issue

/ˈɪʃuː//ˈɪʃuː/

معنی: نژاد، اولاد، فرزند، سرانجام، پی امد، بر امد، نسخه، عمل، کردار، موضوع، شماره، نشریه، نتیجه بحی، رواج دادن، انتشار دادن، صادر شدن، فرستا دن، خارج شدن، بیرون آمدن، صادر کردن
معانی دیگر: برون ریزی، در روی، خروج، برون رفت، برونش، راه خروج، خروجی، دهانه، مخرج، برونگاه، برونجای، نتیجه، عاقبت، پایان، برایند، درآمد (از ملک یا مالیات یا جریمه)، دریافتی(ها)، مداخل، (به صورت مداخل) حاصل شدن، به دست آمدن، تعلق گرفتن به، ارزیافت، عواید، عاید شدن، (موضوع یا سوال و غیره) مورد بحث، مطلب، قضیه، مسئله، باره، جستار، سخن مایه، درونمایه، برون فرستی، صدور، توزیع، نشر، انتشار، پخش، روانش، فرستش، پراکنش، پخشش، (آنچه که در هر وهله منتشر شود) چاپ، سری، (پزشکی - بیرونریزی یا آمدن خون یا چرک و غیره، بریدگی یا شکاف برای خارج سازی چرک و غیره) ریزش، خون ریزش، (جای) نیشتر، بیرون آمدن (یا ریختن یا تراویدن و غیره)، جریان یافتن، درآمدن، زاده شدن، (از نژاد یا خانواده و غیره ی بخصوصی) تبار داشتن، (حقوق) اولاد، بازماندگان، (با: from) منتج شدن از، پیامد (چیزی) بودن، ناشی شدن، منشا گرفتن، بن گرفتن از، (معمولا با: in) به نتیجه رسیدن، سرزدن، چاپ کردن یا شدن، منتشر کردن یا شدن، نشر کردن یا شدن، پراکندن، پخشیدن، توزیع کردن، (جیره و سهمیه و غیره) دادن، بیرون دادن، نوع، نتیجه بحک

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: at issue
(1) تعریف: the act or process of sending or coming from a particular source.
مترادف: discharge, effusion, emanation, emission, flow, outflow, outpouring, stream
مشابه: egress, eruption, gush, leak, outburst

- They were able to stop the issue of fluid from the wound.
[ترجمه مریم] انها توانستند تراوش مایع از زخم را متوقف کنند
|
[ترجمه محسن] آن ها توانستند بیرون آمدن مایع از زخم را متوقف کنند
|
[ترجمه علی اصغر] آنها توانستند مشکل بیرون آمدن مایع از زخم را متوقف کنند.
|
[ترجمه زلیخا] آنها قادر بودند بیرون آمدن مایع از زخم را متوقف کنند.
|
[ترجمه گوگل] آنها توانستند جلوی خروج مایع از زخم را بگیرند
[ترجمه ترگمان] آن ها قادر بودند که مساله مایع را از زخم رها کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The issue of pollutants from the factory into the stream has caused the death of most of the fish.
[ترجمه ل اسحاقی] تخلیه آلاینده ها از کارخانه به داخل نهر آب سبب مرگ بیشتر ماهیها شده است.
|
[ترجمه گوگل] موضوع ورود آلاینده ها از کارخانه به رودخانه باعث مرگ بیشتر ماهی ها شده است
[ترجمه ترگمان] مساله آلاینده های این کارخانه در جریان آب باعث مرگ بیشتر ماهی ها شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: that which is sent out, published, or produced.
مترادف: installment, publication
مشابه: journal, magazine, newspaper, periodical, serial

- The April issue of the magazine had an article about planting bulbs.
[ترجمه گوگل] شماره آوریل مجله مقاله ای در مورد کاشت پیاز داشت
[ترجمه ترگمان] شماره ماه آوریل این مجله مقاله ای در مورد کاشت پیاز داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a point or matter that is of concern, in question, or under discussion.
مترادف: concern, matter, point, question
مشابه: bit, business, consideration, focus, subject, topic, upshot

- The citizens discussed various issues at the town meeting.
[ترجمه گوگل] شهروندان در این نشست پیرامون مسائل مختلف بحث و تبادل نظر کردند
[ترجمه ترگمان] شهروندان در نشست شهر درباره مسائل مختلف بحث و تبادل نظر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The issue of whether or not to build a new stadium was hotly debated.
[ترجمه محسن شاهمرادی] موضوع اینکه استادیوم ساخته شود یا خیر مورد بحث قرار گرفت
|
[ترجمه گوگل] بحث ساخت یا عدم ساخت استادیوم جدید بسیار داغ بود
[ترجمه ترگمان] مساله این که آیا احداث یک استادیوم جدید به شدت مورد بحث قرار گرفته است یا خیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: the outcome or result of a proceeding.
مترادف: consequence, end, outcome, result
مشابه: aftermath, conclusion, effect, offspring, progeny, upshot

- Do we know the issue of the contest yet?
[ترجمه ستایش زاهدی] ما هنوز نتیجه ی مسابقه رو میدونیم؟
|
[ترجمه گوگل] آیا هنوز موضوع مسابقه را می دانیم؟
[ترجمه ترگمان] هنوز مشکل مسابقه رو میدونیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: offspring; children.
مترادف: children, descendants, offspring, progeny, scions
مشابه: child, descendant, heirs, offshoot, posterity

- The crown prince and his wife had been married for four years without issue.
[ترجمه محسن شاهمرادی] شاهزاده و همسرش با گذشت چهار سال از ازدواجشان فرزندی ندارند
|
[ترجمه ستایش زاهدی] شاهزاده و همسرش برای چهار سال بدون نتیجه ازدواج کردند
|
[ترجمه گوگل] ولیعهد و همسرش چهار سال بدون مشکل ازدواج کرده بودند
[ترجمه ترگمان] ولیعهد و همسرش به مدت چهار سال بدون قید و شرط با هم ازدواج کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: issues, issuing, issued
(1) تعریف: to cause to flow, move, or go out.
مترادف: discharge, dispense, emanate, emit, exude, hurl, propel, send out, shoot, sling, throw
مشابه: distribute, furnish, give, move, provide, stream, supply

- The factory issued its waste into the river.
[ترجمه گوگل] کارخانه زباله های خود را به رودخانه می فرستاد
[ترجمه ترگمان] کارخانه مواد زائد خود را در رودخانه صادر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Rockets were issued into the skies.
[ترجمه گوگل] موشک به آسمان پرتاب شد
[ترجمه ترگمان] موشک ها به آسمان فرستاده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to give out, publish, circulate, or produce.
مترادف: circulate, manufacture, produce, publish
مشابه: disseminate, distribute, print, run

- A new edition of the book was issued by the publishers in August.
[ترجمه گوگل] چاپ جدید این کتاب در مرداد ماه توسط ناشران منتشر شد
[ترجمه ترگمان] نسخه جدیدی از این کتاب توسط ناشران در ماه اوت منتشر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The city will begin issuing parking permits for the new lot next week.
[ترجمه گوگل] شهر صدور مجوز پارکینگ برای محوطه جدید را از هفته آینده آغاز خواهد کرد
[ترجمه ترگمان] این شهر شروع به صدور مجوز پارک برای هفته آینده خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The government issued new five-dollar bills.
[ترجمه اسحاقی] دولت اسکناسهای پنج دلاری تازه ای چاپ کرده است.
|
[ترجمه گوگل] دولت اسکناس های پنج دلاری جدید صادر کرد
[ترجمه ترگمان] دولت اسکناس های پنج دلاری جدید صادر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The prime minister will issue a statement later today.
[ترجمه محسن شاهمرادیر] بیانیه نخست وزیر امروز متعاقبا صادر خواهد شد
|
[ترجمه گوگل] نخست وزیر بعداً امروز بیانیه ای صادر خواهد کرد
[ترجمه ترگمان] نخست وزیر در آینده بیانیه ای صادر خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The police officer issued the young driver a ticket.
[ترجمه محسن] افسر پلیس برای راننده جوان قبض جریمه صادر کرد.
|
[ترجمه گوگل] افسر پلیس برای راننده جوان بلیت صادر کرد
[ترجمه ترگمان] افسر پلیس یک بلیط برای راننده جوان فرستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to distribute (food or supplies) to military personnel.
مترادف: dispense
مشابه: distribute, furnish, provide, ration, supply

- Each soldier was issued a weapon.
[ترجمه محسن شاهمرادی] به هر سرباز یک اسلحه داده شد .
|
[ترجمه گوگل] برای هر سرباز یک اسلحه صادر شد
[ترجمه ترگمان] هر سرباز یک اسلحه بیرون می کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: issuer (n.)
(1) تعریف: to flow or go out.
مترادف: emanate, exude, flow, ooze, pour
مشابه: bleed, discharge, erupt, escape, gush, spout

- Blood issued from the wounds.
[ترجمه محسن شاهمرادی] خون از زخمها بیرون زد.
|
[ترجمه گوگل] خون از زخم ها خارج شد
[ترجمه ترگمان] خون از زخم ها بیرون می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to come out or circulate.
مترادف: circulate, come out, publish
مشابه: arrive, emanate

- A rumor issued that another attack was likely.
[ترجمه گوگل] شایعه ای مبنی بر احتمال حمله دیگری منتشر شد
[ترجمه ترگمان] شایعه ای منتشر شد مبنی بر این که حمله دیگری محتمل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. issue forth
(ادبی) بیرون رفتن یا آمدن،برون شدن

2. an issue of smoke from a chimney
خروج دود از دودکش

3. the issue of chinese representation at the u. n.
موضوع نمایندگی کشور چین در سازمان ملل متحد

4. the issue of new taxes caused a lot of strife
موضوع مالیات های جدید موجب کشمکش های زیادی شد.

5. the issue of the second printing of this book
انتشار دومین چاپ این کتاب

6. the issue of water from a broken pipe
برون ریزی آب از لوله ی شکسته

7. to issue a citation
احضاریه صادر کردن

8. to issue commemorative stamps
تمبر یاد بود منتشر کردن

9. at issue (or in issue)
مورد بحث،هنوز حل و فصل نشده،مورد اختلاف

10. join issue
جر و بحث کردن،وارد مشاجره یا کشمکش شدن

11. take issue (with)
مخالفت کردن با،موافق نبودن،قبول نداشتن

12. a new issue of government bonds
صدور جدید اوراق قرضه ی دولتی

13. a regular issue of stamps
چاپ تمبر برای مصرف عموم

14. a sensitive issue
موضوع حساس

15. i take issue with your conclusions
برداشت های شما را نمی پذیرم.

16. the burning issue of the day
مسئله ی حاد روز

17. the latest issue of this magazine
آخرین شماره ی این مجله

18. today's live issue
مطلب داغ امروز

19. force an issue
نکته یا موضوعی را با اصرار مطرح کردن

20. make an issue of
مورد بحث و بررسی قرار دادن

21. don't belabor that issue
این همه در مورد آن مطلب داد سخن نده.

22. he died without issue
او بدون اولاد مرد.

23. he made an issue of my divorce
او طلاق مرا مورد بحث و بررسی قرار داد.

24. the entrance and issue of customers
ورود و خروج مشتریان

25. the questions at issue are frontiers and trade
موضوعات مورد بحث عبارتند از: سرحدات و بازرگانی.

26. to becloud an issue
موضوعی را مبهم کردن

27. to befog an issue
مطلبی را مبهم کردن

28. to burke an issue
مطلبی را مسکوت گذاشتن

29. to perplex an issue
قضیه ای را بغرنج کردن

30. bring to an issue
به مرحله ی حل و فصل رساندن،به مرحله ی تصمیم گیری رساندن

31. put to the issue
مورد آزمایش قرار دادن،در محک تجربه سنجیدن

32. don't obfuscate the main issue by giving unimportant details
مطلب اصلی را با آوردن جزئیات کم اهمیت مبهم نکن.

33. he skirted around the issue of wage increase
از اشاره به موضوع اضافه دستمزد خودداری کرد.

34. money is a separate issue and should not be discussed here
پول مطلب مجزایی است و نباید در اینجا مورد بحث قرار گیرد.

35. she suffered from an issue of blood
او از خونریزی رنج می برد.

36. the sewage's place of issue
برونگاه فاضلاب

37. to float a bond issue
یک سری اوراق قرضه منتشر کردن

38. to straddle a political issue
در یک موضوع سیاسی جهت گیری نکردن

39. we are taking the issue to the street
ما این قضیه را با مردم مطرح خواهیم کرد.

40. a testimony that obscures the issue
شهادتی که موضوع را دچار ابهام می کند.

41. his explanations further clouded the issue
توضیحات او قضیه را مبهم تر کرد.

42. presenting both sides of an issue with equity
هر دو سوی قضیه را با بی طرفی ارائه دادن

43. a dark cavern that had no issue
دخمه ی تاریکی که راه خروج نداشت

44. there is broad consensus on this issue
توافق گسترده ای در این مورد وجود دارد.

45. his testimony has no bearing on this issue
گواهی او رابطه ای با این قضیه ندارد.

46. no chance at all of a prosperous issue
هیچگونه امکان پایان همراه با کامیابی

47. weighing the pros and cons of an issue
سبک و سنگین کردن جنبه های مثبت و منفی چیزی

48. he and i hold opposite views on this issue
در این باره او و من عقاید متضادی داریم.

49. he convened a small group to discuss the issue
او گروه کوچکی را برای بحث درباره ی موضوع گرد هم آورد.

50. we hope this project will have a successful issue
امیدواریم این طرح عاقبت موفقیت آمیزی داشته باشد.

51. we intend to ballot our members on this issue
در نظر داریم در این مورد از اعضا رای گیری کنیم.

مترادف ها

نژاد (اسم)
issue, pedigree, race, strain, blood, descent, phylum, stirps

اولاد (اسم)
slip, breed, issue, posterity, offsprings, progenies, seeds

فرزند (اسم)
issue, root, progeny, offset, child, produce, son, sprout, offspring, daughter, scion, shoot

سرانجام (اسم)
end, conclusion, issue, upshot

پی امد (اسم)
issue, result, consequence, outcome

بر امد (اسم)
expenditure, issue, result, consequence, expense, outcome

نسخه (اسم)
issue, exemplar, prescription, copy, version

عمل (اسم)
article, function, process, practice, act, action, operation, doing, deed, issue, fact, proceeding, production, gest

کردار (اسم)
act, action, deed, karma, issue, exploit, jest

موضوع (اسم)
matter, object, subject, story, point, issue, subject matter, question, fable, plot, theme, problem, topic, leitmotiv, motif

شماره (اسم)
number, issue, numeral

نشریه (اسم)
tract, issue, publication, serial, review, leaflet

نتیجه بهی (اسم)
issue

رواج دادن (فعل)
issue, propagate, propound

انتشار دادن (فعل)
promulgate, issue, propagate, advertise, announce

صادر شدن (فعل)
issue, be exported, be published

فرستادن (فعل)
issue, send, dispatch, refer, forward, ship, transmit, send out, despatch, send in

خارج شدن (فعل)
void, issue, protrude, egress, exit

بیرون آمدن (فعل)
pull out, issue, emerge, exude, extrude, transpire, emanate

صادر کردن (فعل)
issue, publish, export, send out

تخصصی

[فوتبال] پیامد
[حقوق] صادر کردن، صدور، موضوع، مسئله، اولاد، اخلاف
[ریاضیات] ناشی شدن، نتیجه بحث، صادر شدن، موضوع، انتشار دادن، شماره، عمل

انگلیسی به انگلیسی

• act of sending out, distribution; something sent out, publication, edition; subject, topic, matter under discussion; end result; children, offspring
make available (stamp, stock, etc.); publish, distribute, circulate; come forth, flow; put out; distribute; discharge, emit; result from
an issue is an important problem or subject that people are discussing or arguing about.
if something is the issue, it is the thing you consider to be the most important part of a situation or discussion.
an issue of a magazine or newspaper is a particular edition of it.
if someone issues a statement, they make it formally or publicly.
if you are issued with something or if it is issued to you, it is officially given it to you.
when something issues from a place, it comes out of it; a literary use.
the thing at issue is the thing that is being argued about.
if you make an issue of something, you make a fuss about it.

پیشنهاد کاربران

the issue is on turkey
موضوع مربوط به ترکیه است
نشات گرفتن
In slang, “issue” is used to mean the act of releasing or distributing something, often referring to a new product, music, or content.
زبان عامیانه
انتشار دادن یا توزیع کردن چیزی، اغلب یک محصول، موسیقی یا محتوای جدید
...
[مشاهده متن کامل]

مثال؛
The band is set to issue their highly anticipated album next week.
A company might announce, “We will issue a software update to address the reported bugs. ”
In the context of a magazine or publication, one might say, “The latest issue of the magazine will be issued tomorrow. ”

issue a warrant
حکم صادر کردن
موضوع، مساله
now i have . . . health issues
اکنون من . . . مشکلات سلامتی دارم
موضوع
مثال: The environment is a pressing issue that needs immediate attention.
محیط زیست یک موضوع فوری است که نیاز به توجه فوری دارد.
This term refers to a health problem or concern, often used to describe a wide range of symptoms or conditions. It is a general term that can encompass both physical and mental health issues.
این اصطلاح به یک مشکل یا دغدغه سلامتی اشاره دارد که اغلب برای توصیف طیف گسترده ای از علائم یا شرایط استفاده می شود. این یک اصطلاح کلی است که می تواند هم مسائل مربوط به سلامت جسمی و هم روانی را در بر گیرد.
...
[مشاهده متن کامل]

“I’ve been experiencing some digestive issues lately. ”
In a discussion about mental health, a person might mention, “Many people struggle with anxiety and other mental health issues. ”
A user might seek support, saying, “I’m dealing with some personal issues and could use some advice. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-symptoms/
کلمه "issue" به معنای "مسئله"، "مشکل"، یا "موضوع" است. این اصطلاح می تواند به یک وضعیت یا مسئله ای که نیاز به حل دارد، اشاره کند. از این اصطلاح در متن های مختلف، از مکاتبات رسمی گرفته تا گفتگوهای روزمره استفاده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

به عنوان مثال:
- "We need to address the issue as soon as possible. " ( ما باید به مسئله به سرعت پرداخته شود. )
- "There seems to be an issue with the software update. " ( به نظر می رسد مشکلی با به روزرسانی نرم افزار وجود دارد. )
******************************************************
در اصل، کلمه "issue" به معنای "مسئله" یا "مشکل" است، و بیشتر به موضوعات یا مسائلی که نیاز به بررسی یا حل دارند، اشاره دارد. اما این کلمه به صورت فعل هم می تواند به معنای "صدور"، "اعطا"، یا "پخش کردن" باشد.
به عنوان مثال:
- "The company issued a statement regarding the incident. " ( شرکت یک بیانیه درباره واقعه صادر کرد. )
- "The new update will be issued next week. " ( به روزرسانی جدید هفته آینده صادر خواهد شد. )
منبع CHATGPT4. 00

There has been an issue while downloding the game content do you want to reconnect
تایید شدن ( مثلا ویزا برای سفر به یک کشور )
موجودات کوچک
- به یک جلد مجله میگن.
○Back issues ( شمارهای قبلی مجله که چاپ شدن )
- صدور
○Issue a fine ( جریمه صادر کردن )
○Issue a verdict ( صدور حکم )
- یک مساله که باعث نگرانی هست
○Green issues ( مشکلات محیط زیستی )
مسائل
در مورد جراید یعنی ":شماره چاپ "
توی قراردادها و اسناد کاری یا روی قطعات تولیدی یا روی کارت های شناسایی، یه قسمت داره به نام Issue Date که به معنی تاریخ صدور هست.
معنی صدور ( صادر کردن ) میده
بالا سمت چپ بلیط پرواز نوشته شده
:Date of issue تاریخ صدور
● تصویب یا صادر کردن
● make an issue of sth: مطرح کردن چیزی، مورد بحث قرار دادن چیزی
● موضوع، مساله
دوره
تصویب
نشان دهنده ایشو یا شماره مجله است
معمولاً مجلات در هر سال چندین شماره رو چاپ می کنن.
صدور شناسنامه
انتشار ( حسابداری )
a subject or problem that people are thinking and talking about/ concern, problem
موضوع یا مشکلی که مردم درباره آن فکر می کنند و درباره آن صحبت می کنند/ مشکل، مسئله، نگرانی
I have issues with his behavior.
...
[مشاهده متن کامل]

environmental/ethical/personal issues
As employers we need to be seen to be addressing ( dealing with ) these issues sympathetically.
Don't worry about who will do it - that's just a side issue ( not the main problem ) .

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/issue
با حرف اضافه in:
به نتیجه رسیدن ( یک بحث یا رخداد ) ، حاصل شدن، رخ دادن
( مجله یا روزنامه ) نسخه
مشکل جمع ، مشکلات
مشکل
ایراد
موضوع
برای بچه هایی که منتظر جواب ویزاشون هستند یعنی صادر شد. قسمت همه تون که دارید زبان می خونید و تلاش می کنید : )
مبحث
۱ - اعلام کردن
۲ - صادر کردن، دادن اجازه، پاسپورت، گواهینامه و . . . به صورت رسمی
۳ - صادر کردن روند قانونی علیه کسی
۴ - منتشر کردن ( مجله، روزنامه و . . . )
۵ - تمبر، سکه و . . . جدید بیرون دادن
مسایلی که
This section expains issues like how entries are arranged.
این بخش توضیح میدهد مسایلی رو مثل اینکه مدخل ها ( سرواژه ها ) چیده می شوند.
The number one issue
دغدغه ی اصلی ( مهمترین دغدغه )
✔️ ( موضوع یا سوال و غیره ) مورد بحث، مطلب، قضیه، مسئله
👈open issue
✔️ ( جیره و سهمیه و غیره ) دادن،
تعلق گرفتن به،
تحویل دادن به
👈service revolver ( plural service revolvers ) ( possibly dated ) A handgun of the revolver type, issued to a police officer or member of the military for use in the course of his or her official duties
...
[مشاهده متن کامل]

Special issue
ویژه نامه
توزیع و پخش کردن ( امور بین الملل )
مسئله و موضوع
I think education is an incredibly important issue.
مساله قابل بحث : issue
problem. مشکلات
دغدغه
جلد / نسخه در کتاب ها کمیک بوک ها و مانگاها
a subject or problem that people are thinking and talking about
توزیع کردن، پخش کردن، منتشر کردن
this math issue is very hard
مسئله. . ـموضوع
برابر با �جستار� در پارسی است.
موضوع دعوی
اظهار کردن ، اعلام کردن
تحویل دادن
موضوع - مشکل - صادر کردن😚
In How many issues did you publish this issue?
در چند شماره منتشر کردید این نشریه را ؟
منتشر. موضوع
مسئله . . . مشکل . . . ایراد
A subject or problem

امیدوار بودم کە مسئلە مهمی نباشە ، یا مشکل مهمی نیاشە
I was kind of hoping that wouldn't be an issue

issue
موضوع سوال
Politics issues
مسائل سیاسی
دو معنی من براش دیدم
۱_موضوع
۲_چاپ
مسئله موضوع
مساله
موضوع . مسئله . مشکل
مسئله . موضوع
a subject or problem which people are thinking and talking about
یک موضوع یا مشکلی که مردم درباره ی آن فکر و صحبت می کنند:
I'm not interested in environmental issues
مشکل یا موضوعی که مردم در موردش فکر و صحبت می کنند
Problemمسله است یعنی برای انسان ها به کار می رود که می توان به تعداد ان ذکر کرد یک مسله . دومسله یا دو 2االی 3. 4. 5یاچند ین مشکل و مسله داشتن مثلادمن 4 مسله ومشکل دارم . . . . . . ولی isuue برای دستگاه
...
[مشاهده متن کامل]
یا ماشین و غیره قابل شمازش نیست به کار می رود نباید برای انسان به کار ببریم معنی یکسان . درکاربرد فرق کوچکی ومهم دارد

مشکلات😔 / صادر کردن📮
فراهم کردن، ایجاد کردن
[حقوق] صادر کردن؛ صدور؛ موضوع؛ مسئله؛ اولاد؛ اخلاف
means problem
a matter of public concern
a problem or difficulty
a point or matter of discussion, debate, or dispute
a personal problem
an outcome or consequence
راه حل
Push the issue
اصرار داشتن برای حل/ رفع/بحث کردن در مورد یک مشکل.
Problem
مشکل،
معضل،
The biggest issue in the world. . .
بزرگترین معضل دنیا . . .
Emotional issues
مشکلات روحی

صدور [حسابداری]
مسئله، سوال
روش برای انجام کاری
مشکل - ایراد
نصیب
واگذاردن ، واگذاشتن ، واگذار کردن
در دسترس گذاردن/گذاشتن/نهادن
در اختیار گذاردن/گذاشتن/نهادن
موضوع - مسأله
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٧٨)

بپرس