knobbed

/nɒbed//nɒbed/

معنی: قلمبه ای، قبه دار، دکمه دار
معانی دیگر: قلمبه

جمله های نمونه

1. Turn/Twiddle the little knob to adjust the volume.
[ترجمه گوگل]برای تنظیم صدا، دکمه کوچک را بچرخانید/بچرخانید
[ترجمه ترگمان]دکمه کوچک را بچرخانید تا حجم را تنظیم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She twirled the knob of the door.
[ترجمه گوگل]دستگیره در را چرخاند
[ترجمه ترگمان]دستگیره در را چرخاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He thought the door was locked, but he turned the knob and the door opened.
[ترجمه گوگل]فکر کرد در قفل است، اما دستگیره را چرخاند و در باز شد
[ترجمه ترگمان]فکر کرد در قفل است، اما دستگیره را چرخاند و در باز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Turn the door knob to open the door.
[ترجمه گوگل]دستگیره در را بچرخانید تا در باز شود
[ترجمه ترگمان]دستگیره در را روشن کن تا در را باز کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He twiddled a knob on the dashboard.
[ترجمه گوگل]دستگیره ای را روی داشبورد چرخاند
[ترجمه ترگمان]او یک گیره روی داشبورد چرخاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He turned the knob and pushed against the door.
[ترجمه گوگل]دستگیره را چرخاند و به در فشار داد
[ترجمه ترگمان]دستگیره را چرخاند و به در فشار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Adjust the control knobs by pressing lightly.
[ترجمه گوگل]دکمه های کنترل را با فشار ملایم تنظیم کنید
[ترجمه ترگمان]دستگیره را با فشار سریع تنظیم کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We have replaced the knobs on all the doors.
[ترجمه گوگل]دستگیره های تمام درها را تعویض کرده ایم
[ترجمه ترگمان]ما دستگیره درها رو روی همه درها عوض کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. With his left hand he groped for the knob, turned it, and pulled the door open.
[ترجمه گوگل]با دست چپش دستگیره را گرفت و چرخاند و در را باز کرد
[ترجمه ترگمان]با دست چپش دستگیره را گرفت و آن را چرخاند و در را باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She turned the door knob and quietly opened the door.
[ترجمه گوگل]دستگیره در را چرخاند و آرام در را باز کرد
[ترجمه ترگمان]دستگیره در را چرخاند و به آرامی در را باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The knob broke off in her hand.
[ترجمه گوگل]دستگیره در دستش شکست
[ترجمه ترگمان]دستگیره در دستش شکست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The cutters are opened by turning the knob anticlockwise.
[ترجمه گوگل]کاترها با چرخاندن دستگیره در خلاف جهت عقربه های ساعت باز می شوند
[ترجمه ترگمان]The با چرخاندن دستگیره در خلاف جهت عقربه های ساعت باز می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The knob is only held on by sticky tape.
[ترجمه گوگل]دستگیره فقط با نوار چسب نگه داشته می شود
[ترجمه ترگمان]دستگیره فقط با نوار چسبنده نگه داشته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I've tried twiddling the knobs, but nothing seems to happen.
[ترجمه گوگل]من سعی کردم دستگیره ها را بچرخانم، اما به نظر می رسد هیچ اتفاقی نمی افتد
[ترجمه ترگمان]سعی کردم دستگیره درها را امتحان کنم، اما به نظر می رسد که هیچ اتفاقی نمی افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. To get out of the 'auto' mode on the camera, turn the knob to 'M'.
[ترجمه گوگل]برای خارج شدن از حالت «خودکار» در دوربین، دستگیره را روی «M» بچرخانید
[ترجمه ترگمان]برای خارج شدن از حالت خودکار بر روی دوربین، دستگیره را به M تبدیل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قلمبه ای (صفت)
knobbed

قبه دار (صفت)
knobbed

دکمه دار (صفت)
knobbed

انگلیسی به انگلیسی

• having a handle; covered with bumps

پیشنهاد کاربران

بپرس