investment

/ˌɪnˈvestmənt//ɪnˈvestmənt/

معنی: سرمایه گذاری، مبلغ سرمایه گذاری شده
معانی دیگر: صرف، پوشاک، روپوش، گمارش (طی مراسم رسمی)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of investing.

(2) تعریف: that which is invested.
مشابه: capital, stake

(3) تعریف: something into which money, time, effort, or the like is invested.

جمله های نمونه

1. an investment that yielded high profits
یک سرمایه گذاری که سود زیادی به بار آورد.

2. his investment in the company is considerable
سرمایه گذاری او در شرکت زیاد است.

3. his investment yielded a handsome return
سرمایه گذاری او سود خوبی به بار آورد.

4. long-term investment
سرمایه گذاری دراز مدت

5. my investment of time in writing this book
صرف وقت من در نگارش این کتاب

6. offshore investment
سرمایه گذاری فرا دریایی

7. random investment is a sure way of getting minimum results
سرمایه گذاری بدون هدف راه مطمئنی است برای کسب حداقل بازده.

8. sound investment
سرمایه گذاری مطمئن (بی خطر)

9. that investment paid 5 percent
آن سرمایه گذاری 5 درصد سود داشت.

10. a good investment
سرمایه گذاری سودمند

11. a lucrative investment
سرمایه گذاری سود آور

12. a secure investment
سرمایه گذاری بی مخاطره

13. an insecure investment
سرمایه گذاری مخاطره آمیز

14. she lost her investment
او سرمایه گذاری خود را از دست داد.

15. a heavy tax load inhibits investment
بار سنگین مالیات جلو سرمایه گذاری را می گیرد.

16. he had better luck with his investment in our company
سرمایه گذاری او در شرکت ما موفقیت آمیز تر بود.

17. bankers have visited tehran to tout for investment
بانکداران برای جلب سرمایه گذاری از تهران دیدن کرده اند.

18. Massive investment is needed to modernise the country's telephone network.
[ترجمه زینب سرآمد] سرمایه گذاری عظیمی جهت به روز کردن شبکه تلفن کشور مورد نیاز است.
|
[ترجمه گوگل]برای نوسازی شبکه تلفن کشور به سرمایه گذاری هنگفت نیاز است
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذاری عظیم برای پیشرفته کردن شبکه تلفن کشور مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The strike has sent the plans for investment seriously awry.
[ترجمه گوگل]این اعتصاب برنامه های سرمایه گذاری را به طور جدی به اشتباه انداخته است
[ترجمه ترگمان]این اعتصاب برنامه هایی را برای سرمایه گذاری به طور جدی به غلط ارسال کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. These investment arrangements could be Trojan horses for anti-competitive monopolies.
[ترجمه گوگل]این ترتیبات سرمایه گذاری می تواند اسب های تروا برای انحصارهای ضد رقابتی باشد
[ترجمه ترگمان]این ترتیبات سرمایه گذاری می توانند اسب های تروجان برای انحصار رقابتی باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. This country needs investment in education.
[ترجمه گوگل]این کشور به سرمایه گذاری در آموزش نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]این کشور نیازمند سرمایه گذاری در آموزش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Foreign investment in Taiwan rose by 79% last year.
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاری خارجی در تایوان در سال گذشته 79 درصد افزایش یافت
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذاری خارجی در تایوان در سال گذشته ۷۹ % افزایش داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Further investment is contingent upon the company's profit performance.
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاری بیشتر به عملکرد سود شرکت بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذاری بیشتر مشروط به عملکرد سود شرکت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Any investment involves an element of risk.
[ترجمه گوگل]هر سرمایه گذاری شامل یک عنصر ریسک است
[ترجمه ترگمان]هر سرمایه گذاری شامل یک عنصر از ریسک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. Her investment had disastrous consequences: she lost everything she owned.
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاری او عواقب فاجعه باری داشت: او همه چیزهایی را که داشت از دست داد
[ترجمه ترگمان]سرمایه او نتایج وحشتناکی داشت: او هر چیزی را که صاحب آن بود از دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. The purchasing power of people living on investment income has fallen as interest rates have gone down.
[ترجمه گوگل]قدرت خرید افرادی که با درآمد سرمایه گذاری زندگی می کنند با کاهش نرخ بهره کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]قدرت خرید افرادی که در درآمد سرمایه گذاری زندگی می کنند کاهش یافته است چون نرخ سود کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرمایه گذاری (اسم)
finance, investiture, enterprise, investment

مبلغ سرمایه گذاری شده (اسم)
outlay, investment

تخصصی

[حسابداری] سرمایه گذاری
[حقوق] سرمایه گذاری
[ریاضیات] سرمایه گذاری

انگلیسی به انگلیسی

• expenditure of money or effort for future benefits; blockade, siege; cover as if with a garment; empowerment, authorization; install in an office, instate
investment is the activity of buying shares or of putting money into a bank account in order to obtain a profit.
an investment is an amount of money that you pay into a bank or buy something such as shares or property with, because you think that you will be able to earn more money from it.
you can refer to something that you buy as an investment when you think that you will be able to earn more money from it.
you can refer to something useful that you buy as an investment.

پیشنهاد کاربران

1. سرمایه گذاری ، 2. صرف. 3. بهره برداری. استفاده. 4. محاصره
مثال:
you can lose money by bad investment
تو امکان داره پول خودت رو با یک سرمایه گذاری بد از دست بدی
it's a good investment
این یک استفاده ی خوب است.
...
[مشاهده متن کامل]

an investment of �305, 000
یک سرمایه گذاری 305000 پوندی.
a substantial investment of time
یک استفاده و بهره برداری اساسی از زمان

1_سرمایه گذاری
2_سرمایه
مثال: this is my store, and I expected you to treat it like the investment it is
3_چیزی که ارزش خرید داشته باشه.
مثال: A microwave is a good investment
اقدام ارزشمند
سرمایه گذاری، سرمایه
مثال: Real estate is a popular investment option.
املاک، یک گزینه پرطرفدار برای سرمایه گذاری است.
transaction, speculation, venture
- stake, ante ( informal ) , contribution
سرمایه گذاری، مایه گذاشتن، نیرو گذاشتن،
خانم ها و آقایون گل،
یکی از معانی این کلمه البته در متون روانشناسی نیروگذاری میشه،
مثل: libidinal investment که میشه نیروگذاری لیبیدویی.
روی چیزی حساب باز کردن
سرمایه گذاری کردن
توجه و تاکید داشتن به چیزی
برای چیزی ارزش قائل شدن، برای مثال برای تحصیل، شغل، روابظ و . . . به ظوری که حاصر بشی براش وقت بزاری، هزینه کنی براش ( مادی و معنوی ) ، انرژی بزاری و. . .
اهتمام ورزیدن به چیزی
investment = finance
because من کیلی English وارد هست
sorry , من نتونست فارسی speaking کرد!
متوجه نمیشم چرا بعضی دوستان که اصالتا انگلیسی زبان هستند میان اینجا و معنی کلمه رو به جای اینکه فارسی تایپ کنند، انگلیسی تایپ میکنند، خب عزیزم، من لابد تو دیکشنری Longman رفتم گشتم چیزی دستگیرم نشده که اومدم اینجا و دارم توصیفات این دوستان ارشمیدس رو میخونم :' )
معنی
I’m a photographer and also a full time investor in crypto currency investment
( مجازاً ) اهتمام، توجه
This is how it works forex is a simpler way of investing your funds and letting an account manager help you made good profit. I will be your trading manager and you will create your account with my signal and strategies to make you good profit in a week
...
[مشاهده متن کامل]

For example if you make an investment of $300 I can assure you a profit of $3500 after 7days
The company commission is 20%, all trades last for six days weekends excluded.

Investment is the military process of surrounding an enemy fort ( or
town ) with armed forces to prevent entry or escape
به معنای محاصره
منابع صرف شده - هزینه های صرف شده
صرف زمان و انرژی فراوان
صرف زمان و انرژی
نیروگذاری
بهره برداری
مایه
حصر
سرمایه گذاری
بلندمدت ( حساب بانکی )
سرمایه گذاری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس