knuckle down


1- (در تیله بازی) بند انگشتان را روی زمین قرار دادن 2- تقلا و کوشش کردن، جانفشانی کردن، سخت کوشیدن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to start working in a concentrated manner; apply oneself seriously.
مشابه: buckle

جمله های نمونه

1. The only thing to do was knuckle down and get on with some serious hard work.
[ترجمه گوگل]تنها کاری که باید انجام داد این بود که زانو بزنیم و کار سخت جدی را ادامه دهیم
[ترجمه ترگمان]تنها کاری که باید کرد این بود که به کار سخت مشغول شود و کار سختی را انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He managed to knuckle down to his lessons long enough to pass his examination.
[ترجمه گوگل]او موفق شد به اندازه کافی دروس خود را بند بیاورد تا امتحان خود را بگذراند
[ترجمه ترگمان]موفق شد به قدر کافی درس هایش را انجام بدهد تا از examination بگذرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He would not knuckle down under their pressure.
[ترجمه گوگل]او زیر فشار آنها زانو نمی زد
[ترجمه ترگمان]او زیر فشار آن ها زانو نمی زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. If he doesn't knuckle down soon, he'll never get through those exams.
[ترجمه گوگل]اگر او به این زودی بند نیاید، هرگز از آن امتحانات عبور نخواهد کرد
[ترجمه ترگمان]اگر او به زودی به زمین بیفتد، هرگز از این امتحانات عبور نخواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He is clearly ready to knuckle down to the task.
[ترجمه گوگل]او به وضوح آماده است تا به این کار دست یابد
[ترجمه ترگمان]کاملا آماده است که به مرحله آخر برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I decide to knuckle down for an hour and get the job done.
[ترجمه mehrnoosh D.M] من تصمیم گرفتم تا برای یک ساعت سخت کارکنم و کار را تمام کنم
|
[ترجمه گوگل]تصمیم گرفتم یک ساعت بند بیاورم و کار را تمام کنم
[ترجمه ترگمان]من برای یک ساعت تصمیم می گیرم کار را انجام دهم و کار را تمام کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You're going to have to really knuckle down if you want to pass your exams.
[ترجمه mehrnoosh D.M] اگر میخواهید امتحانات خود را قبول شوید باید واقعاسخت کارکنید
|
[ترجمه گوگل]اگر می خواهید امتحانات خود را با موفقیت پشت سر بگذارید، باید واقعاً دست و پا کنید
[ترجمه ترگمان]اگه می خوای آزمون عبور کنی باید خیلی کوتاه بیای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I'm going to have to knuckle down to some serious study.
[ترجمه گوگل]من باید به یک مطالعه جدی دست بزنم
[ترجمه ترگمان]باید به یه دفتر کار جدی مشت بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. No attempts made to knuckle down and smarten up.
[ترجمه گوگل]هیچ تلاشی برای زانو زدن و هوشمند شدن صورت نگرفت
[ترجمه ترگمان]هیچ تلاشی برای قطع کردن و مرتب کردن مرتب کردن لباس ها ساخته نشده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Male speaker I think we've got to knuckle down and work hard.
[ترجمه گوگل]سخنران مرد فکر می‌کنم باید دست و پا بزنیم و سخت کار کنیم
[ترجمه ترگمان]سخنران مردی است که فکر می کنم باید به شدت به پایین فشار بیاوریم و سخت کار کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Let's have no more rapping and knuckle down to work.
[ترجمه گوگل]بیایید دیگر رپ نزنیم و دست به کار شویم
[ترجمه ترگمان]دست و پنجه نرم نکنیم و به کار خود ادامه دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You'll really have to knuckle down if you want to pass the examination.
[ترجمه ندا] اگر بخواهی در امتحان قبول بشی، باید سخت تلاش کنی.
|
[ترجمه گوگل]اگر می خواهید در امتحان قبول شوید، واقعاً باید بند بیاورید
[ترجمه ترگمان]اگر بخواهی امتحان را رد کنی، واقعا باید به پایین بروی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Are you going to knuckle down?
[ترجمه گوگل]میخوای بند بیاری؟
[ترجمه ترگمان]میخ وای بری پایین؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You'll really have knuckle down if you want to pass the examination.
[ترجمه گوگل]اگر بخواهید در امتحان قبول شوید، واقعاً زانو خواهید داشت
[ترجمه ترگمان]اگر بخواهی امتحان را رد کنی، واقعا knuckle فرو خواهی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It's time to knuckle down to work.
[ترجمه گوگل]وقت آن است که دست به کار شوید
[ترجمه ترگمان]الان وقت کار کردن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

بپرس