intersection

/ˌɪntərˈsekʃn̩//ˌɪntəˈsekʃn̩/

معنی: چهار راه، تقاطع
معانی دیگر: (محل تقاطع دو یا چند خط یا راه یا خیابان و غیره) همبرگاه، چهارراه (یا دوراهی یا چند راهی)، مقطع، دو نیم سازی، میانبری، همبری، همبرش، (ریاضی) فصل مشترک

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: intersectional (adj.)
(1) تعریف: the point or place where two or more things such as roads intersect.
مشابه: junction, meeting, traverse

(2) تعریف: the act or condition of intersecting.
مشابه: junction, traverse

جمله های نمونه

1. intersection of sets
(ریاضی) مقطع مجموعه ها

2. turn left at the next intersection
در چهار راه بعدی به طرف چپ بپیچید.

3. the filling station is located at the intersection of three main roads
پمپ بنزین در محل تقاطع سه راه اصلی قرار دارد.

4. Bridges are used to avoid the intersection of a railway and a highway.
[ترجمه گوگل]از پل ها برای جلوگیری از تقاطع راه آهن و بزرگراه استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]پل ها برای اجتناب از تقاطع راه آهن و یک بزرگراه مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Take a left turn at the intersection.
[ترجمه بنیامین رئوف] تقاطع بعدی به چپ بپیچید.
|
[ترجمه گوگل]در تقاطع به چپ بپیچید
[ترجمه ترگمان]بپیچ سمت چپ تو تقاطع
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The policeman regulated traffic at the intersection.
[ترجمه گوگل]پلیس ترافیک را در چهارراه تنظیم کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس ترافیک را در تقاطع کنترل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The car stopped at a street intersection.
[ترجمه Iman] ماشین در چهاراه متوقف شد
|
[ترجمه گوگل]ماشین در تقاطع خیابان ایستاد
[ترجمه ترگمان]ماشین در تقاطع خیابانی توقف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The traffic banked up at the intersection.
[ترجمه گوگل]ترافیک در چهارراه افزایش یافت
[ترجمه ترگمان]ترافیک در تقاطع به حرکت درآمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Turn right at the next intersection.
[ترجمه نیلوفر زمانی] در تقاطع بعدی به راست بپیچید
|
[ترجمه گوگل]در تقاطع بعدی به راست بپیچید
[ترجمه ترگمان]به تقاطع بعدی بروید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The intersection between these two divisions yields six regime types; all of which appear in Figure
[ترجمه گوگل]تقاطع بین این دو بخش شش نوع رژیم را ایجاد می کند که همه در شکل نشان داده شده است
[ترجمه ترگمان]تقاطع بین این دو بخش شش نوع رژیم را به وجود می آورد که همه آن ها در شکل ظاهر می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Turn left at the intersection.
[ترجمه Ahmagh] توی مسترا تقاطع بپیچ به سمت شیر اب
|
[ترجمه گوگل]در تقاطع به چپ بپیچید
[ترجمه ترگمان]توی تقاطع بپیچ به چپ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A police car sped through the intersection, lights flashing.
[ترجمه گوگل]یک ماشین پلیس با سرعت از چهارراه عبور کرد، چراغ ها چشمک زدند
[ترجمه ترگمان]یک اتومبیل پلیس به سرعت از میان چهارراه به حرکت در آمد و چراغ ها را روشن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. At each intersection, Converse had cringed in anticipation of the bullet, the blade, the hatchet.
[ترجمه گوگل]در هر تقاطع، کانورس به انتظار گلوله، تیغه، دریچه خم شده بود
[ترجمه ترگمان]در هر چهارراه، Converse در انتظار گلوله، چاقو و تبر تکانی خورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The cab paused at an intersection to give right of way to a car chase.
[ترجمه بنیامین رئوف] تاکسی در یک تقاطع نگه داشت تا حق تقدم رو بده به تعقیب و گریز ماشین ها.
|
[ترجمه گوگل]کابین در یک تقاطع مکث کرد تا حق تقدم را به تعقیب و گریز ماشین بدهد
[ترجمه ترگمان]تاکسی در یک تقاطع توقف کرد تا راه رفتن به سمت راست اتومبیل را پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The intersection is one of the busiest in the city.
[ترجمه گوگل]این تقاطع یکی از شلوغ ترین تقاطع های شهر است
[ترجمه ترگمان]محل تقاطع یکی از شلوغ ترین مناطق شهر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چهار راه (اسم)
crossroad, intersection, four-way

تقاطع (اسم)
junction, meet, intersection, decussating

تخصصی

[عمران و معماری] تقاطع غیر همسطح - برشگاه - فصل مشترک - چهارسو - چهار راه - همبر
[کامپیوتر] اشتراک، تقاطع - مجموعه ای از عناصر که در هر دو مجموعه وجود دارد، مثلاً اشتراک { a,b,c } یا { c,b,r} برابر با { b,c} است .
[مهندسی گاز] تقاطع، فصل مشترک
[زمین شناسی] فصل مشترک، نقطه مشترک میان دو یاچند خط یا پاره خط مجموعه عملیات ضرب کردن،حاصل مجموعه خود مجموعه های با عناصر مشترک از تمام مجموعه های ورودی است.
[نساجی] پیوستگی - تقاطع - قطع - تقسیم
[ریاضیات] اشتراک، فصل مشترک، تقاطع، مقطع
[آمار] اشتراک

انگلیسی به انگلیسی

• point where two roads cross, junction; crossing, convergence
an intersection is a place where roads cross each other.

پیشنهاد کاربران

An intersection is where two or more roads or paths cross each other. In a broader sense, it can also refer to a meeting point or a place where different ideas or interests converge.
تقاطع جایی است که دو یا چند جاده یا مسیر از یکدیگر عبور می کنند.
...
[مشاهده متن کامل]

در معنای وسیع تر، می تواند به یک نقطه ملاقات یا مکانی که در آن ایده ها یا علایق مختلف با هم همگرا می شوند اشاره داشته باشد، تلاقی
***************************************************************************************************
مثال؛
“The accident happened at the intersection of 5th Avenue and Oak Street. ”
A person discussing diverse perspectives might say, “Our team’s strength lies in the intersection of different backgrounds. ”
Another might argue, “Progress happens at the intersection of innovation and collaboration. ”

intersectionintersection
منابع• https://fluentslang.com/slang-for-intersect/
منظورم اشتراک بین دو مجموعه بود
در بحث ریاضی به استراک بین دو مجموعه هم می گویند.
چند راهی ، چند شاخگی ، شاخه شدگی
intersection و junction هر دو به معنی تقاطع هستند، ولی تفاوت intersection و junction در اینه که:
در intersection دو جاده به طور کامل از همدیگه عبور میکنند که حالت علامت مثبت به وجود میاد که چهار راه هم میشه گفت.
...
[مشاهده متن کامل]

اما در junction اگرچه میشه دو جاده به طور کامل از همدیگه عبور کنند ولی میشه یه جاده دیگه به انتهای خودش رسیده باشه و جاده دیگه ازش عبور کنه و این حالت T رو به وجود بیاره.
یعنی در junction این دو حالت امکان پذیره: T یا علامت مثبت.
.
intersection: چهار راه
junction: چهار راه، تقاطع

به نظر من � میانوند� واژه ی خوبی برای Intersection در نظریه ی مجموعه های ریاضی هست.
اثر متقابل
intersection ( n ) ( ɪntərˌsɛkʃn ) =a place where two or more roads, lines, etc. meet or cross each other, e. g. Traffic lights have been placed at all major intersections.
intersection
به فارسی یعنی چهار راه
مترادف انگلیسیش هم crossroad
چهارراه، چهارسوق، تقاطع، تلاقی
محل تلاقی
intersection ( حمل‏ونقل درون شهری - جاده ای )
واژه مصوب: تقاطع 2
تعریف: محل برخورد دو یا چند معبر
چهارراه

اشتراک، وجه مشترک، وجه اشتراک، نقطه مشترک، نقطه اشتراک
چهارراه، تقاطع
نقطه ی اشتراک، اشتراکات
تلاقی، نقطه تلاقی
وجه مشترک، فصل مشترک
تقاطع
اشتراک
تقاطع ( اسم مصدر قطع کردن ) ، تلاقی ( اسم مصدر تلاقی کردن ) ، مکان تقاطع، مکان تلاقی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس