just as well

جمله های نمونه

1. It's just as well you're not here - you wouldn't like the noise.
[ترجمه پارسا اکبری] شانس اوردی که اینجا نیستی - از سر و صدا خوشت نمی اومد
|
[ترجمه گوگل]به همان اندازه که اینجا نیستی - از سروصدا خوشت نمی آید
[ترجمه ترگمان]درست مثل این که تو اینجا نیستی - از این سر و صدا خوشت نمی اومد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It would be just as well to let them know.
[ترجمه گوگل]به همان اندازه خوب است که به آنها اطلاع دهید
[ترجمه ترگمان]به همان خوبی است که باید به آن ها اطلاع بدهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It's just as well we'd prepared everything beforehand.
[ترجمه گوگل]به همین خوبی ما همه چیز را از قبل آماده کرده بودیم
[ترجمه ترگمان]درست مثل این است که قبلا همه چیز را آماده کرده بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It would be just as well to lock the door when you go out.
[ترجمه گوگل]به همان اندازه خوب است که هنگام بیرون رفتن در را قفل کنید
[ترجمه ترگمان]بهتر است وقتی بیرون می روی در را قفل کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We might just as well be in prison for all the quality our lives have at present.
[ترجمه گوگل]ممکن است ما به خاطر تمام کیفیتی که در حال حاضر زندگیمان دارد در زندان باشیم
[ترجمه ترگمان]ما در حال حاضر ممکن است به خاطر کیفیت زندگی مان در زندان باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The taxi was so slow we might just as well have gone on the bus.
[ترجمه گوگل]تاکسی به قدری کند بود که شاید به همان اندازه سوار اتوبوس می شدیم
[ترجمه ترگمان]تاکسی آنقدر آهسته بود که انگار سوار اتوبوس شده بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You may just as well tell me the truth.
[ترجمه گوگل]شما هم می توانید حقیقت را به من بگویید
[ترجمه ترگمان] تو هم میتونی حقیقت رو بهم بگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Judging from everything you've said, it was just as well she wasn't there.
[ترجمه گوگل]با قضاوت از همه چیزهایی که شما گفتید، به همان اندازه خوب بود که او آنجا نبود
[ترجمه ترگمان]با توجه به چیزهایی که تو گفتی، درست به همون اندازه که اونجا نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The recipe works just as well if you use margarine instead of butter.
[ترجمه گوگل]اگر به جای کره از مارگارین استفاده کنید، دستور العمل به همان اندازه کار می کند
[ترجمه ترگمان]دستور غذا درست به صورتی کار می کند که شما به جای کره از مارگارین استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is just as well that we didn't go out in this rain.
[ترجمه گوگل]همینطور که زیر این باران بیرون نرفتیم
[ترجمه ترگمان]درست مثل این است که ما در این باران به بیرون نرفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It would be just as well to call and say we might be late.
[ترجمه گوگل]همینطور خوب است که زنگ بزنیم و بگوییم ممکن است دیر بیاییم
[ترجمه ترگمان]بهتره زنگ بزنیم و بگیم ممکنه دیر کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. For the little extra it'll cost, we might just as well stay for another night.
[ترجمه گوگل]برای هزینه کمی که دارد، ممکن است یک شب دیگر بمانیم
[ترجمه ترگمان]برای یک شب دیگر، شاید بهتر باشد که یک شب دیگر بمانیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It's just as well that we didn't go out in this rain.
[ترجمه گوگل]همینطور که زیر این باران بیرون نرفتیم
[ترجمه ترگمان]درست مثل این که توی این بارون نرفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It is just as well that we didn't leave any later or we'd have missed him.
[ترجمه گوگل]همین طور است که بعداً نرفتیم وگرنه دلمان برایش تنگ شده بود
[ترجمه ترگمان]درست به همان خوبی است که ما بعد از آن از آنجا نرفته بودیم، وگرنه دلمون برایش تنگ شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• for the best, it makes no difference

پیشنهاد کاربران

A good or fortunate thing. Good even if not expected or intended.
از قضا/ اتفاقی/ شانسکی/ /الکی الکی خوب درآمدن ( برخلاف تصور و انتظار ) .
مثال:
Overlarge hospital slippers went oddly with the dress but since the Anna’s legs wobbled under the unaccustomed exercise of walking, they were just as well.
...
[مشاهده متن کامل]

ترجمه پیشنهادی:
همنشنیی دمپایی های خیلی بزرگ بیمارستان با لباس ها شکل غریبی داشت منتها چون پاهای آنا هنگام تمرین راه رفتن می لرزید از قضا خوب درآمدند.

خوشبختانه
به همین خوبی، به همون اندازه
بهتر!
چه بهتر!
چه خوب!
چه خوب که!
خیلی هم خوب شد ( که ) !!
شانس آوردم که. . .
شما بی برنامه و بی هدف یک کاری رو میکنی ( اون لحظه حتی ممکنه بگی این چه کاری بود کردم ) ، بعدا میبینی که نه تنها بد نبوده بلکه خیلی هم به نفعت بوده و همون بهتر که انجام دادی!
It's just as well we brought our raincoats, because it looks like it's about to rain
برای گفتن اینکه یک وضعیت یا نتیجه خوب است استفاده می شود ، حتی اگر آن چیزی نباشد که شما برنامه ریزی کرده اید یا انتظار نداشته اید
چه خوب شد که ، خوشبختانه
معادل مفهومی ( شانس آوردی )
1.
used for saying that a situation or result is good, even though it is not what you planned or expected
2.
used for saying that something is a sensible thing to do

: ( it's ) just as well ( that ) ( sth happened )
( it is or turned out to be beneficial ( that sth happened
to be fortunate
to be no cause for regret

بپرس