[ترجمه علی اسماعیل وندی] لطفا وقتی دارم مطالعه میکنم وارد اتاقم نشو.
|
[ترجمه گوگل] لطفا تا زمانی که در حال مطالعه هستم از اتاق من بیرون نروید [ترجمه ترگمان] لطفا وقتی دارم درس می خوانم از اتاقم برو بیرون [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The sign on the gate said, "Keep Out."
[ترجمه Manya] تابلوی روی در ورودی به معنی ورود ممنوع بود.
|
[ترجمه گوگل] تابلوی روی دروازه نوشته بود: «بیرون نرو » [ترجمه ترگمان] این علامت در دروازه گفت: \" مراقب باشید \" [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. The windows were covered in wire mesh to keep out flies.
[ترجمه گوگل]پنجره ها را با توری سیمی پوشانده بودند تا از مگس ها جلوگیری شود [ترجمه ترگمان]پنجره ها از توری سیمی پوشیده شده بودند تا مگس ها را از بین ببرند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. We have screened our window to keep out mosquitoes.
[ترجمه گوگل]ما پنجرهمان را غربال کردهایم تا پشهها را از بین ببریم [ترجمه ترگمان]ما باید پنجره هامون رو مخفی نگه داریم تا پشه ها رو بیرون نگه داریم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He was trying to keep out of the bird's line of sight.
[ترجمه گوگل]او سعی می کرد از دید پرنده دور بماند [ترجمه ترگمان]او سعی می کرد از خط دور پرنده دور بماند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He was careful to keep out of sight.
[ترجمه گوگل]مواظب بود که از دید دور بماند [ترجمه ترگمان]او مراقب بود که از دید خارج نشود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Tell the children to keep out of mischief!
[ترجمه گوگل] نگه داشتن
|
[ترجمه گوگل]به بچه ها بگویید از شیطنت دوری کنند! [ترجمه ترگمان]به بچه ها بگو که شرارت نکند! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The yard was fenced in to keep out wolves.
[ترجمه امیرمحمد] حیاط برای جلوگیری از ورود گرگ ها محصور شده بود
|
[ترجمه گوگل]حیاط حصارکشی شده بود تا گرگ ها را نگیرند [ترجمه ترگمان]حیاط برای نگهداری گرگ ها محصور شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I prefer to keep out of arguments about money.
[ترجمه گوگل]من ترجیح می دهم از بحث و جدل در مورد پول خودداری کنم [ترجمه ترگمان]من ترجیح می دهم از جر و بحث در مورد پول دور باشم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The rubber seal is designed to keep out all the moisture.
[ترجمه گوگل]مهر و موم لاستیکی به گونه ای طراحی شده است که از تمام رطوبت جلوگیری می کند [ترجمه ترگمان]آب بندی پلاستیکی به گونه ای طراحی شده است که تمام رطوبت را حفظ کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Do keep out of the rain if you haven't a coat.
[ترجمه گوگل]اگر کت ندارید از باران دوری کنید [ترجمه ترگمان]اگر کت ندارید، از باران در امان باشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Building work in progress. Keep out!
[ترجمه گوگل]کار ساختمانی در حال انجام است دور نگه دار! [ترجمه ترگمان]ساختمان در حال پیشرفت است مواظب باش! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. I should keep out of his way. He's like a bear with a sore head this morning.
[ترجمه گوگل]من باید از راه او دوری کنم او مثل یک خرس است که امروز صبح سرش درد می کند [ترجمه ترگمان]باید ازسر راهش کنار بکشم امروز صبح سرش درد می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. She gathered the shawl about her shoulders to keep out the wind.
[ترجمه گوگل]شال را روی شانههایش جمع کرد تا باد را نزند [ترجمه ترگمان]شال را دور شانه های خود جمع کرد تا باد را نگه دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. There are guards at the door to keep out the undesirables.
[ترجمه گوگل]نگهبانانی در کنار در قرار دارند تا از افراد نامطلوب جلوگیری کنند [ترجمه ترگمان]افراد نگهبان در آستانه در هستند که افراد ناباب را بیرون نگه دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The club hires a bouncer to keep out undesirables.
[ترجمه گوگل]باشگاه برای دور نگه داشتن افراد نامطلوب، یک بالنسر استخدام می کند [ترجمه ترگمان]این باشگاه مامور انتظامات را برای بیرون نگه داشتن undesirables استخدام می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
دور شدن (فعل)
recede, scat, keep out
پیشنهاد کاربران
به معانی مختلف: بیرون بمانید، داخل نشوید، مراقب باشید
بیرون نگه داشتن، اجازه ورود نداشتن
دور نگه داشتن چیزی she must keep the child out of the sight او باید کودک را دور از دید و انظار نگهداری میکرد.
جلوگیری کردن
همگام شدن
وارد نشدن. یا داخل نشدن
The notice at the building site said `Keep out!'; This coat keeps out the wind. در خارج ماندن
خارج از دسترسی
دوری کردن از از . . . دوری کردن
مواظب باش
Keep out ( of sth ) = To not enter a place OR To stay outside ( . . . . . From Advanced Dictionary. . . . . )