• : تعریف: between, among, or involving adherents of different religious faiths.
جمله های نمونه
1. They accepted once-scandalous deviations such as interfaith dialogue, political activism, concert-going, and coed dancing.
[ترجمه گوگل]آنها انحرافات مفتضحانه ای مانند گفتگوی بین ادیان، فعالیت های سیاسی، کنسرت رفتن و رقصیدن را پذیرفتند [ترجمه ترگمان]آن ها انحرافات شرم آور از قبیل گفتگوی بین ادیان، عمل گرایی سیاسی، کنسرت و رقص coed را پذیرفتند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. This was interfaith dialogue in the raw.
[ترجمه مریم مزدایی] گفتگوی بین ادیان هنوز در ابتدای راه بود. ( خیلی تازه بود )
|
[ترجمه گوگل]این گفتگوی بین ادیان به صورت خام بود [ترجمه ترگمان]این گفتگوی بین ادیان در خام بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. This is the most significant single interfaith ecumenical project to take place in the United States.
[ترجمه گوگل]این مهمترین پروژه جامع بینادیانی است که در ایالات متحده انجام میشود [ترجمه ترگمان]این یکی از مهم ترین پروژه های ecumenical interfaith است که در ایالات متحده برگزار می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The mosque began to encourage and participate in interfaith dialogues, reaching out to the local Christian and Jewish communities.
[ترجمه گوگل]مسجد شروع به تشویق و مشارکت در گفتگوهای بین ادیان کرد و با جوامع محلی مسیحی و یهودی ارتباط برقرار کرد [ترجمه ترگمان]مسجد شروع به تشویق و مشارکت در گفتگوهای بین ادیان و رسیدن به جوامع محلی مسیحی و یهودی کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. And those campuses, that Interfaith Council had a set of internal interfaith discussions and also did a set of external programs like Days of Interfaith Youth Service.
[ترجمه گوگل]و آن پردیسها، آن شورای بینادیانی مجموعهای از بحثهای درونمذهبی داشت و همچنین مجموعهای از برنامههای خارجی مانند روزهای خدمات جوانان بینادیانی را انجام داد [ترجمه ترگمان]و آن دانشگاه ها، آن شورای درون مذهبی مجموعه ای از بحث های داخلی بین ادیان داشت و همچنین مجموعه ای از برنامه های خارجی مثل روزه ای خدمات بین ادیان را انجام داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Eboo Patel is executive director of the Interfaith Youth Core in Chicago, Illinois. He is a leader in the interfaith movement.
[ترجمه گوگل]Eboo Patel مدیر اجرایی هسته جوانان بین ادیان در شیکاگو، ایلینوی است او یکی از رهبران جنبش بین ادیان است [ترجمه ترگمان]Eboo پاتل مدیر اجرایی مرکز جوانان بین ادیان در شیکاگو، ایلینویز است او رهبری جنبش بین ادیان است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Sure. The core principles of Interfaith Youth Core are very simple.
[ترجمه گوگل]مطمئن اصول اصلی هسته جوانان بین ادیان بسیار ساده است [ترجمه ترگمان]البته اصول اصلی هسته درون نژادی بسیار ساده هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. For many Americans, the important work in interfaith relations takes place at the local level, as in the Long Island example.
[ترجمه گوگل]برای بسیاری از آمریکایی ها، کار مهم در روابط بین ادیان در سطح محلی انجام می شود، مانند مثال لانگ آیلند [ترجمه ترگمان]برای بسیاری از آمریکایی ها، کار مهم در روابط بین ادیان در سطح محلی، مانند \"لانگ آیلند\" صورت می گیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Louisville is also home to Interfaith Paths to Peace, an inter-religious organization that brings together people from different faiths.
[ترجمه گوگل]لوئیزویل همچنین محل استقرار «راههای بینادیانی به سوی صلح» است، یک سازمان بینمذهبی که افراد از مذاهب مختلف را گرد هم میآورد [ترجمه ترگمان]لوییس ویل همچنین خانه جاده های مذهبی برای صلح، یک سازمان بین مذهبی است که مردم را از ادیان مختلف به هم پیوند می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. So, tell me again a little bit about Interfaith Youth Core and some of its goals and some of the ways it carries out those goals.
[ترجمه گوگل]بنابراین، دوباره کمی در مورد هسته جوانان بین ادیان و برخی از اهداف آن و برخی از راه هایی که آن اهداف را انجام می دهد، به من بگویید [ترجمه ترگمان]بنابراین، دوباره کمی در مورد برنامه هسته ای بین بین و برخی از اهداف آن و برخی از راه هایی که آن اهداف را انجام می دهد، به من بگویید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Women’s interfaith groups have also organized A-OK! weekends in Detroit and Orange County, Calif.
[ترجمه گوگل]گروه های بین ادیان زنان نیز A-OK! آخر هفته ها در دیترویت و اورنج کانتی، کالیفرنیا [ترجمه ترگمان]گروه های مذهبی زنان هم سازمان دهی کرده اند - بسیار خوب! تعطیلات آخر هفته در دیترویت و بخش آرنج [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Kathy Partridge is executive director of Interfaith Funders, a network of faith-based and secular grant makers working to advance the field of congregation-based community organizing.
[ترجمه گوگل]کتی پارتریج مدیر اجرایی Interfaith Funders است، شبکه ای از اعطای کمک های مالی مبتنی بر دین و سکولار که برای پیشبرد زمینه سازماندهی جامعه مبتنی بر جماعت کار می کنند [ترجمه ترگمان]کتی Partridge مدیر اجرایی of بین ادیان، شبکه ای از سرمایه گذاران مبتنی بر ایمان و سکولار است که تلاش می کنند تا زمینه سازمان دهی اجتماع مبتنی بر جماعت را توسعه دهند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. an interfaith memorial service.
[ترجمه گوگل]مراسم یادبود بین ادیان [ترجمه ترگمان]مراسم یادبود interfaith [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The indigenous media need more than ever to promote lasting peace with justice, through ecumenical and interfaith dialogue.
[ترجمه گوگل]رسانه های بومی بیش از هر زمان دیگری نیاز به ترویج صلح پایدار با عدالت، از طریق گفت و گوی جهانی و بین ادیان دارند [ترجمه ترگمان]رسانه های بومی بیش از هر زمان دیگر به ترویج صلح پایدار با عدالت، از طریق گفتگوی میان ادیان و ادیان نیاز دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. In the meantime, hundreds of people are expected to attend an interfaith memorial service tonight for the victims.
[ترجمه گوگل]در همین حال، قرار است صدها نفر امشب در مراسم یادبود قربانیان بین ادیان شرکت کنند [ترجمه ترگمان]در همین حال، انتظار می رود که صدها نفر از مردم امشب در مراسم یادبود مذهبی بین ادیان شرکت کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• between individuals of different faiths
پیشنهاد کاربران
1. Interfaith Dialogue EN: The university promotes interfaith dialogue to foster understanding. FA: دانشگاه به ترویج گفت وگوی بین ادیانی برای افزایش درک متقابل می پردازد. 2. Interfaith Marriage ... [مشاهده متن کامل]
EN: Their interfaith marriage required compromises from both families. FA: ازدواج بین ادیانی آنها به سازش هر دو خانواده نیاز داشت. 3. Interfaith Harmony EN: The festival celebrated interfaith harmony through music and art. FA: این جشنواره هماهنگی بین ادیانی را با موسیقی و هنر گرامی داشت. 4. Interfaith Relations EN: The organization works to improve interfaith relations in the region. FA: این سازمان برای بهبود روابط بین ادیانی در منطقه تلاش می کند. 5. Interfaith Council EN: The Interfaith Council meets monthly to address community issues. FA: شورای بین ادیانی ماهانه تشکیل می شود تا مسائل جامعه را بررسی کند. 6. Interfaith Prayer EN: They held an interfaith prayer for peace after the tragedy. FA: آنها پس از فاجعه، نماز/دعای بین ادیانی برای صلح برگزار کردند. 7. Interfaith Cooperation EN: Interfaith cooperation is essential for social justice projects. FA: همکاری بین ادیانی برای پروژه های عدالت اجتماعی ضروری است. 8. Interfaith Community EN: The city’s interfaith community organized a food drive for the homeless. FA: جامعه بین ادیانی شهر یک جمع آوری غذا برای بی خانمان ها ترتیب داد. 9. Interfaith Leadership EN: She studied interfaith leadership to bridge religious divides. FA: او رهبری بین ادیانی را برای پل زدن بین اختلافات مذهبی مطالعه کرد. 10. Interfaith Gathering EN: Hundreds attended the interfaith gathering to honor the victims. FA: صدها نفر در گردهمایی بین ادیانی برای بزرگداشت قربانیان شرکت کردند. Key Notes: "Interfaith" = بین ادیانی / بین مذهبی ( ترجمه بسته به متن ممکن است متفاوت باشد ) . در فارسی گاهی "فرا - مذهبی" نیز استفاده می شود ( برای تأکید بر فراگیری ) .