interlocutory

/ɪntərˈlɑːkjəˌˌtɔːriː//ˌɪntəˈlɒkjʊtərɪ/

(حقوق) قرار اعدادی، حکم موقت دادگاه (تا بعدا حکم نهایی و قطعی صادر شود)، وابسته به گفت و شنود (دو یا چند نفری)، هم سخنانه، مکالمه ای، گفت و شنودی، درافکنده، میان حرف دیگر آمده (interjected)، گفتگویی، مذاکره ای، موقتی، غیر قطعی، تمهیدی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: interlocutorily (adv.)
(1) تعریف: of, or pertaining to conversation or dialogue.

- interlocutory style
[ترجمه گوگل] سبک میانی
[ترجمه ترگمان] سبک interlocutory
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: in law, referring to a decision, decree, or the like, that is rendered in the course of a legal action; not final; intermediate.

جمله های نمونه

1. an interlocutory divorce decree
حکم موقت طلاق

2. On an interlocutory notice of motion Brightman J. ordered that the register be rectified by vacating the cautions.
[ترجمه گوگل]در یک اخطار موقتی، برایتمن جی دستور داد که ثبت با خالی کردن احتیاطات اصلاح شود
[ترجمه ترگمان]در یک اعلامیه interlocutory به نام Brightman J دستور داد که این صندوق با تخلیه اخطار تصحیح شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Attending court to issue proceedings, on interlocutory matters or attending trial.
[ترجمه گوگل]حضور در دادگاه برای صدور دادرسی، در مورد موضوعات میانجی یا حضور در دادگاه
[ترجمه ترگمان]حضور در دادگاه برای رسیدگی به روند دادرسی، در مورد مسائل interlocutory یا شرکت در دادگاه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. An interlocutory injunction, preventing further infringement, may be available before that date.
[ترجمه گوگل]یک دستور موقت، برای جلوگیری از نقض بیشتر، ممکن است قبل از آن تاریخ در دسترس باشد
[ترجمه ترگمان]برای جلوگیری از تجاوز بیشتر، ممکن است قبل از این تاریخ در دسترس باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. However, the biennial consideration of High Court Interlocutory fees produced an uprating of just under ten percent over two years.
[ترجمه گوگل]با این حال، در نظر گرفتن دوسالانه هزینه های دادگاه عالی در طول دو سال، کمی کمتر از ده درصد افزایش یافت
[ترجمه ترگمان]با این حال، بررسی سالانه هزینه های دادگاه عالی در طی دو سال در حدود ۱۰ درصد کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Nevertheless, the court granted the plaintiff an interlocutory injunction even though the plaintiff had previously engaged in comparative advertising.
[ترجمه گوگل]با این وجود، دادگاه با وجود اینکه شاکی قبلاً در تبلیغات تطبیقی ​​شرکت کرده بود، به شاکی دستور موقت داد
[ترجمه ترگمان]با این وجود، دادگاه به شاکی یک حکم منع قانونی داد اگرچه شاکی قبلا در تبلیغات مقایسه ای شرکت کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. An interlocutory injunction could not stand on its own.
[ترجمه گوگل]یک دستور فضولی نمی توانست به تنهایی بایستد
[ترجمه ترگمان]یک حکم منع مشروبات الکلی هم نمی توانست به تنهایی آن را تحمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Spiritual interlocutory education should be the core and soul of Chinese reading teaching.
[ترجمه گوگل]آموزش میانجی معنوی باید هسته و روح آموزش خواندن چینی باشد
[ترجمه ترگمان]آموزش معنوی باید هسته و روح آموزش خواندن چینی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Interlocutory education is basically created by fractional "monologues" between teachers and students.
[ترجمه گوگل]آموزش میانی اساساً با "تک گویی" کسری بین معلمان و دانش آموزان ایجاد می شود
[ترجمه ترگمان]آموزش پیش دبستانی به طور اساسی با عبارت \"monologues\" بین معلمان و دانش آموزان ایجاد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Interlocutory injunction is an important provisional equity relief in American law.
[ترجمه گوگل]دستور میانجی یک تخفیف موقت مهم در حقوق آمریکاست
[ترجمه ترگمان]این حکم همچنین یک رهایی موقتی از حقوق مدنی در قانون آمریکا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Trying to build interlocutory relations between traditions and realism, so as to advance modern updating in vernacular architecture.
[ترجمه گوگل]تلاش برای ایجاد روابط میان سنت‌ها و واقع‌گرایی به‌منظور پیشبرد به‌روزرسانی مدرن در معماری بومی
[ترجمه ترگمان]تلاش برای ایجاد روابط interlocutory بین سنت و رئالیسم سعی می کند به روز کردن مدرن در معماری بومی کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Chapter four ponders the perfection of interlocutory referee in our country.
[ترجمه گوگل]فصل چهارم به بررسی کمال داوری میانی در کشور ما می پردازد
[ترجمه ترگمان]فصل چهار، کمال داور interlocutory را در کشورمان به نمایش می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. As this was an interlocutory application, the court only had to find a good arguable case.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که این یک درخواست موقت بود، دادگاه فقط باید یک پرونده قابل بحث خوب پیدا می کرد
[ترجمه ترگمان]از آنجا که این یک درخواست interlocutory بود، دادگاه فقط باید یک پرونده قابل بحث خوب پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Injunctions may also be interlocutory.
[ترجمه گوگل]دستورات نیز ممکن است میانی باشند
[ترجمه ترگمان]injunctions نیز ممکن است interlocutory باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The Court of Appeal held that this was sufficient to entitle the plaintiffs to an interlocutory injunction.
[ترجمه گوگل]دادگاه تجديدنظر اعلام كرد كه اين امر براي اعطاي حق صدور قرار موقت براي خواهان كافي است
[ترجمه ترگمان]دادگاه تجدید نظر اعلام کرد که این مبلغ برای تعیین حق شاکیان با حکم منع قانونی کافی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[حقوق] اعدادی

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to a conversation or dialogue; intermediate, not conclusive, pertaining to an decision made during a case (law)

پیشنهاد کاربران

بپرس