اسم ( noun )
• (1) تعریف: familiarity, awareness, or understanding.
• مترادف: acquaintance, awareness, comprehension, familiarity, ken
• متضاد: ignorance
• مشابه: cognizance, consciousness, grasp, information, intimacy, sense, understanding
• مترادف: acquaintance, awareness, comprehension, familiarity, ken
• متضاد: ignorance
• مشابه: cognizance, consciousness, grasp, information, intimacy, sense, understanding
- I had no real knowledge of this person before I went to hear him speak.
[ترجمه tinabailari] قبل از اینکه برم برای شنیدن حرف او ، هیچ آگاهی واقعی از این شخص نداشتم 🕔🕔|
[ترجمه گوگل] قبل از اینکه برای شنیدن صحبت های او بروم، هیچ شناخت واقعی از این شخص نداشتم[ترجمه ترگمان] قبل از این که بتوانم حرف او را بشنوم هیچ آگاهی واقعی از این شخص نداشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a particular or specialized form of understanding or skill.
• مترادف: experience, know-how, proficiency, understanding
• متضاد: ignorance, illiteracy
• مشابه: acquaintance, command, expertise, mastery, skill, technique
• مترادف: experience, know-how, proficiency, understanding
• متضاد: ignorance, illiteracy
• مشابه: acquaintance, command, expertise, mastery, skill, technique
- This course will give you a good knowledge of computers.
[ترجمه گوگل] این دوره به شما دانش خوبی در زمینه کامپیوتر می دهد
[ترجمه ترگمان] این درس به شما دانش خوبی از کامپیوترها می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این درس به شما دانش خوبی از کامپیوترها می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: erudition; learning.
• مترادف: education, erudition, intelligence, learning, wisdom
• متضاد: ignorance, illiteracy
• مشابه: ken, lore, understanding
• مترادف: education, erudition, intelligence, learning, wisdom
• متضاد: ignorance, illiteracy
• مشابه: ken, lore, understanding
- Reading books will increase your knowledge.
[ترجمه tinabailari] خواندن کتاب ها ، دانش شما را افزایش خواهد داد 🕓🕓|
[ترجمه گوگل] خواندن کتاب دانش شما را افزایش می دهد[ترجمه ترگمان] خواندن کتاب دانش شما را افزایش خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: awareness or cognizance, as of a particular fact or set of facts.
• مترادف: awareness, cognizance, comprehension, familiarity
• متضاد: unawareness
• مشابه: acknowledgment, acquaintance, consciousness, inkling, ken, realization, recognition, sense, understanding
• مترادف: awareness, cognizance, comprehension, familiarity
• متضاد: unawareness
• مشابه: acknowledgment, acquaintance, consciousness, inkling, ken, realization, recognition, sense, understanding
- What knowledge did the president have of these events?
[ترجمه گوگل] رئیس جمهور چه اطلاعی از این اتفاقات داشت؟
[ترجمه ترگمان] رئیس جمهور چه اطلاعاتی در مورد این رویدادها داشته است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] رئیس جمهور چه اطلاعاتی در مورد این رویدادها داشته است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She has good deal of knowledge about the history of that period.
[ترجمه گوگل] او اطلاعات خوبی در مورد تاریخ آن دوره دارد
[ترجمه ترگمان] او اطلاعات خوبی در مورد تاریخ آن دوره دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او اطلاعات خوبی در مورد تاریخ آن دوره دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید