intersecting


معنی: متقاطع
معانی دیگر: از یکدیگر گذرنده

جمله های نمونه

1. intersecting roads
راه های متقاطع (هم بر)

2. lines intersecting to form right angles
خط هایی که همبرند و زوایای قائمه می سازند

3. The line AB intersects the line CD at E.
[ترجمه گوگل]خط AB خط CD را در E قطع می کند
[ترجمه ترگمان]خط AB، سی دی خط را در E قطع می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The roads intersect near the bridge.
[ترجمه گوگل]جاده ها نزدیک پل تلاقی می کنند
[ترجمه ترگمان]جاده ها در نزدیکی پل یکدیگر را قطع می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The orbit of this comet intersects the orbit of the Earth.
[ترجمه گوگل]مدار این دنباله دار مدار زمین را قطع می کند
[ترجمه ترگمان]مدار این ستاره دنباله دار، مدار زمین را قطع می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The two roads intersect at the suburb of the city.
[ترجمه گوگل]این دو جاده در حومه شهر تلاقی می کنند
[ترجمه ترگمان]این دو جاده در حومه شهر یکدیگر را قطع می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The lines AB and CD intersect at E.
[ترجمه گوگل]خطوط AB و CD در E قطع می شوند
[ترجمه ترگمان]خطوط AB و CD در E را قطع می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. How many times do the road and railway intersect on this map?
[ترجمه گوگل]در این نقشه جاده و راه آهن چند بار تلاقی می کنند؟
[ترجمه ترگمان]جاده و راه آهن چند بار این نقشه را قطع می کنند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The plain is intersected by a network of canals.
[ترجمه گوگل]این دشت توسط شبکه ای از کانال ها قطع شده است
[ترجمه ترگمان]این دشت با شبکه ای از کانال ها رو به رو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The landscape is intersected with spectacular gorges.
[ترجمه گوگل]چشم انداز با دره های دیدنی تقاطع یافته است
[ترجمه ترگمان]این منظره با گردنه های تماشایی به هم وصل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The circles will intersect in two places.
[ترجمه گوگل]دایره ها در دو مکان قطع می شوند
[ترجمه ترگمان]این دایره ها به دو قسمت تقسیم می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Streets usually intersect at right angles.
[ترجمه گوگل]خیابان ها معمولاً در زوایای قائم به هم می رسند
[ترجمه ترگمان]خیابان ها معمولا در زوایای راست قطع می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The city is intersected by three main waterways.
[ترجمه گوگل]این شهر توسط سه آبراه اصلی قطع شده است
[ترجمه ترگمان]این شهر سه طبقه اصلی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The lines intersect at right angles.
[ترجمه گوگل]خطوط در زوایای قائمه قطع می شوند
[ترجمه ترگمان]خطوط در زاویه راست قطع می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. AB and CD intersect at P.
[ترجمه گوگل]AB و CD در P تلاقی می کنند
[ترجمه ترگمان]AB و CD در پی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متقاطع (صفت)
transverse, traverse, crisscross, crossover, intersecting, secant

تخصصی

[ریاضیات] متقاطع

انگلیسی به انگلیسی

• cutting across, passing over or through, bisecting; coming together at a certain point, converging

پیشنهاد کاربران

متقاطع. تلاقی کننده. هم پوشان.
مشبک ( در دال ها )

بپرس