1. his insatiable appetite
اشتهای سیری ناپذیر او
2. I love reading: I have an insatiable appetite for vicarious experience.
[ترجمه گوگل]من عاشق خواندن هستم: اشتهای سیری ناپذیری برای تجربه جانشینی دارم
[ترجمه ترگمان]من عاشق مطالعه هستم: من یک اشتهای سیری ناپذیر برای تجربه جانشین دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Most children have an insatiable desire for knowledge.
[ترجمه گوگل]بیشتر کودکان میل سیری ناپذیری به دانش دارند
[ترجمه ترگمان]بیشتر کودکان یک تمایل سیری ناپذیر برای کسب دانش دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Like so many politicians, he had an insatiable appetite/desire/hunger for power.
[ترجمه گوگل]مانند بسیاری از سیاستمداران، او اشتهای سیری ناپذیر / میل / گرسنگی برای قدرت داشت
[ترجمه ترگمان]مانند بسیاری از سیاستمداران، او اشتهای سیری ناپذیر \/ اشتیاق \/ گرسنگی برای قدرت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. She has an insatiable hunger for knowledge.
[ترجمه گوگل]او یک تشنگی سیری ناپذیر برای دانش دارد
[ترجمه ترگمان]او یک عطش سیری ناپذیر برای دانش دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. There seems to be an insatiable demand for more powerful computers.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد تقاضای سیری ناپذیری برای کامپیوترهای قدرتمندتر وجود دارد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که تقاضای سیری ناپذیر برای کامپیوترهای قوی تر وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The public have an insatiable appetite for scandal.
[ترجمه گوگل]عموم مردم اشتهای سیری ناپذیری برای رسوایی دارند
[ترجمه ترگمان]مردم اشتهای سیری ناپذیری برای رسوایی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. That politician is insatiable for power.
[ترجمه گوگل]آن سیاستمدار برای قدرت سیری ناپذیر است
[ترجمه ترگمان]آن سیاست مدار برای قدرت سیری ناپذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The public has an insatiable appetite for stories about the famous.
[ترجمه گوگل]عموم مردم اشتهای سیری ناپذیری برای داستان هایی درباره افراد مشهور دارند
[ترجمه ترگمان]مردم اشتهای سیری ناپذیری برای داستان های مشهور دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Nothing, it seemed, would satisfy his insatiable curiosity.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که هیچ چیز کنجکاوی سیری ناپذیر او را ارضا نمی کند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که هیچ چیز کنجکاوی سیری ناپذیر خود را ارضا نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. People seem to have an insatiable appetite for news of any kind.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد مردم اشتهای سیری ناپذیری برای اخبار از هر نوع دارند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که مردم علاقه ای سیری ناپذیر برای شنیدن خبری دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. She had an insatiable thirst for attention.
[ترجمه گوگل]او عطش سیری ناپذیری برای توجه داشت
[ترجمه ترگمان]عطش سیری ناپذیر برای جلب توجه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Whatever the financial climate, there still seemed an insatiable desire to build more office space, rentable or not.
[ترجمه گوگل]شرایط مالی هر چه که باشد، همچنان میل سیری ناپذیری برای ساختن فضای اداری بیشتر، چه قابل اجاره و چه غیر قابل اجاره به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]آب و هوای مالی هر چه که باشد، هنوز یک تمایل سیری ناپذیر برای ساخت فضای اداری بیشتر وجود داشت، rentable یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید