keeper

/ˈkiːpər//ˈkiːpə/

معنی: بایگان، نگهدار، نگهبان، حافظ
معانی دیگر: دارنده، پاسدار، مستحفظ، گذربان، زندان بان، متصدی نگهداری جانوران باغ وحش، (انگلیس) متولی، قیم، شکاربان، میرشکار، (اسبابی که نگه می دارد) گیره، چفت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one that keeps.
مشابه: holder, possessor

- She has always been a keeper of promises.
[ترجمه h.asgari] او همیشه یک تعهدنگهدار بوده است. ( او همیشه سره قولهایش مانده است )
|
[ترجمه نرگس رضوی عرب] او همیشه قول بوده است. ( زن )
|
[ترجمه گوگل] او همیشه پایبند به وعده ها بوده است
[ترجمه ترگمان] او همیشه یک مشت قول بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a person responsible for care and keeping (often used in combination).
مشابه: attendant, caretaker, chaperon, conservator, custodian, guardian, possessor, protector, warden

- a beekeeper
[ترجمه گوگل] یک زنبوردار
[ترجمه ترگمان] کندو دار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a keeper of animals
[ترجمه گوگل] نگهبان حیوانات
[ترجمه ترگمان] یک نگهبان حیوانات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a manager of a certain type of business (often used in combination).
مشابه: manager

- an innkeeper
[ترجمه گوگل] یک مسافرخانه دار
[ترجمه ترگمان] کاروانسرا دار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: a warden or guard.
مترادف: guard, warden
مشابه: bodyguard, escort, jailer, sentinel, sentry, watchman

- How did he escape from his keepers?
[ترجمه گوگل] چگونه از دست نگهبانانش فرار کرد؟
[ترجمه ترگمان] چطور از keepers فرار کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: (informal) something worth keeping or holding on to.
مترادف: gem, jewel

- This beautiful old phonograph is a keeper.
[ترجمه گوگل] این گرامافون قدیمی زیبا نگهدارنده است
[ترجمه ترگمان] این گرامافون قدیمی، یک نگهبان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Take care of that girlfriend of yours; she's a keeper!
[ترجمه Faranak Khatamifar] مراقب دوست دخترت باش، او زن زندگی است.
|
[ترجمه گوگل] مراقب اون دوست دخترت باش او یک نگهبان است!
[ترجمه ترگمان] از دوست دخترت مراقبت کن، نگهبان است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. god is my keeper
خدا نگهدار من است.

2. An old poacher makes the best keeper.
[ترجمه گوگل]یک شکارچی مسن بهترین نگهبان را می سازد
[ترجمه ترگمان]شکارچی شکارچی پیر بهترین keeper را می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The England keeper revealed some fancy footwork in the victory over Nottingham Forest.
[ترجمه گوگل]دروازه بان تیم ملی انگلیس در پیروزی مقابل ناتینگهام فارست از پاهای جذابی به نمایش گذاشت
[ترجمه ترگمان]صاحب انگلستان، footwork فانتزی را در پیروزی بر فراز ناتینگهام فارست آشکار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He found a job as a keeper.
[ترجمه گوگل]او شغلی به عنوان نگهبانی پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک نگهبان کار پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Bob is head lion keeper at the zoo.
[ترجمه گوگل]باب نگهبان سر شیر در باغ وحش است
[ترجمه ترگمان]باب در باغ وحش سر شیر نگهبان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The gate - keeper demanded my business.
[ترجمه گوگل]دروازه بان کسب و کار من را خواست
[ترجمه ترگمان]نگهبان دروازه به من گفت که کار من است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Swifts keeper, Patterson, saved well from Woods, who later missed a good opportunity to put the Olympic ahead.
[ترجمه گوگل]دروازه بان سوئیفت ها، پترسون، به خوبی از وودز نجات پیدا کرد، که بعداً فرصت خوبی را برای پیش بردن المپیک از دست داد
[ترجمه ترگمان]پترسون، پترسون، از وودز که بعدها فرصت خوبی برای قرار دادن المپیک را از دست داد، به خوبی از وودز رد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This time the keeper made a hash of a back pass from Brown.
[ترجمه گوگل]این بار دروازه بان یک پاس برگشتی از براون انجام داد
[ترجمه ترگمان]این بار این بار نگهبان با یک سلسله از pass از براون بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Keeper went everywhere with her - I think Emily loved that dog more than any person.
[ترجمه گوگل]نگهبان همه جا با او رفت - فکر می کنم امیلی آن سگ را بیشتر از هر شخصی دوست داشت
[ترجمه ترگمان]رازدار همه جا با اون رفت - فکر می کنم امیلی اون سگ رو بیشتر از هر کسی دوست داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Regius Keeper should appoint a Committee which would review the collection, recommend new purchases, and supervise hanging.
[ترجمه گوگل]Regius Keeper باید کمیته ای را منصوب کند که مجموعه را بررسی کند، خریدهای جدید را توصیه کند، و بر آویزان کردن نظارت کند
[ترجمه ترگمان]Keeper باید کمیته ای را منصوب کند که مجموعه را بررسی کرده، خریده ای جدید را توصیه کرده، و نظارت بر دار کردن را برعهده دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Stamford Bridge faithful turned on the keeper and jeered him until after the players had left the pitch.
[ترجمه گوگل]هواداران استمفوردبریج به سمت دروازه بان چرخیدند و تا زمانی که بازیکنان زمین را ترک کردند او را مورد تمسخر قرار دادند
[ترجمه ترگمان]پل Stamford وفادار به نگهبان برگشت و تا زمانی که بازیکنان از زمین خارج شده بودند، او را مسخره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In 1240 Edward succeeded his father as keeper of the king's works at Westminster, which then chiefly concerned the palace.
[ترجمه گوگل]در سال 1240 ادوارد جانشین پدرش به عنوان نگهبان آثار پادشاه در وست مینستر شد که در آن زمان عمدتاً به کاخ مربوط می شد
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۲۴۰، پدر او به عنوان نگهبان در وست می نستر که بیشتر به کاخ مربوط می شود، موفق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Keeper of the Shrine of Asuryan plucked out his eyes but even this did not stop the terrible visions.
[ترجمه گوگل]حافظ حرم آسوریان چشمانش را درآورد، اما حتی این نیز مانع از دیدن رؤیاهای وحشتناک نشد
[ترجمه ترگمان]نگهبان of چشمانش را بیرون کشید، اما حتی این تصاویر وحشتناک را متوقف نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But the stall keeper refused to change it and was very nasty to her.
[ترجمه گوگل]اما نگهبان غرفه از تغییر آن امتناع کرد و برای او بسیار بد بود
[ترجمه ترگمان]اما کتاب فروش از تغییر آن امتناع ورزید و برای او بسیار زننده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بایگان (اسم)
archivist, recorder, bursar, chartulary, keeper, watchman

نگهدار (اسم)
supporter, protector, patron, backer, prop, keeper, guard, curator, stanchion, depositary, looker, watchdog

نگهبان (اسم)
guardian, warden, ward, keeper, watchman, guard, curator, sentinel, conservator, custodian, lifeguard, sentry, guardsman, watchdog

حافظ (اسم)
patron, keeper, preserver

تخصصی

[عمران و معماری] بازرس - نگهبان

انگلیسی به انگلیسی

• guard; guardian; owner of -; one who fulfills (promises, etc.); holder
a keeper is a person who takes care of animals, for example, in a zoo.

پیشنهاد کاربران

Keeper یا goalkeeper یعنی دروازه بان
Something that is worth keeping
اسم، غیر رسمی
چیزی که ارزش نگه داشتن دارد، چیز ارزشمند
I've tried many products similar to this, but this one is a keeper!
The company is doing well, and their stock is definitely a keeper.
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/keeper
US, informal : something or someone that is worth keeping : something or someone that is good, valuable, etc.
کاردرست - ارزشمند
You're good at rim. You're a keeper
من یه بازی فوتبال نصب کردم که هر بازیکنی یه عنوان داره، این عبارت برای دروازه بان استفاده شده
موادی مانند مرغ مادر
نژاد اصلی . نژاد مادر
بدردبخور
متصدی
زن زندگی
ارزشمند
اصطلاح~she is a keeper
اون زن زندگیه
نگهبان - نگهدار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس