فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: intends, intending, intended
حالات: intends, intending, intended
• (1) تعریف: to have in mind as something that one desires or plans to do.
• مترادف: mean, propose, purpose
• مشابه: aim, contemplate, determine, plan, purport, resolve
• مترادف: mean, propose, purpose
• مشابه: aim, contemplate, determine, plan, purport, resolve
- I intend to travel for a year before I go back to school.
[ترجمه maedeh] من قصد دارم یک سال قبل از برگشت به مدرسه به یک مسافرت بروم|
[ترجمه علی] من قصد دارم قبل از برگشت به مدرسه یک سال سفر کنم .|
[ترجمه ریحانه سلاجقه] من قصد دارم یک سال سفر بروم پیش از برگشت به مدرسه|
[ترجمه گوگل] من قصد دارم قبل از اینکه به مدرسه برگردم یک سال سفر کنم[ترجمه ترگمان] من قصد دارم یک سال قبل از اینکه به مدرسه برگردم یک سال مسافرت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- No matter what your father says, I intend to marry you.
[ترجمه گوگل] مهم نیست پدرت چه می گوید، من قصد ازدواج با تو را دارم
[ترجمه ترگمان] مهم نیست که پدرت چه می گوید من قصد دارم با تو ازدواج کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مهم نیست که پدرت چه می گوید من قصد دارم با تو ازدواج کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She never intended to settle down in her hometown, but things didn't happen as she'd planned.
[ترجمه علی حکاکیان] او هرگز فصد اقامت در زادگاهش را نداشت، اما رویدا ها اونجور که او برنامه ریزی کرده بود پیش نرفت .|
[ترجمه گوگل] او هرگز قصد نداشت در زادگاهش مستقر شود، اما همه چیز آنطور که او برنامه ریزی کرده بود اتفاق نیفتاد[ترجمه ترگمان] او هیچ وقت قصد نداشت در وطنش زندگی کند، اما آن طور که برنامه ریزی کرده بود رخ نمی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to have in mind as something to be used for a particular purpose or given to a particular person or persons.
• مترادف: mean
• مشابه: calculate, design, devise, purpose
• مترادف: mean
• مشابه: calculate, design, devise, purpose
- We intended this room as our study.
[ترجمه Aydin Jz] ما این اتاق را اتاق مطالعه در نظر گرفتیم|
[ترجمه گوگل] ما این اتاق را به عنوان مطالعه خود در نظر گرفتیم[ترجمه ترگمان] ما این اتاق رو به عنوان دفتر کار خودمون انتخاب کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I intended these books for my nephew.
[ترجمه گوگل] من این کتاب ها را برای برادرزاده ام در نظر گرفتم
[ترجمه ترگمان] من این کتاب ها را برای برادرزاده خود می خواستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من این کتاب ها را برای برادرزاده خود می خواستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Those cupcakes were intended for the bake sale!
[ترجمه گوگل] آن کیک های کوچک برای فروش پخت در نظر گرفته شده بود!
[ترجمه ترگمان] اون شیرینی ها برای فروش کیک ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اون شیرینی ها برای فروش کیک ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to have in mind as a desired end or result.
- She intended that all her money be divided among her favorite charities.
[ترجمه گوگل] او قصد داشت تمام پولش را بین مؤسسات خیریه مورد علاقه اش تقسیم کند
[ترجمه ترگمان] قصدش این بود که همه ثروتش را بین موسسات خیریه محبوبش تقسیم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] قصدش این بود که همه ثروتش را بین موسسات خیریه محبوبش تقسیم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He intended that his nephew should get the best education possible.
[ترجمه گوگل] او قصد داشت که برادرزادهاش بهترین آموزش را ببیند
[ترجمه ترگمان] او قصد داشت که برادرزاده اش بهترین آموزش ممکن را به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او قصد داشت که برادرزاده اش بهترین آموزش ممکن را به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It was intended that we each receive an equal share.
[ترجمه گوگل] بنا بر این بود که هر کدام یک سهم مساوی دریافت کنیم
[ترجمه ترگمان] هدف این بود که هر یک سهم برابر دریافت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] هدف این بود که هر یک سهم برابر دریافت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I didn't intend for anyone to read my journal.
[ترجمه گوگل] من قصد نداشتم کسی ژورنال من را بخواند
[ترجمه ترگمان] من قصد نداشتم کسی دفتر من رو بخونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من قصد نداشتم کسی دفتر من رو بخونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: to desire and plan for (someone or something) to do a thing.
• مشابه: mean
• مشابه: mean
- The king intended his daughter to marry her cousin.
[ترجمه گوگل] پادشاه قصد داشت دخترش را با پسر عمویش ازدواج کند
[ترجمه ترگمان] شاه قصد ازدواج با دختر عمه اش را داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شاه قصد ازدواج با دختر عمه اش را داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- My parents always intended me to go to military school.
[ترجمه گوگل] پدر و مادرم همیشه قصد داشتند من به مدرسه نظامی بروم
[ترجمه ترگمان] پدر و مادرم همیشه خیال داشتند من به مدرسه نظامی بروم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پدر و مادرم همیشه خیال داشتند من به مدرسه نظامی بروم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We never intended this prank to hurt anyone.
[ترجمه گوگل] ما هرگز قصد نداشتیم این شوخی به کسی آسیب برسانیم
[ترجمه ترگمان] ما هیچ وقت قصد این شوخی رو نداشتیم که به کسی صدمه بزنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما هیچ وقت قصد این شوخی رو نداشتیم که به کسی صدمه بزنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to have a purpose or plan.
• مترادف: plan, purpose
• مشابه: aim
• مترادف: plan, purpose
• مشابه: aim