insecure

/ˈɪnsəkjər//ˌɪnsɪˈkjʊə/

معنی: سست، بی اعتبار، نا معین، غیر قطعی، ناامن، متزلزل، غیر مطمئن، غیرمحفوظ، بدون ایمنی
معانی دیگر: نااستوار، بی امنیت، خطرآمیز، غیرقابل اعتماد، غیرقابل اطمینان، نامطمئن، بی تامین، عاری از اعتماد به خود، بیمناک، نگران، دلواپس

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: insecurely (adv.), insecureness (n.)
(1) تعریف: having insufficient protection; not safe or secure.
مترادف: endangered, exposed, unguarded, unsafe, vulnerable
متضاد: safe, secure
مشابه: hazardous, open, perilous, risky, susceptible

- We could not sleep knowing our food supplies were insecure.
[ترجمه وی] ما با علم به این که آذوقه غذاییمان ناامن نمی توانستیم بخوابیم
|
[ترجمه ارزو] چون میدونستیم جای ذخیره غذاییمون امن نیست نمیتونستیم بخوابیم
|
[ترجمه گوگل] نمی‌توانستیم بخوابیم چون می‌دانستیم مواد غذایی ما ناامن است
[ترجمه ترگمان] ما نمی تونیم بخوابیم که آذوقه و آذوقه مون نا امن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- an insecure, easily robbed apartment
[ترجمه Mjavad] یک آپارتمان ناامن و سهل السرقت.
|
[ترجمه گوگل] یک آپارتمان ناامن و به راحتی مورد سرقت قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان] یه تیمارستان که به راحتی از آپارتمان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: not firmly established or built; unstable.
مترادف: shaky, unstable, unsteady
متضاد: stable
مشابه: dangerous, precarious, ramshackle, rickety, uneasy, unreliable, unsound, unsure, weak, wobbly

- an insecure platform
[ترجمه گوگل] یک پلت فرم ناامن
[ترجمه ترگمان] یک سکوی ناامن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: not confident in oneself; filled with doubt and uncertainty.
متضاد: confident, secure
مشابه: apprehensive, diffident, doubtful, fearful, hesitant, nervous, shaky, uncertain, uneasy, unsure

جمله های نمونه

1. an insecure investment
سرمایه گذاری مخاطره آمیز

2. an insecure job
شغل بی تامین

3. the insecure political situation
وضع متزلزل سیاسی

4. she feels insecure about her marriage
او درباره ی ازدواجش نگران است.

5. the door's hinge has become insecure
لولای در شل شده است.

6. Most mothers are insecure about their performance as mothers.
[ترجمه گوگل]اکثر مادران نسبت به عملکرد خود به عنوان مادر ناامن هستند
[ترجمه ترگمان]اغلب مادران نسبت به عملکرد خود به عنوان مادر احساس ناامنی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He's very insecure about his appearance.
[ترجمه ندا] او نسبت به ظاهر خود اعتماد به نفس ندارد
|
[ترجمه گوگل]او نسبت به ظاهر خود بسیار ناامن است
[ترجمه ترگمان]او نسبت به ظاهرش احساس ناامنی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The foundations of the house are insecure.
[ترجمه گوگل]پایه های خانه ناامن است
[ترجمه ترگمان]پایه های خانه ناامن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She's very insecure about her appearance.
[ترجمه گوگل]او در مورد ظاهر خود بسیار ناامن است
[ترجمه ترگمان]از ظاهرش خیلی احساس ناامنی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The situation is still insecure, with many of the rebels roaming the streets.
[ترجمه گوگل]وضعیت هنوز ناامن است و بسیاری از شورشیان در خیابان ها پرسه می زنند
[ترجمه ترگمان]این وضعیت هنوز ناامن است و بسیاری از شورشیان در خیابان ها پرسه می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She felt nervous and insecure.
[ترجمه گوگل]او احساس عصبی و ناامنی می کرد
[ترجمه ترگمان]او احساس عصبی و ناامنی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She's an insecure child who craves attention .
[ترجمه گوگل]او یک کودک ناامن است که میل به توجه دارد
[ترجمه ترگمان]او یک کودک نا امن است که مشتاق توجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. As an artist he was always financially insecure.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک هنرمند همیشه از نظر مالی ناامن بود
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک هنرمند همیشه از نظر مالی ناامن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. People feel pinched in their pocketbooks and insecure about their futures.
[ترجمه گوگل]مردم احساس می کنند که در جیب خود فرو رفته اند و نسبت به آینده خود ناامن هستند
[ترجمه ترگمان]مردم نسبت به آینده خود احساس ناامنی می کنند و احساس ناامنی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She's actually rather insecure, and her rudeness is just a defence mechanism.
[ترجمه محمد رومزی] او در واقع یک آدمِ نسبتا متزلزل است و بی ادبیش فقط یک مکانیزم دفاعیه
|
[ترجمه گوگل]او در واقع نسبتاً ناامن است و بی ادبی او فقط یک مکانیسم دفاعی است
[ترجمه ترگمان]او در واقع نسبتا ناامن است، و خشونت او فقط یک مکانیزم دفاعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. She was insecure, mixed-up and angry.
[ترجمه جواد] او آدم سست ، قاطی و عصبانی بود.
|
[ترجمه گوگل]او ناامن، آشفته و عصبانی بود
[ترجمه ترگمان] اون احساس ناامنی می کرد … قاطی می کرد و عصبانی می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He felt a bit insecure about being left alone.
[ترجمه گوگل]او از تنها ماندن کمی احساس ناامنی می کرد
[ترجمه ترگمان]از اینکه تنها مانده بود احساس ناامنی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. He feels insecure about his body, so he wears a shirt at the beach.
[ترجمه گوگل]او نسبت به بدن خود احساس ناامنی می کند، بنابراین در ساحل پیراهن می پوشد
[ترجمه ترگمان]او در مورد بدنش احساس ناامنی می کند، بنابراین یک پیراهن در ساحل می پوشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سست (صفت)
doddered, effeminate, flaggy, weak, feeble, torpid, asthenic, loose, frail, flimsy, slack, atonic, slow, insecure, sleazy, floppy, lax, idle, lazy, indolent, slothful, groggy, remiss, washy, wishy-washy, inactive, slumberous, slumbery, feckless, flabby, flaccid, languid, slumbrous, lethargic, shaky, rickety, rattletrap, wonky, supine, tottery

بی اعتبار (صفت)
bad, void, invalid, insecure

نا معین (صفت)
indeterminate, unlimited, insecure, indefinite, changeful, nondescript, undetermined

غیر قطعی (صفت)
insecure, indefinite, irresolute, indecisive

ناامن (صفت)
unsure, insecure

متزلزل (صفت)
unstable, ramshackle, insecure, instable, wavery, shaky, precarious, shaking, palsied, trembling, seismic, tottery

غیر مطمئن (صفت)
insecure

غیرمحفوظ (صفت)
insecure

بدون ایمنی (صفت)
insecure

انگلیسی به انگلیسی

• lacking self-confidence; fearful, anxious, uncertain; risky; shaky, unstable
if you feel insecure, you feel that you are not good enough or are not loved.
something that is insecure is not safe or protected.

پیشنهاد کاربران

ناامن/غیرمطمئن.
این واژه برای افرادی به کار میره که اعتماد به نفس ندارن و متضادش confident هست.
​not confident about yourself or your relationships with other people
1 - بی اعتماد به نفس
He's very insecure about his appearance.
She felt nervous and insecure.
2 - نا امن، غیرقابل اطمینان
...
[مشاهده متن کامل]

Many people use insecure passwords
Jobs nowadays are much more insecure than they were ten years ago.
As an artist he was always financially insecure.
او به عنوان یک هنرمند، هیچ وقت امنیت مالی نداشت.
3 - متزلزل، سست، ناپایدار، لق، شل = unstable
an insecure ladder/footbridge
یک نردبان/پل عابر پیاده ی متزلزل/سست، لق

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : insecurity
✅️ صفت ( adjective ) : insecure
✅️ قید ( adverb ) : insecurely
بی ثبات
بی پناه
آدم بی اعتماد بنفس
متضاد self confident
سست عنصر، سست اراده
عدم اعتماد بنفس
نامطمئن، متزلزل، سست بنیان
Who's not conceited
سست نظر
درمقابلself confidentقرارداردومتضادش میباشدوبه معنای غیرقابل اعتماد. ادم دهن لق. بی اعتبار. متزلزل
Who is not self - confident
بی اعتماد به نفس
Insecure ≠self - confident
به نظر من هم بی اعتماد به نفس معنی میده و متضاد self_confident هستش

پوچی و ترس
بی اعتماد به نفس
آدم بی اعتماد به نفس
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس