inure

/ˌɪˈnjʊr//ɪˈnjʊə/

معنی: عادت دادن، موجب شدن، معتاد کردن، اموخته کردن
معانی دیگر: (به ویژه کارهای دشوار یا ناخوشایند) خو دادن، عادت کردن، آموخته کردن، به مرحله ی اجرا درآمدن، به کار افتادن، enur عادت دادن، خودادن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: inures, inuring, inured
• : تعریف: to accustom to something unpleasant, esp. by continuous or lengthy experience.
متضاد: sensitize

- He was inured to the lack of privacy.
[ترجمه گوگل] او به فقدان حریم خصوصی دچار شده بود
[ترجمه ترگمان] او به نبود حریم خصوصی خو گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: inuredness (n.), inurement (n.)
• : تعریف: to come into use; become effective.

- His right to the inheritance inures on his next birthday.
[ترجمه گوگل] حق ارث او در روز تولد بعدی او است
[ترجمه ترگمان] حق با او بود که روز تولدش به ارث ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. After living here for years I've become inured to the cold climate.
[ترجمه گوگل]پس از سال ها زندگی در اینجا، به آب و هوای سرد علاقه مند شدم
[ترجمه ترگمان]بعد از سال ها زندگی کردن در اینجا، به آب و هوای سرد خو گرفته ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Sick pay inures from the first day of illness.
[ترجمه sara] حقوق ایام بیماری از اولین روز بیماری اعمال می شود.
|
[ترجمه گوگل]پرداخت دستمزد بیماری از روز اول بیماری
[ترجمه ترگمان]بیماران از اولین روز بیماری inures را پرداخت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Nurses soon become inured to the sight of suffering.
[ترجمه Abbas akbari] پرستاران به زودی به دیدن درد و رنج خو می گیرند ( عادت می کنند ) .
|
[ترجمه گوگل]پرستاران به زودی از دیدن درد و رنج رنج می برند
[ترجمه ترگمان]پرستاران به زودی به دیدن درد و رنج عادت کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Your unemployment insurance will inure from the third week of your being out of work.
[ترجمه گوگل]بیمه بیکاری شما از هفته سوم بیکاری شما منعقد می شود
[ترجمه ترگمان]بیمه بیکاری شما از سومین هفته کار بی کار خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The prisoners quickly became inured to the harsh conditions.
[ترجمه گوگل]زندانیان به سرعت تحت شرایط سخت قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]زندانیان به سرعت به شرایط سخت خو گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. One cannot inure oneself altogether to such malicious criticism.
[ترجمه گوگل]نمی توان خود را به کلی در معرض چنین انتقادهای بدخواهانه قرار داد
[ترجمه ترگمان]انسان نمی تواند خود را کام لا مجذوب چنین انتقاد malicious کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Doctors become inured to death.
[ترجمه گوگل]پزشکان تا حد مرگ بیمه می شوند
[ترجمه ترگمان]پزشکان به مرگ عادت کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Hospital workers once alert for the sound became inured to it, like city dwellers to the sound of sirens.
[ترجمه گوگل]کارگران بیمارستان زمانی نسبت به این صدا هشدار می دادند، مانند ساکنان شهرها از صدای آژیرها
[ترجمه ترگمان]کارکنان بیمارستان زمانی که به این صدا هشدار داده بودند، مانند ساکنان شهر به صدای آژیرهای خطر عادت کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Failure inured him to hardships.
[ترجمه sara] شکست او را به سختی ها عادت داد.
|
[ترجمه گوگل]شکست او را به سختی کشاند
[ترجمه ترگمان]عدم موفقیت او را به سختی ها و سختی ها عادت داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. BENEFIT OF INSURANCE 15 This insurance shall not inure to the benefit of the carrier or other bailee.
[ترجمه گوگل]منفعت بیمه 15 این بیمه نباید به نفع متصدی حمل و نقل یا سایر وثیقه گذاران باشد
[ترجمه ترگمان]هزینه های بیمه ۱۵ این بیمه به نفع حامل یا سایر وسایل نقلیه غیر مجاز نخواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We should inure ourselves to hard life.
[ترجمه گوگل]ما باید خودمان را به زندگی سخت متمایل کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید خودمون رو به زندگی سخت یاد بدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This insurance shall not inure to the benefit of the carrier or other bailee.
[ترجمه گوگل]این بیمه نباید به نفع متصدی حمل و نقل یا سایر وثیقه گذاران باشد
[ترجمه ترگمان]این بیمه به سود شرکت حمل و نقل و یا شرکت های دیگر نخواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The cease - fire agreement inure from next Monday.
[ترجمه گوگل]توافق آتش بس از دوشنبه آینده به اجرا در می آید
[ترجمه ترگمان]قرارداد آتش بس از دوشنبه آینده به پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This Insurance shall not inure to the benefit of the carrier or other bailee.
[ترجمه گوگل]این بیمه نامه به نفع متصدی حمل و نقل یا سایر وثیقه گذاران نخواهد بود
[ترجمه ترگمان]این بیمه به نفع حامل یا سایر bailee ها بستگی نخواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عادت دادن (فعل)
habituate, accustom, familiarize, inure

موجب شدن (فعل)
cause, inure, afford, bring, entail, evince, originate, incur

معتاد کردن (فعل)
habituate, inure, customize

اموخته کردن (فعل)
inure

انگلیسی به انگلیسی

• accustom; strengthen; put to use; be useful
if you inure yourself to something unpleasant, you experience it so often that you learn to accept it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

به معنی عادت کردن و پذیرفتن چیز ناخوشایند هست
عادت کردن

بپرس