• (1)تعریف: moving or traveling from place to place, as to do one's work, often on a fixed circuit. • مشابه: ambulatory, fugitive, migrant, migratory
- He made a living as an itinerant preacher.
[ترجمه گوگل] او به عنوان یک واعظ دوره گرد امرار معاش می کرد [ترجمه ترگمان] او به عنوان یک واعظ دوره گرد زندگی می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Itinerant workers came to pick the fruit at harvest time.
[ترجمه گوگل] کارگران دوره گرد برای چیدن میوه در زمان برداشت آمدند [ترجمه ترگمان] کارگران Itinerant برای برداشت میوه در زمان برداشت آمدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: pertaining to or characterized by such travel.
- The itinerant life of their parents was hard on the children.
[ترجمه گوگل] زندگی دوره گرد والدینشان برای بچه ها سخت بود [ترجمه ترگمان] زندگی سیار والدین آن ها برای بچه ها سخت بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )مشتقات: itinerantly (adv.)
• : تعریف: one who travels from place to place, often to do his or her work on a fixed circuit or as casual labor. • مشابه: migrant, transient
- During the Depression, they lost their farm and were forced to become itinerants.
[ترجمه گوگل] در دوران رکود، آنها مزرعه خود را از دست دادند و مجبور شدند گردشگر شوند [ترجمه ترگمان] در طی دوران رکود، آن ها مزرعه خود را از دست دادند و مجبور به تبدیل شدن به itinerants شدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. itinerant laborers
عمله های دوره گرد
2. an itinerant preacher
واعظ سیار
3. The itinerant peddlers had packed away their beadwork and knickknacks, folded their tents or shut their booths, and departed.
[ترجمه گوگل]دستفروشان دوره گرد، مهرهها و چمدانهایشان را جمع کرده بودند، چادرهایشان را تا کرده بودند یا غرفههایشان را بسته بودند و رفتند [ترجمه ترگمان]The دوره گرد، beadwork و خرت و پرت ها را جمع کرده و tents را تا کرده و از آنجا بیرون رفته بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Nog is a mysterious itinerant who sells the narrator a foam-rubber octopus, and whose name he adopts as an alias.
[ترجمه گوگل]نوگ یک گردشگر مرموز است که به راوی یک اختاپوس فوم لاستیکی می فروشد و نام او را به عنوان نام مستعار انتخاب می کند [ترجمه ترگمان]Nog دوره گرد اسرارآمیز است که این راوی را به عنوان اسم مستعار می فروشد و نام آن را به عنوان اسم مستعار انتخاب می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. But times are hard, and bands of itinerant jugglers and acrobats have gone before them, picking the villages clean.
[ترجمه گوگل]اما روزگار سخت است و گروههایی از شعبدهبازان و آکروباتهای دورهگرد پیش از آنها رفتهاند و روستاها را تمیز کردهاند [ترجمه ترگمان]اما زمان سخت است، و bands jugglers و acrobats دوره گرد قبل از آن ها رفته اند و دهکده ها را تمیز می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Now it would command television crews, gangs of itinerant Press men and jolly serious ball by ball radio commentary.
[ترجمه گوگل]حالا به خدمههای تلویزیونی، گروههای مردان مطبوعاتی دورهگرد و توپهای جدی و شوخآمیز تفسیرهای رادیویی فرمان میداد [ترجمه ترگمان]در حال حاضر این گروه شامل خدمه تلویزیون، گروهه ای صنفی مطبوعات سیار و توپ جدی jolly با تفسیر رادیویی توپ خواهد بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Varley was one of a number of itinerant lay evangelists who emerged after the 1858-9 religious revival.
[ترجمه گوگل]وارلی یکی از تعدادی از بشارتگران جهانگردی بود که پس از احیای دینی 9-1858 ظهور کرد [ترجمه ترگمان]Varley یکی از تعدادی از مبلغان سیار بود که پس از تجدید حیات مذهبی ۱۸۵۸ - ۹ بیرون آمدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Two years later the itinerant returned to attack Garden outright for allowing laxity and not promoting the preaching of grace.
[ترجمه گوگل]دو سال بعد، گردشگر بازگشت و به دلیل اجازه دادن به سستی و عدم ترویج موعظه فیض، به باغ حمله کرد [ترجمه ترگمان]دو سال بعد، دوره گرد، به علت آنکه به هرزگی اجازه می داد وعظ و خطابه دعا را ترویج کند، بار دیگر به باغ ملی حمله کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Lou Holtz is an itinerant minstrel, his hand out for a few more coins to sing his song at another stop.
[ترجمه گوگل]لو هولتز خنیاگر دوره گردی است که دستش را برای چند سکه دیگر دراز می کند تا آهنگش را در ایستگاه دیگری بخواند [ترجمه ترگمان]لو ید Holtz یک minstrel دوره گرد است، دستش را به طرف چند سکه دیگر برد تا آواز او را در یک توقف دیگر بخواند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The daughter of an itinerant farm worker, Ward now rubs shoulders with the rich, famous and glamorous.
[ترجمه مریم سالک زمانی] وارد ( Ward ) که فرزند کارگر سیار مزارع بود، هم اینک دمخور طبقات ثروتمند و صاحب نام و صاحب جلال است.
|
[ترجمه گوگل]وارد، دختر یک کارگر مزرعه دوره گرد، اکنون با افراد ثروتمند، مشهور و پر زرق و برق دست می زند [ترجمه ترگمان]در حال حاضر دختر یک کارگر مزرعه در حال حاضر شانه های خود را با ثروتمندان، معروف و فریبنده، می مالد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Which is a minor irritation for the itinerant tourist . . . a daily nightmare for the local residents.
[ترجمه احصان] چیزی که برای توریست دوره گرد یه دردسر جزییِ، برای ساکنین محلی کابوس شبانه روزیه
|
[ترجمه گوگل]که برای گردشگر دوره گرد یک آزار جزئی است یک کابوس روزانه برای ساکنان محلی [ترجمه ترگمان]این یک خشم جزئی برای توریست سیار است … یک کابوس روزانه برای ساکنان محلی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Itinerant peddlers positioned themselves along the roadside to hawk their pewter, copper, and tin.
[ترجمه گوگل]دستفروشان دوره گرد خود را در کنار جاده قرار دادند تا اسپند، مس و قلع خود را شاهین کنند [ترجمه ترگمان]خرده فروشان دوره گرد در کنار جاده قرار گرفتند تا pewter، مس و قلع را باز کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Three or four centuries ago a group of itinerant actors had asked for the protection of some traveling Raika.
[ترجمه گوگل]سه یا چهار قرن پیش، گروهی از بازیگران دوره گرد از برخی رایکای سیار محافظت کرده بودند [ترجمه ترگمان]سه یا چهار قرن پیش گروهی از بازیگران سیار برای حفاظت از Raika دوره گرد، تقاضای کمک کرده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The itinerant returned with new resolves to agitate at the Philadelphia Yearly Meeting in 175
[ترجمه گوگل]گردشگر با عزم جدیدی برای تحریک در نشست سالانه فیلادلفیا در سال 175 بازگشت [ترجمه ترگمان]سیار هی دوره گرد با تصمیمات تازه ای بازگشته بود تا در جلسه سالیانه در فیلادلفیا به شدت اعتراض کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• traveler with a regular route, person that travels from place to place, wanderer; one who alternately works and travels wandering, traveling along a regular route; alternately working and travelling itinerant people travel around a region, living or working for short periods in different places; a formal word.
پیشنهاد کاربران
پرسه زن سرگردان
مسافرت از مکانی به مکان دیگر، به ویژه برای کار یا وظیفه. نشان دهنده یک سبک زندگی کوچ نشینی یا دائماً در حرکت اغلب به افرادی اشاره دارد که کار یا سبک زندگی آنها نیازمند حرکت دائمی است، مانند فروشندگان سیار، کوچ نشینان یا کارگران مهاجر. این اصطلاح همچنین می تواند خدمات یا حرفه هایی را توصیف کند که شامل سفر به مکان های مختلف برای انجام وظایف است. ... [مشاهده متن کامل]
مترادف: Traveling, roving, wandering متضاد: Settled, stationary, fixed مثال؛ They lived an itinerant lifestyle, never staying in one place for too long. As an itinerant teacher, she taught in various schools across the country.
✨ از مجموعه لغات GRE ✨ ✍ توضیح: Moving from place to place 🛤️ 🔍 مترادف: Traveling ✅ مثال: The itinerant musicians traveled from town to town performing at various venues
( رسمی ) : آدم خانه به دوش ، آدم بی خانمان
کسی که از جایی به جای دیگر سفر می کند ( مخصوصا برای پیدا کردن کار )
دوره گرد, سیار a person who travels from place to place itinerant vendor : دستفروش دوره گرد itinerant worker: کارگر موقت برای کارهای یدی، temporary worker