اسم ( noun )
• (1) تعریف: one that keeps.
• مشابه: holder, possessor
• مشابه: holder, possessor
- She has always been a keeper of promises.
[ترجمه h.asgari] او همیشه یک تعهدنگهدار بوده است. ( او همیشه سره قولهایش مانده است )|
[ترجمه نرگس رضوی عرب] او همیشه قول بوده است. ( زن )|
[ترجمه گوگل] او همیشه پایبند به وعده ها بوده است[ترجمه ترگمان] او همیشه یک مشت قول بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a person responsible for care and keeping (often used in combination).
• مشابه: attendant, caretaker, chaperon, conservator, custodian, guardian, possessor, protector, warden
• مشابه: attendant, caretaker, chaperon, conservator, custodian, guardian, possessor, protector, warden
- a beekeeper
- a keeper of animals
• (3) تعریف: a manager of a certain type of business (often used in combination).
• مشابه: manager
• مشابه: manager
- an innkeeper
• (4) تعریف: a warden or guard.
• مترادف: guard, warden
• مشابه: bodyguard, escort, jailer, sentinel, sentry, watchman
• مترادف: guard, warden
• مشابه: bodyguard, escort, jailer, sentinel, sentry, watchman
- How did he escape from his keepers?
[ترجمه گوگل] چگونه از دست نگهبانانش فرار کرد؟
[ترجمه ترگمان] چطور از keepers فرار کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] چطور از keepers فرار کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: (informal) something worth keeping or holding on to.
• مترادف: gem, jewel
• مترادف: gem, jewel
- This beautiful old phonograph is a keeper.
[ترجمه گوگل] این گرامافون قدیمی زیبا نگهدارنده است
[ترجمه ترگمان] این گرامافون قدیمی، یک نگهبان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این گرامافون قدیمی، یک نگهبان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Take care of that girlfriend of yours; she's a keeper!
[ترجمه Faranak Khatamifar] مراقب دوست دخترت باش، او زن زندگی است.|
[ترجمه گوگل] مراقب اون دوست دخترت باش او یک نگهبان است![ترجمه ترگمان] از دوست دخترت مراقبت کن، نگهبان است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید