jobber

/ˈdʒɑːbər//ˈdʒɒbə/

معنی: کارچاق کن، سودجو
معانی دیگر: بنکدار، عمده فروش، خریدار عمده (که از تولیدکننده می خرد و به فروشگاه می فروشد)، مزدکار، مقاطعه کار، کارگر قراردادی، انجام دهنده ی کارهای متفرقه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: someone who sells goods to retail merchants for resale; wholesaler.

(2) تعریف: someone who is hired for small jobs or for piecework.

جمله های نمونه

1. Make the best of a bad business (or job or bargain).
[ترجمه گوگل]از یک تجارت بد (یا شغل یا معامله) بهترین استفاده را ببرید
[ترجمه ترگمان]بهترین کار را انجام دهید (یا کار یا معامله)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Perhaps you can't control your job, but you may be able to make other changes in your life.
[ترجمه گوگل]شاید نتوانید شغل خود را کنترل کنید، اما ممکن است بتوانید تغییرات دیگری در زندگی خود ایجاد کنید
[ترجمه ترگمان]شاید شما نمی توانید کار خود را کنترل کنید، اما ممکن است بتوانید تغییرات دیگری در زندگی خود ایجاد کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. If a job is worth doing it is worth doing well.
[ترجمه گوگل]اگر کاری ارزش انجام دادن را داشته باشد ارزش انجام آن را دارد
[ترجمه ترگمان]اگر کار ارزش انجام دادن داشته باشد، ارزشش را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He couldn't take that job at the zoo because of his epilepsy.
[ترجمه گوگل]او به دلیل صرعش نتوانست آن شغل را در باغ وحش انجام دهد
[ترجمه ترگمان]به خاطر صرع او نمی توانست آن شغل را در باغ وحش بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They have no reservations about taking factory or manual jobs.
[ترجمه گوگل]آنها هیچ احتیاط در مورد انتخاب مشاغل کارخانه یا دستی ندارند
[ترجمه ترگمان]آن ها هیچ قید و شرطی در مورد استخدام کارگران یا کار دستی ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The boom has created job opportunities.
[ترجمه گوگل]رونق فرصت های شغلی ایجاد کرده است
[ترجمه ترگمان]رونق فرصت های شغلی ایجاد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It must be difficult to cope with three small children and a job.
[ترجمه گوگل]کنار آمدن با سه بچه کوچک و یک شغل باید سخت باشد
[ترجمه ترگمان]سازگاری با سه کودک کوچک و یک شغل دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. No other organisation was able or willing to take on the job.
[ترجمه گوگل]هیچ سازمان دیگری قادر یا تمایلی به انجام این کار نداشت
[ترجمه ترگمان]هیچ سازمان دیگری قادر به انجام این کار نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Many students now see university as a stepping stone to a good job.
[ترجمه گوگل]اکنون بسیاری از دانشجویان دانشگاه را پله ای برای رسیدن به یک شغل خوب می دانند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از دانش آموزان در حال حاضر دانشگاه را به عنوان یک گام گذاشتن بر روی یک شغل خوب می دانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. After weeks of frenetic activity, the job was finally finished.
[ترجمه گوگل]پس از هفته ها فعالیت دیوانه وار، سرانجام کار به پایان رسید
[ترجمه ترگمان]پس از هفته ها فعالیت آشفته، این شغل در نهایت به پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She was treated with scorn and ridicule by her colleagues when she applied for the job.
[ترجمه گوگل]هنگامی که او برای این کار درخواست داد، توسط همکارانش مورد تمسخر و تمسخر قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]هنگامی که او برای این کار درخواست کار می کرد، با تمسخر و تمسخر همکاران خود رفتار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This job is too easy. Why can't they give me something I can really get my teeth into?
[ترجمه گوگل]این کار خیلی آسان است چرا آنها نمی توانند چیزی به من بدهند که واقعا بتوانم دندان هایم را در آن فرو کنم؟
[ترجمه ترگمان] این شغل خیلی آسونه چرا نمی توانند چیزی به من بدهند که واقعا بتوانم دندان هایم را به هم بزنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If she hadn't been so persistent she might not have gotten the job.
[ترجمه گوگل]اگر او اینقدر پیگیر نبود، ممکن بود این کار را پیدا نمی کرد
[ترجمه ترگمان]اگر انقدر اصرار نکرده بود که این کار را نکرده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She was actively looking for a job.
[ترجمه گوگل]او فعالانه به دنبال کار بود
[ترجمه ترگمان]او به طور فعال به دنبال شغلی می گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Don't be late for your interview, or you won't get the job.
[ترجمه گوگل]برای مصاحبه خود دیر نشوید، وگرنه کار را نخواهید گرفت
[ترجمه ترگمان]دیر نکنی، وگرنه این کار را نخواهی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کارچاق کن (اسم)
fixer, jobber

سودجو (اسم)
jobber

انگلیسی به انگلیسی

• wholesaler; person who works different jobs; seller of stocks (british); person who exploits their position

پیشنهاد کاربران

This term is often used to describe someone who is not in a professional or specialized career, but rather in a job that requires minimal skill or education.
این اصطلاح اغلب برای توصیف شخصی استفاده می شود که در یک شغل حرفه ای یا متخصص نیست، بلکه در شغلی است که به حداقل مهارت یا تحصیلات نیاز دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

For instance, “He’s just a jobber, flipping burgers at the fast food joint. ”
A person might say, “I don’t want to be stuck as a jobber my whole life. ”
Someone might ask, “Why settle for a jobber position when you can aim higher?”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-career/

بپرس