lawsuit

/ˈlɒˌsuːt//ˈlɔːsuːt/

معنی: دعوی، مرافعه، دادخواهی، طرح دعوی در دادگاه
معانی دیگر: (حقوق) دادخواهی، مرافعه ی دادگاهی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a case prosecuted in a court of law.
مترادف: action, case, lawgiver, legislator, litigation, solon, suit
مشابه: arraignment, charge, congressman, contention, councilman, dispute, indictment, politician, proceeding, prosecution, representative, senator, statesman

جمله های نمونه

1. a pending lawsuit
دعوی حقوقی در حال رسیدگی

2. A bad compromise is better than a good lawsuit.
[ترجمه گوگل]سازش بد بهتر از دعوای خوب است
[ترجمه ترگمان]سازش بد بهتر از یک دعوای خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A lawsuit has been filed against the company.
[ترجمه میلاد علی پور] دادخواستی/دعوایی/شکایتی بر علیهِ این شرکت طرح/تنظیم شده
|
[ترجمه گوگل]علیه این شرکت شکایتی تشکیل شده است
[ترجمه ترگمان]پرونده ای بر علیه شرکت تنظیم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The lawsuit was then pending.
[ترجمه گوگل]دعوی در آن زمان در جریان بود
[ترجمه ترگمان]سپس دادخواست به تعویق افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The two companies have settled the lawsuit.
[ترجمه گوگل]این دو شرکت این دعوا را حل و فصل کرده اند
[ترجمه ترگمان]دو شرکت طرح دعوی را حل کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The lawsuit bundles together the claims of many individuals into one big case.
[ترجمه گوگل]این دعوی حقوقی، ادعاهای بسیاری از افراد را در یک پرونده بزرگ جمع می کند
[ترجمه ترگمان]این دادخواست مطالبات بسیاری از افراد را به یک مورد بزرگ تقسیم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Jefferson was ruined by the lawsuit.
[ترجمه گوگل]جفرسون با این دعوا خراب شد
[ترجمه ترگمان] جفرسون \"توسط یه دادخواهی نابود شد\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Sears then countered by filing an antitrust lawsuit.
[ترجمه گوگل]سیرز سپس با طرح دعوای ضدتراست به مقابله پرداخت
[ترجمه ترگمان]سپس Sears با پر کردن یک دادخواست ضد تراست مخالفت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The lawsuit says oil companies contrived the oil shortage in the 1970s.
[ترجمه گوگل]این دادخواست می گوید که شرکت های نفتی کمبود نفت را در دهه 1970 طراحی کردند
[ترجمه ترگمان]این دادخواست می گوید که شرکت های نفتی در دهه ۱۹۷۰ کمبود نفت را جبران کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They are seeking damages in a lawsuit.
[ترجمه گوگل]آنها به دنبال خسارت در یک دعوی قضایی هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها به دنبال خسارت در یک دادخواست هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Haley dismissed the lawsuit as a tempest in a teapot.
[ترجمه گوگل]هیلی این شکایت را رد کرد و آن را طوفانی در قوری دانست
[ترجمه ترگمان]هیلی شکایت رو به عنوان یه طوفان توی قوری از کار انداخته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His lawyer filed a lawsuit against the city.
[ترجمه گوگل]وکیل او علیه شهر شکایت کرد
[ترجمه ترگمان]وکیل او علیه این شهر پرونده ای اقامه دعوی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The business over the lawsuit had really knocked her for six.
[ترجمه گوگل]تجارت بر سر این دعوی واقعاً او را به مدت 6 سال از دست داده بود
[ترجمه ترگمان]جریان حقوقی که از آن شکایت شده بود، شش ماه بود که او را به زمین انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The lawsuit will be postponed until the president leaves office .
[ترجمه گوگل]این شکایت تا زمان خروج رئیس جمهور به تعویق خواهد افتاد
[ترجمه ترگمان]این دادخواست تا زمانی به تعویق خواهد افتاد که رئیس دفتر کار خود را ترک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She plans to defend the lawsuit vigorously.
[ترجمه گوگل]او قصد دارد به شدت از این دعوی دفاع کند
[ترجمه ترگمان]او قصد دارد با شدت از طرح دعوی دفاع کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The court discourages frivolous law suits.
[ترجمه گوگل]دادگاه از دعاوی حقوقی بیهوده جلوگیری می کند
[ترجمه ترگمان]دادگاه با ارائه قوانین جلف و سبک سر و کار خود را از دست می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Only the threat of a federal law suit moved the Park District to relent and end the weeks of obstruction.
[ترجمه گوگل]تنها تهدید به شکایت فدرال، ناحیه پارک را به سمت تسلیم شدن و پایان دادن به هفته‌های انسداد سوق داد
[ترجمه ترگمان]تنها تهدید یک لباس قانون فدرال، منطقه پارک را تحت تاثیر قرار داده و به هفته ها ممانعت پایان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The law suit began ten months after the Rossi marriage had been legally dissolved.
[ترجمه گوگل]دعوای حقوقی ده ماه پس از انحلال قانونی ازدواج روسی آغاز شد
[ترجمه ترگمان]مدت ده ماه پس از آن که ازدواج روسی از نظر قانونی منحل شده بود، وضع قانون به مدت ده ماه آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. He loses all his worldly goods because a law suit is not decided in his favor.
[ترجمه گوگل]او تمام دارایی های دنیوی خود را از دست می دهد زیرا پرونده قضایی به نفع او تعیین نمی شود
[ترجمه ترگمان]او تمام کالاهای مادی خود را از دست می دهد، زیرا یک کت و شلوار قانونی به نفع او تصمیم گیری نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. The existence of affiance offers the special law suit effect, and asks the parties to bear some duties.
[ترجمه گوگل]وجود وابستگی اثر دعوی ویژه قانونی را ارائه می‌کند و از طرفین می‌خواهد که برخی وظایف را بر عهده بگیرند
[ترجمه ترگمان]وجود of، قانون ویژه را ارائه می دهد و از طرفین می خواهد تا برخی از وظایف را تحمل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The young man was involved in a law suit because of his heedless remarks.
[ترجمه گوگل]این مرد جوان به دلیل اظهارات بی توجه خود درگیر یک پرونده قضایی شد
[ترجمه ترگمان]این مرد جوان به دلیل اشارات بی قید و شرط خود در یک دادخواست حقوقی دخالت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. The committee to cancel its law suit the contract, and that it would adjourn the meeting.
[ترجمه گوگل]کمیته حقوقی خود را از قرارداد لغو کرد و جلسه را به تعویق انداخت
[ترجمه ترگمان]کمیته لغو قانون خود را با قرارداد لغو خواهد کرد و جلسه را به تعویق خواهد انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. They threaten him with a law suit.
[ترجمه گوگل]آنها او را به شکایت قضایی تهدید می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها او را با کت و شلوار قانونی تهدید می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Ten States have begun to implement comparable worth principles and there are law suits pending against another thirteen.
[ترجمه گوگل]ده ایالت شروع به اجرای اصول قابل مقایسه با ارزش کرده اند و علیه سیزده کشور دیگر پرونده های حقوقی در حال بررسی است
[ترجمه ترگمان]ده کشور شروع به اجرای اصول قابل قیاس با اصول اخلاقی کرده اند و در مقابل سیزده قانون دیگر، قانونی برای رسیدگی به قانون وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. Environmental lawyers warned that this ruling would place severe restrictions on future law suits.
[ترجمه گوگل]وکلای محیط زیست هشدار دادند که این حکم محدودیت های شدیدی را در پرونده های حقوقی آینده ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]وکلای محیط زیست به این موضوع هشدار دادند که این حکم محدودیت های شدیدی را در رابطه با قوانین آینده خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. On the same day, October 200 the American Civil Liberties Union filed a class action law suit challenging California's Arrestee DNA database statute.
[ترجمه گوگل]در همان روز، اکتبر 200، اتحادیه آزادی های مدنی آمریکا یک دادخواست حقوقی دسته جمعی را به چالش کشید و قانون پایگاه داده DNA دستگیر شده کالیفرنیا را به چالش کشید
[ترجمه ترگمان]در همان روز، در ۲۰۰ اکتبر، اتحادیه آزادی های مدنی آمریکا یک قانون اجرایی کلاس را به چالش کشید که به چالش کشیدن اساسنامه آی دی ان کالیفرنیا پایان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. It also analyses the litigiousness and the types of law suit on police prompt coercion, and gives suggestions to complete the protection of the rights and benefits of the private party.
[ترجمه گوگل]همچنین دعوا و انواع دعوای حقوقی در مورد اجبار سریع پلیس را تجزیه و تحلیل می کند و پیشنهاداتی برای تکمیل حمایت از حقوق و مزایای طرف خصوصی ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]همچنین به تجزیه و تحلیل the و انواع کت و شلوار قانون در مورد ارعاب فوری پلیس می پردازد و پیشنهاداتی برای تکمیل حمایت از حقوق و منافع حزب خصوصی می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. Proof system stands a natural core position in the system of civil law suit, but the responsibility for proof is the core in this system.
[ترجمه گوگل]سیستم اثبات در نظام دعوای حقوق مدنی یک جایگاه اصلی طبیعی دارد، اما مسئولیت اثبات، هسته اصلی این سیستم است
[ترجمه ترگمان]سیستم اثبات یک موقعیت مرکزی طبیعی در نظام حقوق مدنی است، اما مسیولیت اثبات هسته این سیستم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. The reason for doing this is to avoid any law suit once the student get injured.
[ترجمه Uncle Artin] دلیل انجام این کار این هست که تا/زمانی که دانش آموزی زخمی می شود از هرگونه شکایتی جلوگیری بشود
|
[ترجمه گوگل]دلیل انجام این کار این است که پس از مجروح شدن دانش آموز از هرگونه شکایت قانونی خودداری کنید
[ترجمه ترگمان]دلیل این کار این است که زمانی که دانش آموز مجروح می شود، از هر گونه لباس قانونی اجتناب شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دعوی (اسم)
quarrel, case, claim, pretension, lawsuit

مرافعه (اسم)
quarrel, case, suit, cause, trial, lawsuit, spat, contestation

دادخواهی (اسم)
pleading, lawsuit, complaint

طرح دعوی در دادگاه (اسم)
lawsuit

تخصصی

[حقوق] دعوی، مرافعه، دادخواهی

انگلیسی به انگلیسی

• case in a court of law brought by one party against another, legal claim
a lawsuit is a case in a court of law which concerns a dispute between two people or organizations, rather than the prosecution of a criminal by the police; a formal word.
court case filed by one person against another

پیشنهاد کاربران

دادخواهی، اختلاف قضایی
مثال: The company faced a lawsuit for breach of contract.
شرکت با اتهام نقض قرارداد با یک دادخواهی مواجه شد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
Lawsuit:لایحه کتبی
این دو لغت رو در کنار هم به خاطر بسپارین:
Sue میشه شکایت کردن
lawsuit میشه شکایت
تفاوت بارز بین "lawsuit" و "complaint" :
مراجعه برای اولین بار به دادگاه یا مراجع قضایی برای یک شکایت میشود : complaint
و ادامه روند شکایت ( complaint ) برای یک پروسه قضائی می شود: lawsuit
a “complaint” is the first formal action taken to officially begin a lawsuit
دعوی قضایی
اقامه دعاوی
شکایت نامه
دادخواست میشه petition سندی یا برگه ای است که تعدادی از افراد آن را امضا می کنند جهت درخواست عملی یا فعالیتی از دولت یا غیر دولت ( میتونه هر گونه دادخواستی باشه )
ولی lawsuit میشه دعاوی قضایی یا همون شکایت
• case in a court of law brought by one party against another, legal claim
یک پرونده مورد پیگیری در دادگاه قانونی/طرح دعوی در دادگاه
دادخواست، شکایت، طرح دعوی

بپرس