luminous

/ˈluːmənəs//ˈluːmɪnəs/

معنی: درخشان، فروزان، تابان، متشعشع، نورانی، شب نما، روشنی بخش
معانی دیگر: لیان، شید افشان، تابناک، رخشان، روشن، پرنور، شب تاب، فروزنده، واضح، به آسانی قابل فهم

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: luminously (adv.), luminousness (n.)
(1) تعریف: giving off light; glowing.
مترادف: glowing, luminary, luminescent, luminiferous
متضاد: dark
مشابه: bright, gleaming, glimmering, lambent, light, lighted, lustrous, radiant, shimmering, shining

- a luminous watch dial
[ترجمه گوگل] صفحه ساعت نورانی
[ترجمه ترگمان] یک صفحه ساعت نورانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: easy to understand; lucid; clear.
مترادف: clear, limpid, lucid, perspicuous
مشابه: articulate, cogent, intelligible, pellucid, understandable

- a luminous theory
[ترجمه گوگل] یک نظریه نورانی
[ترجمه ترگمان] یک تئوری درخشان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: intellectually brilliant; enlightened.
مترادف: brilliant, deep, enlightened, profound
مشابه: clearheaded, intellectual, intelligent, penetrating, perspicacious

جمله های نمونه

1. the luminous future of this young man
آینده ی روشن این مرد جوان

2. the luminous smile that lighted her face
لبخند نورانی که چهره اش را روشن کرده بود

3. stars are luminous objects
ستارگان اجسام نورانی هستند.

4. The luminous dial on the clock showed five minutes to seven.
[ترجمه گوگل]صفحه نورانی ساعت پنج دقیقه به هفت را نشان می داد
[ترجمه ترگمان]صفحه نورانی ساعت زنگ ساعت پنج دقیقه به هفت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You may not be the most luminous of people, but as a conductor of light, you are unbeatable.
[ترجمه گوگل]شما ممکن است درخشان ترین مردم نباشید، اما به عنوان یک هادی نور، شکست ناپذیر هستید
[ترجمه ترگمان]شما شاید the مردم باشید، اما به عنوان رهبر نور، شما شکست ناپذیر هستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. My watch has a luminous dial so I can see it in the dark.
[ترجمه گوگل]ساعت من صفحه نمایش نورانی دارد تا بتوانم آن را در تاریکی ببینم
[ترجمه ترگمان]ساعتم یک صفحه نورانی دارد تا آن را در تاریکی ببینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The desert was luminous, starkly beautiful.
[ترجمه گوگل]صحرا نورانی بود، بسیار زیبا
[ترجمه ترگمان]صحرا نورانی و starkly بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They painted the door a luminous green.
[ترجمه گوگل]در را سبز نورانی کردند
[ترجمه ترگمان]در را کمی سبز رنگ کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There is a gleam of luminous gold, where the sinking western sun has found a first direct interstice in the clouds.
[ترجمه گوگل]درخششی از طلای درخشان وجود دارد، جایی که خورشید در حال غرق شدن غرب اولین فاصله مستقیم را در ابرها پیدا کرده است
[ترجمه ترگمان]بارقه ای از طلا می درخشد، جایی که خورشید در حال فرو رفتن اولین interstice مستقیم در ابرها پیدا کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There are luminous knobs on all the doors in my house.
[ترجمه گوگل]روی تمام درهای خانه من دستگیره های نورانی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]روی همه دره ای خانه من دستگیره درخشان وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His prose is simple and luminous and quite popular among ordinary readers.
[ترجمه گوگل]نثر او ساده و نورانی است و در بین خوانندگان عادی کاملاً محبوب است
[ترجمه ترگمان]نثر او ساده و درخشان است و در میان خوانندگان عادی بسیار محبوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Too many legs though, round luminous eyes, and more complicated mandibles than any arachnid Ace had ever seen on Earth.
[ترجمه گوگل]با این حال، پاهای بسیار زیاد، چشمان گرد نورانی، و فک پایین پیچیده‌تر از هر آس عنکبوتی که تا به حال روی زمین دیده بود
[ترجمه ترگمان]با وجود این که چند تا از any عنکبوتی در زمین دیده بودند، پاهای خیلی زیادی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is bluish-white, and 780 times as luminous as the Sun; its distance is 85 light-years.
[ترجمه گوگل]آبی مایل به سفید است و 780 برابر نور خورشید است فاصله آن 85 سال نوری است
[ترجمه ترگمان]آن به رنگ آبی - سفید است و ۷۸۰ برابر نور خورشید است؛ فاصله آن ۸۵ سال نوری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The luminous star streaks were paling against a milky sky, whose brilliance in-creased moment by moment.
[ترجمه گوگل]رگه های ستارگان درخشان در برابر آسمان شیری رنگ پریده بودند که درخشندگی آن لحظه به لحظه بیشتر می شد
[ترجمه ترگمان]رگه های ستاره ای درخشان در مقابل یک آسمان شیری دیده می شد که در آن لحظه درخشش آن در آن لحظه به چشم می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

درخشان (صفت)
ablaze, bright, shining, luminous, shiny, stellar, phosphorescent, refulgent, beaming, starry, beamy, illustrious, luminescent, luminiferous, lucid, fulgent, glittery, luciferous, lightsome

فروزان (صفت)
ablaze, bright, luminous, conflagrant

تابان (صفت)
light, bright, shining, luminous, brilliant, hot, agleam, incandescent, aglow, fulgent, perfervid

متشعشع (صفت)
luminous, asteriated, radiate, radiant, radiative, refulgent, relucent

نورانی (صفت)
luminous, luciferous, luculent

شب نما (صفت)
luminous

روشنی بخش (صفت)
luminous

تخصصی

[برق و الکترونیک] درخشان، نورافشان
[نساجی] درخشان - براق - نورانی

انگلیسی به انگلیسی

• emitting light, glowing, radiant; bright, filled with light; clear, understandable; enlightening
something that is luminous shines or glows in the dark.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : luminosity / luminance
✅️ صفت ( adjective ) : luminous
✅️ قید ( adverb ) : luminously
درخشان - شب نما - روشن
چیزی که در تاریکی میدرخشه
Luminous ( stars/smile/future
شب تاب
درخشان، شفاف
براق

بپرس