره ای زندگی کند که مردم نداشتند و نه یک خانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. As the little prince watched him, he felt that he loved this lamplighter who was so faithful to his orders.
[ترجمه گوگل]در حالی که شازده کوچولو او را تماشا می کرد، احساس می کرد که عاشق این چراغ افروز است که بسیار به دستوراتش وفادار است
[ترجمه ترگمان]چون شهریار کوچولو به او نگاه می کرد، احساس می کرد که عاشق این فانوس بان است که به دستورهای او وفادار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. When he arrived on the planet he respectfully saluted the lamplighter .
[ترجمه گوگل]وقتی به این سیاره رسید با احترام به چراغ‌افکن سلام کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی به سیاره ای رسید با احترام به فانوس بان سلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• person who lights street lamps; device for lighting lamps

پیشنهاد کاربران

بپرس