95 1568 100 1 kentucky /kənˈtəki/ /kenˈtʌki/ایالت کنتاکی (در شرق ایالات متحده ـ مرکز: frankfort ـ مخفف: ky یا ky ـ 104623 کیلومتر مربع) بررسی کلمه kentucky اسم ( noun )مشتقات: Kentuckian (adj.), Kentuckian (n.)• : تعریف: an east central U.S. state, south of Indiana and Ohio. (abbr.: KY) واژه kentucky در جمله های نمونه 1. the kentucky derby is a racing classicمسابقهی اسبدوانی کنتاکی دربی در نوع خود معروف است.2. That horse won the Kentucky Derby. [ترجمه ترگمان]آن اسب در شهر داربی قرار گرفت [ترجمه گوگل]این اسب برنده جایزه کنتاکی شد [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 3. I'm bouncing for Kentucky Chickens. Any takers? [ترجمه ترگمان]من برای مرغها Kentucky بالا و پایین میروم کسی؟ [ترجمه گوگل]من برای جوجه کنتاکی تندرست هستم هرکدام از طرفداران؟ [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 4. Northern Kentucky is likely to get snow mixed with sleet. [ترجمه ترگمان]احتمال دارد که شمال کنتاکی با برف مخلوط شود [ترجمه گوگل]شمال کنتاکی احتمالا برف با یخ پوشیده شده است [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 5. Arazi is odds-on to win the Kentucky Derby. [ترجمه ترگمان]Arazi شانس برنده شدن در مسابقات اسبدوانی در کنتاکی را دارد [ترجمه گوگل]Arazi شانس دارد تا برنده جایزه کنتاکی شود ... معنی عبارات مرتبط با kentucky به فارسی kentucky coffee tree(گیاه شناسی) درخت قهوه ی کنتاکی (gymnocladus dioica از خانواده ی caesalpinia که بومی شرق ایالات متحده بوده و از دانه های آن گاهی به جای قهوه استفاده می کنند) kentucky derbyمسابقات اسب دوانی کنتاکی (که هر ساله در churchil downs انجام می شود) kentucky lakeدریاچه ی کنتاکی (که بر رود تنسی ایجاد شده ـ 639 کیلومتر مربع) | kentucky coffee tree | kentucky derby | kentucky lake | kenya | keogh plan | معنی کلمه kentucky به انگلیسی kentucky• state in the eastern central united states kentucky state university• public university located in frankfort (kentucky, usa) university of kentucky• uk, large public university located in lexington (kentucky, usa) kentucky را به اشتراک بگذارید معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها . > محیط مادی ژافه > دم زدن mehrnoosh > picky پریا زین العابدین > riveted to the spot Saeb > دسپاچگی سورنا > ولخرج سوسن شریفی > quiet little place امیرحسین > usually نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته اکبر روشنیسیدحسین اخوان بهابادیDark Light Farhoodعلی حیدرمحمدرضا ایوبی صانعحمیدرضا دادگر_فریمانمحمد حاتمی نژاد فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته رب جلیل حی داور تسخیر ناپذیر بنده پروری بگسست هیتر نام کره ای غرق تفکر