اسم ( noun )
مشتقات: judgmental (adj.)
مشتقات: judgmental (adj.)
• (1) تعریف: the act of judging.
• مترادف: assessment
• مشابه: conviction, criticism, decision, determination, discernment, estimate, estimation, thought
• مترادف: assessment
• مشابه: conviction, criticism, decision, determination, discernment, estimate, estimation, thought
- By my judgment, the accident was not the driver's fault.
[ترجمه گوگل] طبق قضاوت من، تصادف مقصر راننده نبوده است
[ترجمه ترگمان] براساس قضاوت من، تصادف تقصیر راننده نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] براساس قضاوت من، تصادف تقصیر راننده نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Don't make any snap judgments.
[ترجمه اهم] زود قضاوت نکنید/نکن|
[ترجمه سام ممدوح] از هرگونه قضاوت عجولانه خودداری کن|
[ترجمه گوگل] زود قضاوت نکنید[ترجمه ترگمان] قضاوت نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a formal decision.
• مترادف: decree, ruling, sentence, verdict
• مشابه: decision, finding, resolution
• مترادف: decree, ruling, sentence, verdict
• مشابه: decision, finding, resolution
- The court passed judgment on the accused.
[ترجمه گوگل] دادگاه در مورد متهم حکم صادر کرد
[ترجمه ترگمان] دادگاه حکم متهم را رد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دادگاه حکم متهم را رد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: an opinion or evaluation based upon a thorough weighing of evidence.
• مترادف: appraisal, assessment, estimate, evaluation, opinion, verdict
• مشابه: conclusion, decision, estimation, finding, idea, thought, valuation, view
• مترادف: appraisal, assessment, estimate, evaluation, opinion, verdict
• مشابه: conclusion, decision, estimation, finding, idea, thought, valuation, view
- What is your judgment of his theory?
[ترجمه گوگل] قضاوت شما در مورد نظریه او چیست؟
[ترجمه ترگمان] قضاوت تو درباره نظریه اون چیه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] قضاوت تو درباره نظریه اون چیه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: an educated guess based upon available information.
• مترادف: conjecture, estimate, inference, surmise
• مشابه: deduction, estimation, guess, supposition
• مترادف: conjecture, estimate, inference, surmise
• مشابه: deduction, estimation, guess, supposition
- The best judgment of the scientists puts the probability of a major earthquake very high.
[ترجمه گوگل] بهترین قضاوت دانشمندان، احتمال وقوع یک زلزله بزرگ را بسیار بالا می داند
[ترجمه ترگمان] بهترین قضاوت دانشمندان، احتمال وقوع یک زمین لرزه بزرگ را بسیار بالا می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بهترین قضاوت دانشمندان، احتمال وقوع یک زمین لرزه بزرگ را بسیار بالا می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید