intrigued

جمله های نمونه

1. he intrigued against his own friend
او علیه دوست خودش توطئه چید.

2. he intrigued himself into office and power
او با دسیسه خود را به مقام و قدرت رساند.

3. the toy intrigued the child
اسباب بازی کودک را مجذوب کرد.

4. they finally intrigued the bill through the parliament
آنها بالاخره لایحه را با دسیسه به تصویب مجلس رساندند.

5. He was intrigued by her reaction.
[ترجمه م] او مجذوب واکنش زن شده بود.
|
[ترجمه گوگل]او مجذوب واکنش او شد
[ترجمه ترگمان]از واکنش او به حیرت افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was intrigued out of power.
[ترجمه گوگل]او از قدرت مجذوب شده بود
[ترجمه ترگمان]او از قدرت خوشش امده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Throughout history, people have been intrigued by the question of whether there is intelligent life elsewhere in the universe.
[ترجمه گوگل]در طول تاریخ، مردم درگیر این سوال بوده اند که آیا زندگی هوشمند در جای دیگری در جهان هستی وجود دارد یا خیر
[ترجمه ترگمان]در طول تاریخ، مردم از این سوال که آیا زندگی هوشمند در جای دیگری در جهان وجود دارد، کنجکاو شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Other people's houses always intrigued her.
[ترجمه گوگل]خانه های دیگران همیشه او را مجذوب خود می کرد
[ترجمه ترگمان]خانه های مردم همیشه او را فریب می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They constantly intrigued against each other.
[ترجمه گوگل]آنها دائماً علیه یکدیگر کنجکاوی می کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها پیوسته در مقابل هم کنجکاو بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The film intrigued all of us.
[ترجمه گوگل]فیلم همه ما را مجذوب خود کرد
[ترجمه ترگمان]فیلم همه ما را گیج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The natives were intrigued with the colour of our skin.
[ترجمه گوگل]بومیان شیفته رنگ پوست ما شده بودند
[ترجمه ترگمان]بومیان به رنگ پوست ما علاقه مند بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I would be intrigued to hear others' views.
[ترجمه گوگل]اگر نظرات دیگران را بشنوم مجذوب خواهم شد
[ترجمه ترگمان]من مشتاق شنیدن نظرات دیگران هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I'm intrigued to know what you thought of the movie.
[ترجمه محمدرضا شریفی] کنجکاوم بدانم درباره ی فیلم چه فکری می کردید.
|
[ترجمه گوگل]برایم جالب است که بدانم نظر شما در مورد فیلم چیست
[ترجمه ترگمان]کنجکاو شدم بدونم تو به اون فیلم چی فکر می کردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The idea intrigued her.
[ترجمه گوگل]این ایده او را مجذوب خود کرد
[ترجمه ترگمان]این فکر او را فریب داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Most children are intrigued with fary-tales.
[ترجمه گوگل]بیشتر کودکان مجذوب داستان های افسانه ای هستند
[ترجمه ترگمان]اغلب کودکان شیفته fary هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• curious, interested; fascinated, attracted
if you are intrigued by something, you are fascinated by it and curious about it.

پیشنهاد کاربران

Hooked
intrigued: کنجکاو ( صفت )
Ex: sorry it’s none of my business I guess I was just intrigued
مبهوت، مدهوش، فریفته
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : intrigue
✅️ اسم ( noun ) : intrigue
✅️ صفت ( adjective ) : intriguing / intrigued
✅️ قید ( adverb ) : intriguingly
علاقه مند و کنجکاو
کنجکاو ، علاقمند
تلفظ : اینتریگد
یعنی کنجکاو و مشتاق و علاقمند
◀️ I showed my bf and he was way to intrigued
🔴 arouse the curiosity or interest of; fascinate.
◀️ "I was intrigued by your question"

...
[مشاهده متن کامل]

🔴
make secret plans to do something illicit or detrimental to someone
◀️ "Henry and Louis intrigued with the local nobles"

verb
1 [ obj] : to make ( someone ) want to know more about something : to cause ( someone ) to become interested
◀️Your idea intrigues me.
— often used as ( be ) intrigued
◀️She was intrigued with/by what he had to say.
...
[مشاهده متن کامل]

2 [no obj] formal : to make secret plans — usually against
◀️They were arrested for intriguing against the government.
noun
1 [noncount] : the activity of making secret plans
◀️a novel of intrigue and romance
◀️an administration characterized by intrigue and corruption
2 [count] : a secret plan
◀️political intrigues
اینا توضیحات intrigue بودش. Intrigued صفتشه
به معنای کنجکاو، هبجان زده و مشتاق جواب و کسب اطلاعات، مجذوب

مجذوب , فریفته، مفتون ( صفت )
لاله
کنجکاو
علاقه مند، کنجکاو
افسون شده . مجذوب
شگفت زده, خیجان زده
مجذوب، علاقه مند، کنجکاو
فریفته، مفتون، افسون، شیفته
فریبنده ( در این معنی، این کلمه حالت صفت دارد )
فریفته شد
He intrigued by the fact.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس