jointly

/ˌdʒɔɪntli//ˈdʒɔɪntli/

معنی: یککاسه
معانی دیگر: مشترکا، با هم، پیوسته، متفقا، تواما

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: done by two or more people or organizations together; in common.

- We are supervising the work jointly.
[ترجمه محمد حاتمی نژاد] ما بصورت مشترک بر کار نظارت میکنیم
|
[ترجمه گوگل] ما به طور مشترک بر کار نظارت می کنیم
[ترجمه ترگمان] ما به طور مشترک بر کار نظارت داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. we bought it jointly
آن را مشترکا خریدیم.

2. They organized the festival jointly with the French cultural service.
[ترجمه گوگل]آنها این جشنواره را به طور مشترک با سرویس فرهنگی فرانسه برگزار کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها این جشنواره را به طور مشترک با خدمات فرهنگی فرانسه سازماندهی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. About 68 per cent of illegitimate births were jointly registered by both parents.
[ترجمه گوگل]حدود 68 درصد از تولدهای نامشروع به طور مشترک توسط هر دو والدین ثبت شده است
[ترجمه ترگمان]حدود ۶۸ درصد از زایمان های غیرقانونی به طور مشترک توسط هر دو پدر و مادر ثبت شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The Channel Tunnel was jointly funded by the French and British.
[ترجمه گوگل]تونل مانش به طور مشترک توسط فرانسوی ها و بریتانیایی ها تامین مالی شد
[ترجمه ترگمان]تونل کانال به طور مشترک توسط فرانسوی ها و بریتانیا تامین می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The teenagers were jointly charged with attempted murder.
[ترجمه گوگل]این نوجوانان مشترکاً به قصد قتل متهم شدند
[ترجمه ترگمان]این نوجوانان به طور مشترک به اقدام به قتل متهم شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She owns the house jointly with her husband.
[ترجمه m] او شوهرش مشترکا مالک خانه هستند.
|
[ترجمه گوگل]او مالک خانه مشترک با شوهرش است
[ترجمه ترگمان]اون با شوهرش تو خونه ست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was jointly awarded the Nobel Prize with Alex Mueller.
[ترجمه گوگل]او به طور مشترک با الکس مولر جایزه نوبل را دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]او به طور مشترک به همراه الکس مولر جایزه نوبل را دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The committee will be headed jointly by two men.
[ترجمه گوگل]این کمیته به طور مشترک توسط دو نفر اداره خواهد شد
[ترجمه ترگمان]این کمیته به طور مشترک توسط دو مرد اداره خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The company is run jointly by a triumvirate of directors.
[ترجمه گوگل]این شرکت به طور مشترک توسط یک گروه سه گانه از مدیران اداره می شود
[ترجمه ترگمان]این شرکت به طور مشترک توسط اعضای \"اعضای سه گانه\" اداره می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The tournament is to be jointly hosted by India, Pakistan and Sri Lanka.
[ترجمه گوگل]این مسابقات قرار است به طور مشترک به میزبانی هند، پاکستان و سریلانکا برگزار شود
[ترجمه ترگمان]هند، پاکستان و سریلانکا به طور مشترک میزبان این مسابقات هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The two countries signed an agreement to jointly launch satellites.
[ترجمه گوگل]دو کشور توافقنامه ای را برای پرتاب مشترک ماهواره امضا کردند
[ترجمه ترگمان]دو کشور قراردادی برای پرتاب مشترک ماهواره به امضا رساندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The project is jointly funded by several local companies.
[ترجمه گوگل]این پروژه به طور مشترک توسط چندین شرکت محلی تامین می شود
[ترجمه ترگمان]این پروژه به طور مشترک توسط چندین شرکت محلی تامین می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The programme will be jointly run with NASA in the US.
[ترجمه گوگل]این برنامه به طور مشترک با ناسا در ایالات متحده اجرا می شود
[ترجمه ترگمان]این برنامه بطور مشترک با ناسا در ایالات متحده اجرا خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The Port Authority is an agency jointly run by New York and New Jersey.
[ترجمه گوگل]اداره بندر آژانسی است که به طور مشترک توسط نیویورک و نیوجرسی اداره می شود
[ترجمه ترگمان]این سازمان به طور مشترک توسط نیویورک و نیوجرسی اداره می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

یک کاسه (قید)
jointly

تخصصی

[ریاضیات] با هم، مشترکا، توأما

انگلیسی به انگلیسی

• together, in conjunction, in unity, in cooperation

پیشنهاد کاربران

همگی
مشترکا. به طور مشترک. با هم
مثال:
A man jointly owned by several contending masters,
مردی که به طور مشترک چندین ارباب مجادله کننده دارد.
�رَجُلًا فِیهِ شُرَکَاءُ مُتَشَاکِسُونَ�
توأمان
مشترکا و مجتمعاٌ
تواماً ، به صورت مشترک با
متفق القول

بپرس