فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: intervenes, intervening, intervened
حالات: intervenes, intervening, intervened
• (1) تعریف: to enter a situation so as to change what is happening.
• مترادف: butt in, interfere, intrude
• مشابه: arbitrate, impinge, intercede, interpose, meddle, mediate, tamper
• مترادف: butt in, interfere, intrude
• مشابه: arbitrate, impinge, intercede, interpose, meddle, mediate, tamper
- The teacher intervened in the children's quarrel.
[ترجمه گوگل] معلم در دعوای بچه ها دخالت کرد
[ترجمه ترگمان] معلم در دعوای بچه ها دخالت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] معلم در دعوای بچه ها دخالت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- If the neighbor had not intervened, a tragedy might have occurred.
[ترجمه محمد مهدی] اگر همسایه پادرمیانی ( میانجی گیری ) نمی کرد ، ممکن بود فاجعه ای رخ بدهد .|
[ترجمه گوگل] اگر همسایه دخالت نمی کرد، ممکن بود فاجعه ای رخ دهد[ترجمه ترگمان] اگر همسایه مداخله نکرده بود تراژدی به وقوع می پیوست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I'm sorry to intervene, but you both have got your facts wrong.
[ترجمه گوگل] متأسفم که مداخله می کنم، اما هر دوی شما حقایق خود را اشتباه گرفته اید
[ترجمه ترگمان] متاسفم که مداخله کردم، اما شما هر دو واقعیت رو اشتباه گرفتین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] متاسفم که مداخله کردم، اما شما هر دو واقعیت رو اشتباه گرفتین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to occur between certain other events or points of time.
• مشابه: befall, happen, occur, pass, take place
• مشابه: befall, happen, occur, pass, take place
- Several events intervened between the beginning of the negotiations and the actual signing of the document.
[ترجمه علی جادری] اتفاقات زیادی مابین شروع مذاکرات و امضای واقعی سند , رخ داد .|
[ترجمه گوگل] بین آغاز مذاکرات و امضای واقعی سند، اتفاقات متعددی رخ داد[ترجمه ترگمان] چندین حادثه بین آغاز مذاکرات و امضای واقعی سند دخالت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to interfere in the social, political, or military affairs of another country, as with threats or military force.
• مشابه: interfere
• مشابه: interfere
- The U.S. and several other countries intervened when Iraq invaded Kuwait in 1990.
[ترجمه گوگل] زمانی که عراق در سال 1990 به کویت حمله کرد، ایالات متحده و چندین کشور دیگر مداخله کردند
[ترجمه ترگمان] آمریکا و چندین کشور دیگر در زمانی که عراق در سال ۱۹۹۰ به کویت حمله کرد دخالت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آمریکا و چندین کشور دیگر در زمانی که عراق در سال ۱۹۹۰ به کویت حمله کرد دخالت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید