jeopardize

/ˈdʒepərˌdaɪz//ˈdʒepədaɪz/

معنی: بخطر انداختن
معانی دیگر: به خطر انداختن، به مخاطره انداختن، jeopard بخطر انداختن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: jeopardizes, jeopardizing, jeopardized
• : تعریف: to cause to be in danger or at risk; imperil.
متضاد: safeguard
مشابه: compromise, endanger, imperil, peril, risk, venture

- This scandal is jeopardizing her position in the company.
[ترجمه فواد بهمنی] این تهمت موقعیت او را در شرکت به خطر می اندازد.
|
[ترجمه گوگل] این رسوایی موقعیت او را در شرکت به خطر می اندازد
[ترجمه ترگمان] این رسوایی موقعیت اون رو به خطر میندازه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- If you fail chemistry this year, you will jeopardize your chances of getting into medical school.
[ترجمه milad] اگه امسال شیمی رو بیفتی، شانست برای ورود به دانشکده ی پزشکی به خطر میفته.
|
[ترجمه پری] اگر امسال شیمی رو پاس نکنی شانسهات برای رفتن به دانشکده پزشکی به خطر میفته
|
[ترجمه گوگل] اگر امسال در شیمی شکست بخورید، شانس خود را برای ورود به دانشکده پزشکی به خطر می اندازید
[ترجمه ترگمان] اگر در سال جاری شیمی را شکست دهید شانس خود برای وارد شدن به مدرسه را به خطر خواهید انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. don't jeopardize your future!
آینده ی خود را به خطر میانداز!

