فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: intercepts, intercepting, intercepted
حالات: intercepts, intercepting, intercepted
• (1) تعریف: to stop or seize, thereby interrupting the movement or progress of.
• مشابه: head off, stop, waylay
• مشابه: head off, stop, waylay
- The police intercepted the thieves as they attempted to escape.
[ترجمه حمیدرضا خوش روش] پلیس دزدان را در حالی که تلاش میکردند فرار کنند دستگیر کرد|
[ترجمه امین] پلیس راه را بر دزدان در حالی که تلاش می کردند تا فرار کنند، بست.|
[ترجمه جواد آسوده] پلیس جلوی دزدها را گرفت به دلیل اینکه سعی در فرار داشتند.|
[ترجمه گوگل] پلیس هنگامی که سارقان قصد فرار داشتند، آنها را دستگیر کردند[ترجمه ترگمان] پلیس همان طور که سعی می کردند فرار کنند، دزد را گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The smugglers' boat was intercepted by the Coast Guard.
[ترجمه گوگل] قایق قاچاقچیان توسط گارد ساحلی توقیف شد
[ترجمه ترگمان] قایق قاچاقچیان توسط گارد ساحلی متوقف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] قایق قاچاقچیان توسط گارد ساحلی متوقف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: in sports, to interrupt the movement or course of (a player or pass), or to take possession of (the opponent's ball).
- The pass was intercepted and the other team was able to score.
[ترجمه گوگل] پاس قطع شد و تیم مقابل توانست گلزنی کند
[ترجمه ترگمان] این گذرگاه متوقف شد و تیم دیگر توانست امتیاز بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این گذرگاه متوقف شد و تیم دیگر توانست امتیاز بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: in mathematics, to include, as between two lines, points, or surfaces; intersect.
اسم ( noun )
مشتقات: interceptive (adj.)
مشتقات: interceptive (adj.)
• (1) تعریف: an intervention in the movement or progress of something.
- The intercept of the parcel had been planned by government agents for months.
[ترجمه گوگل] رهگیری این بسته از ماه ها قبل توسط ماموران دولتی برنامه ریزی شده بود
[ترجمه ترگمان] استراق سمع بسته توسط ماموران دولت برای ماه ها برنامه ریزی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] استراق سمع بسته توسط ماموران دولت برای ماه ها برنامه ریزی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: in mathematics, the portion of a line that has been intercepted, or the distance from the origin of a coordinate axis to a point at which the axis is intersected by a curve, line, or surface.