lymph node

/ˈlɪmfnoʊd//lɪmfnəʊd/

(کالبد شناسی)، گره ی تنابه ای، گره ی لنفاوی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: any of the glandlike masses of tissue located along the lymphatic vessels which contain follicles that produce lymphocytes; lymph gland.

جمله های نمونه

1. Cervical lymph node biopsy showed a non-Hodgkin's lymphoma of follicular type.
[ترجمه گوگل]بیوپسی غدد لنفاوی گردن لنفوم غیر هوچکین از نوع فولیکولار را نشان داد
[ترجمه ترگمان]نمونه برداری از غدد لنفاوی بافت برداری از نوع لنفوم غیر Hodgkin بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. B- extension through the rectal wall without lymph node involvement.
[ترجمه گوگل]ب- گسترش از طریق دیواره رکتوم بدون درگیری غدد لنفاوی
[ترجمه ترگمان]B- از طریق دیواره مقعد بدون دخالت گره lymph امتداد می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. After the development of lymph node metastases and distant metastases, median survival of patients declined significantly.
[ترجمه گوگل]پس از ایجاد متاستاز غدد لنفاوی و متاستازهای دور، میانگین بقای بیماران به طور قابل توجهی کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]پس از توسعه of و متاستاز و متاستاز، بقای میانه بیماران به طور قابل توجهی کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Some techniques have been reported to identify sentinel lymph node(SLN), most of them may include utilization of an isosulfan blue dye, a radiocolloid tracer, or a combination of both.
[ترجمه گوگل]برخی از تکنیک‌ها برای شناسایی غدد لنفاوی نگهبان (SLN) گزارش شده‌اند که بیشتر آنها ممکن است شامل استفاده از رنگ آبی ایزوسولفان، ردیاب رادیوکلوئیدی یا ترکیبی از هر دو باشد
[ترجمه ترگمان]برخی از تکنیک ها برای شناسایی غدد لنفاوی گزارش شده اند (SLN)که اغلب آن ها ممکن است شامل استفاده از یک رنگ آبی isosulfan، a radiocolloid، یا ترکیبی از هر دو باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Reactive lymph node hyperplasia is usually transient and self-limited in response to a local or systemic infection.
[ترجمه گوگل]هیپرپلازی واکنش گره لنفاوی معمولا گذرا و در پاسخ به یک عفونت موضعی یا سیستمیک محدود می شود
[ترجمه ترگمان]lymph Reactive Reactive معمولا در واکنش به یک عفونت موضعی یا سیستمیک محدود و محدود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Local lymph node enlargement usually indicates a regional infection.
[ترجمه گوگل]بزرگ شدن غدد لنفاوی موضعی معمولاً نشان دهنده عفونت منطقه ای است
[ترجمه ترگمان]توسعه گره lymph محلی معمولا نشان دهنده یک عفونت منطقه ای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Results(Lymph node) metastasis in hepatoduodenal ligament could be detected in all 29 preoperative and 48 postoperative lymph metastatic cases, without "jumping-metastasis".
[ترجمه گوگل]نتایج (غدد لنفاوی) متاستاز در رباط هپاتودئودنال را می توان در تمام 29 مورد متاستاتیک لنفاوی قبل از عمل و 48 مورد متاستاتیک لنفاوی بعد از عمل بدون "متاستاز پرش" تشخیص داد
[ترجمه ترگمان]نتایج (Lymph node)در رباط hepatoduodenal را می توان در تمام ۲۹ preoperative و ۴۸ postoperative cases lymph تشخیص داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In the early gastric cancer, the rate of lymph node metastasis caused by signet ring cell carcinoma was not different from that of other gastric cancer.
[ترجمه گوگل]در سرطان معده اولیه، میزان متاستاز غدد لنفاوی ناشی از کارسینوم سلول حلقه مهره با سایر سرطان‌های معده تفاوتی نداشت
[ترجمه ترگمان]در سرطان معده اولیه، نرخ غدد لنفاوی ناشی از carcinoma سلول signet با سرطان معده دیگر تفاوت چندانی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The total accuracy of UMP in diagnosis of lymph node metastasis was 80. %.
[ترجمه گوگل]دقت کلی UMP در تشخیص متاستاز به غدد لنفاوی %80 بود
[ترجمه ترگمان]دقت کلی of در تشخیص of lymph ۸۰ بود %
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Sentinel lymph node biopsy is indicated for ductal carcinoma in situ, with prophylactic mastectomy, breast cancer patients with previous reduction mammoplasty and breast implants.
[ترجمه گوگل]بیوپسی غدد لنفاوی نگهبان برای کارسینوم مجرای درجا، با ماستکتومی پروفیلاکتیک، بیماران سرطان سینه با ماموپلاستی کاهشی قبلی و ایمپلنت پستان اندیکاسیون دارد
[ترجمه ترگمان]biopsy غدد لنفاوی برای ductal ductal در محل، با mastectomy prophylactic (mastectomy mastectomy)، بیماران مبتلا به سرطان سینه با mammoplasty کاهش قبلی و کاشت سینه نشان داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Conclusion: Lymph node metastasis well - differentiated thyroid cancer is unstable.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری: متاستاز غدد لنفاوی خوب - سرطان تیروئید تمایز یافته ناپایدار است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: سرطان تیروئید node node -، ناپایدار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Bulbar conjunctiva may act as a local lymph node of Mooren's ulcer.
[ترجمه گوگل]ملتحمه بلبار ممکن است به عنوان یک غدد لنفاوی موضعی زخم مورن عمل کند
[ترجمه ترگمان]Bulbar conjunctiva ممکن است به عنوان غدد لنفاوی محلی زخم Mooren عمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Suitable increment of dissected lymph node number would not increase the post-operative complication rate.
[ترجمه گوگل]افزایش مناسب تعداد غدد لنفاوی تشریح شده باعث افزایش میزان عوارض بعد از عمل نمی شود
[ترجمه ترگمان]افزایش مناسب of غدد لنفاوی سرعت عوارض بعد از عامل را افزایش نخواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Detail of lymph node, showing stellate reticular cell in middle of field.
[ترجمه گوگل]جزئیات غدد لنفاوی، سلول مشبک ستاره ای را در وسط میدان نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]جزئیات گره lymph که سلول reticular را در وسط میدان نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The axillary lymph node were positive in in which 6 cases were found under the pectoralis minor muscle and above clavicle simultaneously.
[ترجمه گوگل]گره لنفاوی زیر بغل مثبت بود که در آن 6 مورد زیر عضله مینور سینه ای و بالای ترقوه به طور همزمان مشاهده شد
[ترجمه ترگمان]غدد لنفاوی positive بود که در آن ۶ مورد تحت عضلات کوچک pectoralis و به طور همزمان به ترقوه، یافت شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• tissue of the lymphatic system which helps prevent foreign bodies from entering the bloodstream

پیشنهاد کاربران

[پزشکی] گره ( عقده ) لنفاوی: توده کوچکی از بافت لنفوئید در طول مسیر عروق لنفاوی و مسئول تصفیه ی لنف

بپرس