2. Soldiers jeopardize their lives in war.
[ترجمه گوگل]سربازان در جنگ جان خود را به خطر می اندازند
[ترجمه ترگمان]سربازان جانشان را در جنگ به خطر می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Mr. Marcos revised his opinion of police officers after two of them had jeopardized their lives to save his drowning child.
[ترجمه گوگل]آقای مارکوس نظر خود را در مورد افسران پلیس پس از اینکه دو نفر از آنها جان خود را برای نجات فرزند در حال غرق شدن خود به خطر انداخته بودند، تجدید نظر کرد
[ترجمه ترگمان]آقای مارکوس پس از آنکه دو تن از آنان جانشان را به خطر انداختند، نظر خود را درباره افسران پلیس تجدید نظر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Though it jeopardized his chance for a promotion, Mr. Rafael ventured to criticize his boss.
[ترجمه گوگل]اگرچه این شانس او ​​را برای ارتقاء به خطر انداخت، آقای رافائل جرأت کرد از رئیس خود انتقاد کند
[ترجمه ترگمان]آقای \"رافائل\"، هر چند که شانس او برای ترفیع مقام خود را به خطر انداخته بود، به خود جرات داد تا از رئیس خود انتقاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His foolish behaviour may jeopardize his whole future.
[ترجمه گوگل]رفتار احمقانه او ممکن است کل آینده او را به خطر بیندازد
[ترجمه ترگمان]رفتار احمقانه او می تواند آینده او را به خطر بیندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He would never do anything to jeopardize his career.
[ترجمه گوگل]او هرگز کاری نمی کند که حرفه اش را به خطر بیندازد
[ترجمه ترگمان]اون هیچ وقت کاری نمی کنه که شغلش رو به خطر بندازه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The dispute could jeopardize the negotiations.
[ترجمه گوگل]این اختلاف می تواند مذاکرات را به خطر بیندازد
[ترجمه ترگمان]اختلاف می تواند مذاکرات را به خطر بیاندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This scandal could seriously jeopardize his chances of being re-elected.
[ترجمه گوگل]این رسوایی می تواند شانس او ​​را برای انتخاب مجدد به طور جدی به خطر بیندازد
[ترجمه ترگمان]این رسوایی به شدت شانس خود برای انتخاب مجدد را به خطر می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Would such legislation jeopardize chances for a treaty?
[ترجمه گوگل]آیا چنین قانونی شانس یک معاهده را به خطر می اندازد؟
[ترجمه ترگمان]آیا چنین قانونی شانس خود برای معاهده را به خطر می اندازد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A scandal like this might jeopardize his political career.
[ترجمه گوگل]رسوایی مانند این ممکن است حرفه سیاسی او را به خطر بیندازد
[ترجمه ترگمان]یک افتضاح مثل این ممکن است حرفه سیاسی او را به خطر بیندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You don't have to jeopardize your standing in the staffroom.
[ترجمه گوگل]لازم نیست جایگاه خود را در اتاق کارکنان به خطر بیندازید
[ترجمه ترگمان]تو مجبور نیستی که توی اتاق اساتید باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Many feared that the continuing insecurity would jeopardize the chances of elections being held successfully.
[ترجمه گوگل]بسیاری می ترسیدند که ادامه ناامنی شانس برگزاری موفقیت آمیز انتخابات را به خطر بیندازد
[ترجمه ترگمان]بسیاری می ترسند که ناامنی مداوم احتمال برگزاری انتخابات با موفقیت را به خطر بیاندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But usually its enforcement does not jeopardize the business community.
[ترجمه گوگل]اما معمولاً اجرای آن جامعه تجاری را به خطر نمی اندازد
[ترجمه ترگمان]اما معمولا نیروی اجرای آن جامعه تجاری را به خطر نمی اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This, they added, could jeopardize other large benefit programs such as Medicare and Medicaid.
[ترجمه گوگل]آنها افزودند که این می تواند سایر برنامه های سودمند بزرگ مانند Medicare و Medicaid را به خطر بیندازد
[ترجمه ترگمان]آن ها افزودند که این امر ممکن است برنامه های سودمند دیگر نظیر Medicare و Medicaid را به خطر اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Three women refused to testify, fearing it would jeopardize their careers.
[ترجمه گوگل]سه زن حاضر به شهادت نشدند، زیرا می ترسیدند این امر شغل آنها را به خطر بیندازد
[ترجمه ترگمان]سه زن از شهادت دادن امتناع کردند، زیرا می ترسیدند که این کار به خطر بیفتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The United States doesn't want to jeopardize its aluminum interests controlled by the Surinamese government.
[ترجمه گوگل]ایالات متحده نمی خواهد منافع آلومینیوم خود را که تحت کنترل دولت سورینام است، به خطر بیندازد
[ترجمه ترگمان]ایالات متحده نمی خواهد منافع aluminum خود را که توسط دولت Surinamese کنترل می شود به خطر اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Soldiers jeopardize their lives in war.
[ترجمه گوگل]سربازان در جنگ جان خود را به خطر می اندازند
[ترجمه ترگمان]سربازان جانشان را در جنگ به خطر می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Jack adamantly refuses, explaining that CTU involvement could jeopardize his family's safety.
[ترجمه گوگل]جک قاطعانه امتناع می کند و توضیح می دهد که دخالت CTU می تواند امنیت خانواده اش را به خطر بیندازد
[ترجمه ترگمان]جک سرسختانه مخالفت کرد و توضیح داد که مشارکت CTU می تواند امنیت خانواده اش را به خطر بیاندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بخطر انداختن (فعل)
risk, hazard, jeopardize, imperil, jeopard

انگلیسی به انگلیسی

• endanger, imperil, put at risk, place in danger; compromise the safety or security of; compromise the success of (also jeopardise)
if you jeopardize a situation, you do something that may destroy or damage it.

پیشنهاد کاربران

به خطر افتادن، شعله هایش دامنِ [. . . ] را می گیرد
Risk= Endanger
به خطر انداختن - ریسک کردن
۱. به خطر انداختن. به مخاطره انداختن
مثال:
Don't jeopardize your future!
آینده خودت را به خطر نیانداز
به خطر انداختن، به مخاطره انداختن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : jeopardize
✅️ اسم ( noun ) : jeopardy
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
بعضی ها ماشالله یه جوری از سایت های دیگه کپی پیست می کنند که اگه کسی ندونه آدم فکر میکنه همه این مثال ها رو از مغز خودشون نوشتن.
خدشه وارد کردن
put ( someone or something ) into a situation in which there is a danger of loss, harm, or failure.
"a devaluation of the dollar would jeopardize New York's position as a financial centre"
در خطر افتادن، در معرض خطر قرارگرفتن
در معرض خطر قرار گرفتن/دادن، ریسک کردن

بپرس