jocund

/ˈdʒokənd//ˈdʒɒkənd/

معنی: بشاش، خوش، فرحناک
معانی دیگر: شاد، دلشاد، مسرور، سرخوش، سر چنگ

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: jocundly (adv.), jocundity (n.)
• : تعریف: merry or cheerful in manner or appearance; jovial.
مترادف: cheerful, jocose, jocular, jovial, merry
مشابه: chipper, convivial, gay, jaunty, jolly, sunny

- Our host had a jocund manner that put us all at ease.
[ترجمه امیر] میزبان ما برخوردی گرم و خودمانی داشت که این باعث راحتی ما بود.
|
[ترجمه گوگل] میزبان ما رفتاری شوخ طبعانه داشت که همه ما را راحت می کرد
[ترجمه ترگمان] میزبان ما رفتار jocund داشت که همه ما را آسوده خاطر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Jocund day stands tiptoe on the misty mountain tops.
[ترجمه امیر] صبح فرح بخش از بلندای قله های مه آلود دمیدن گرفته
|
[ترجمه گوگل]روز Jocund در نوک پا بر روی قله های مه آلود کوه ایستاده است
[ترجمه ترگمان]روز jocund نوک پنجه روی قله کوه های مه آلود نمایان می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. All that is jocund and sparkling, the brooks running.
[ترجمه امیر] اینها همگی سرزنده و درخشانند، نهرها جاری اند
|
[ترجمه گوگل]همه چیز شوخ و درخشان است، جویبارها در حال دویدن هستند
[ترجمه ترگمان]همه این ها jocund و sparkling و نهرها جاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Their hearts were jocund and sublime.
[ترجمه امیر] دلهاشان شاد و پالوده بود.
|
[ترجمه گوگل]دلهایشان شاداب و عالی بود
[ترجمه ترگمان]قلبشان سرشار و پرشکوه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her jocund character made her the most popular girl in the county.
[ترجمه امیر] شخصیت سرخوش وی تبدیل به دختری مشهورش کرده بود
|
[ترجمه گوگل]شخصیت جوکون او را به محبوب ترین دختر در شهرستان تبدیل کرد
[ترجمه ترگمان]شخصیت وجدانش او را محبوب ترین دختر این ناحیه کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In such a jocund company!
[ترجمه گوگل]در چنین شرکت جسورانه ای!
[ترجمه ترگمان]در چنین شرکتی به سر می برد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A poet could not but be gay in such a jocund company.
[ترجمه گوگل]یک شاعر نمی‌توانست در چنین شرکتی همجنس‌گرا نباشد
[ترجمه ترگمان]شاعر نمی توانست در چنین شرکتی شاد باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I could not but be gay in such a jocund company.
[ترجمه گوگل]من نمی‌توانستم در چنین شرکتی همجنس‌گرا باشم
[ترجمه ترگمان]من نمی توانستم در چنین شرکتی شاد و شاد باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Poet could not But be gay In such a jocund company!
[ترجمه گوگل]شاعر نمی‌توانست در چنین شرکتی همجنس‌گرا باشد!
[ترجمه ترگمان]شاعر نمی تواند در چنین جمع jocund همجنس گرا باشد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بشاش (صفت)
pleasing, merry, cheerful, heartsome, beaming, blithesome, rattling, canty, riant, eupeptic, roseate, jocund

خوش (صفت)
good, pleasant, well, happy, pleasing, sweet, merry, delighted, cheerful, blissful, blithe, buxom, festal, jocund

فرحناک (صفت)
jocund

انگلیسی به انگلیسی

• cheerful, merry, mirthful, jolly

پیشنهاد کاربران

بپرس