labyrinthine

/ˌlæbəˈrɪnˌθin//ˌlæbəˈrɪnθaɪn/

معنی: پیچ وخم دار، پر شکنج
معانی دیگر: وابسته به ماز (یا پیچراه)، پیچراهی، تودرتو و پیچیده، مازمانند، پیچراهسان، مازی شکل، مارپیچی، حلزونی، وابسته به گوش درونی، پیچالی (labyrinthic و labyrinthian هم می گویند)، پر پیچ و خم

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: labyrinthian (adj.)
(1) تعریف: of, resembling, or forming a labyrinth.

- We followed our guide through the labyrinthine catacombs.
[ترجمه زینب سرآمد] ما راهنمای خود را از میان دخمه های هزار توی قبرستان دنبال می کردیم.
|
[ترجمه گوگل] ما راهنمای خود را از طریق دخمه های هزارتویی دنبال کردیم
[ترجمه ترگمان] ما راهنمای خود را در the پر پیچ وخم دنبال کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: complex and intricate like a labyrinth; puzzling.

- It was a struggle to follow the thriller's labyrinthine plot.
[ترجمه گوگل] این یک مبارزه برای دنبال کردن طرح هزارتویی این تریلر بود
[ترجمه ترگمان] این یک تلاش برای دنبال کردن نقشه labyrinthine ترسناک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It's a wonder that anything gets accomplished through the workings of this labyrinthine bureaucracy.
[ترجمه گوگل] جای تعجب است که هر چیزی از طریق کارکرد این بوروکراسی هزارتویی انجام می شود
[ترجمه ترگمان] تعجبی نداره که هر چیزی از طریق این کاره ای پر پیچ وخم انجام بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. labyrinthine deafness
کری گوش درونی

2. the government's labyrinthine bureaucracy
دستگاه مازمانند دیوان سالاری دولتی

3. his vague and labyrinthine sentences
جمله های پیچراهسان و مبهم او

4. Beneath the city lies a labyrinthine network of tunnels.
[ترجمه گوگل]در زیر شهر یک شبکه هزارتویی از تونل ها قرار دارد
[ترجمه ترگمان]زیر شهر، شبکه پر پیچ وخم تونل قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This labyrinthine venue is good for new bands and has sporadic club nights.
[ترجمه گوگل]این مکان پرپیچ و خم برای گروه‌های موسیقی جدید خوب است و شب‌های پراکنده باشگاهی دارد
[ترجمه ترگمان]این محل labyrinthine برای گروه های جدید خوب است و شب ها نیز گاه و بیگاه به باشگاه گاه و بیگاه باشگاه گاه و بیگاه به سر می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. So was a labyrinthine knowledge of pop music, remnants of which have survived the years.
[ترجمه گوگل]همچنین دانش هزارتویی از موسیقی پاپ بود که بقایای آن سال‌ها باقی مانده است
[ترجمه ترگمان]پس از آن، دانش labyrinthine از موسیقی پاپ شنیده شد، که بقایای آن از سال ها پیش جان سالم به در برده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The wadis and labyrinthine Afghan compounds, with their metre - thick walls, provide excellent cover.
[ترجمه گوگل]وادی ها و ترکیبات هزارتویی افغانی با دیوارهای متری ضخیم خود پوشش بسیار خوبی ارائه می دهند
[ترجمه ترگمان]wadis و labyrinthine پیچیده افغان با دیواره ای پوشیده از متر خود پوشش عالی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Conclusions:The labyrinthine facial nerve, GG and the first part of horizontal facial nerve present a reverse V-shape in the layer of lateral semicircular canal.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: عصب صورت لابیرنت، GG و قسمت اول عصب صورت افقی یک V شکل معکوس در لایه کانال نیم دایره ای جانبی دارند
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: عصب صورت labyrinthine، GG و بخش اول عصب صورت افقی، شکل V شکل معکوس را در لایه کانال نیم دایره تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Nevertheless, the tinnitus may not disappear even the labyrinthine is totally removed because the spontaneous spark of the neurons in the central auditory system after the operation.
[ترجمه گوگل]با این وجود، وزوز گوش ممکن است ناپدید نشود، حتی لابیرنت به طور کامل برداشته می شود، زیرا جرقه خود به خودی نورون ها در سیستم شنوایی مرکزی پس از عمل انجام می شود
[ترجمه ترگمان]با این حال، tinnitus ممکن است از بین نرود، حتی the به طور کامل حذف نمی شود چون جرقه خود به خودی نورون ها در سیستم شنوایی مرکزی بعد از عملیات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Aside from its labyrinthine medical mysteries punctuated with infectious diseases and nephrology, House is mostly about one man's deep love for his own peerless brain.
[ترجمه گوگل]جدای از معماهای پزشکی پرپیچ و خمش که با بیماری های عفونی و نفرولوژی پر شده است، هاوس بیشتر درباره عشق عمیق یک مرد به مغز بی همتای خود است
[ترجمه ترگمان]گذشته از رمز و رازهای پزشکی labyrinthine که با بیماری های عفونی و nephrology نشانه گذاری می شوند، خانه بیشتر در مورد عشق عمیق یک انسان به مغز بی نظیر خودش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He wandered helplessly through the labyrinthine byways of modern literature.
[ترجمه گوگل]او با درماندگی در میان راه های پرپیچ و خم ادبیات مدرن سرگردان بود
[ترجمه ترگمان]با درماندگی از میان byways پر پیچ وخم ادبیات معاصر به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A young worshipper navigates the labyrinthine corridors of a Buddhist temple at Bagan, Burma.
[ترجمه گوگل]یک عبادت کننده جوان در راهروهای هزارتویی یک معبد بودایی در باگان، برمه حرکت می کند
[ترجمه ترگمان]یک نمازگزار جوان در راهروهای تاریک یک معبد بودایی در Bagan، برمه قدم می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The streets of the Old City are narrow and labyrinthine.
[ترجمه زهرا رمضانی] خیابان های این شهر قدیمی تنگ و پیچ در پیچ هستند.
|
[ترجمه گوگل]خیابان های شهر قدیمی باریک و هزارتویی هستند
[ترجمه ترگمان]خیابان های شهر قدیمی باریک و labyrinthine
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It takes a fair amount of concentration to follow the film's labyrinthine plot.
[ترجمه گوگل]دنبال کردن داستان هزارتویی فیلم به تمرکز کافی نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]به اندازه کافی تمرکز دارد تا طرح تار عنکبوتی این فیلم را دنبال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Judges have a hard time trying to thread their way through the labyrinthine case law.
[ترجمه گوگل]قضات در تلاش برای عبور از رویه قضایی پیچیده با مشکل مواجه هستند
[ترجمه ترگمان]داوران به سختی تلاش می کنند که راهشان را از طریق قانون labyrinthine پر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیچ و خم دار (صفت)
tortuous, flexuous, labyrinthine

پر شکنج (صفت)
labyrinthine

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to a maze; like a maze; convoluted, complicated, winding
something that is labyrinthine is like a labyrinth; a literary word.
labyrinthine also means very complicated and difficult to understand; a literary word.

پیشنهاد کاربران

بپرس