kinked

جمله های نمونه

1. kinked hair
موی وز کرده

2. it is hard to comb kinked hair
شانه کردن گیسوی ژولیده سخت است.

3. he tossed the ropes together and they got kinked
او طناب ها را روی هم ریخت و آنها درهم گیر کردند.

پیشنهاد کاربران

بپرس