• (1)تعریف: a new method, approach, idea, or the like. • مشابه: introduction, originality, wrinkle
• (2)تعریف: the act of proposing or implementing such a new method or the like.
جمله های نمونه
1. this innovation brought him fame and fortune
این نوآوری برایش شهرت و ثروت آورد.
2. We must encourage innovation if the company is to remain competitive.
[ترجمه گوگل]اگر می خواهیم شرکت رقابتی بماند، باید نوآوری را تشویق کنیم [ترجمه ترگمان]اگر شرکت همچنان رقابتی باقی بماند، ما باید نوآوری را تشویق کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Too strict a regulatory system will stifle innovation.
[ترجمه گوگل]یک سیستم نظارتی بیش از حد سختگیرانه، نوآوری را خفه می کند [ترجمه ترگمان]یک سیستم نظارتی بیش از حد بر نوآوری غلبه خواهد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Technical innovation is instrumental in improving the qualities of products.
[ترجمه گوگل]نوآوری فنی در بهبود کیفیت محصولات موثر است [ترجمه ترگمان]نوآوری فنی ابزاری برای بهبود کیفیت محصولات است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Innovation distinguishes between a leader and a follower. Steve Jobs
[ترجمه iahmadrezam] نوآوری و ابتکار بین یک لیدر ( رهبر ) و یک شاگرد ( دنباله رو ) تمایز ایجاد میکند. استیو جابز
|
[ترجمه گوگل]نوآوری وجه تمایز بین یک رهبر و یک پیرو است استیو جابز [ترجمه ترگمان]ابتکار بین رهبر و پیرو تمایز قایل می شود استیو جابز [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The mass movement for technical innovation is vigorously forging ahead in the factory.
[ترجمه گوگل]جنبش توده ای برای نوآوری فنی به شدت در کارخانه در حال پیشروی است [ترجمه ترگمان]حرکت جمعی برای نوآوری های فنی به شدت در کارخانه پیش می رود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Copernicus justified his innovation by citing respected authorities.
[ترجمه گوگل]کوپرنیک نوآوری خود را با استناد به مراجع محترم توجیه کرد [ترجمه ترگمان]کوپرنیک ابداع خود را با اشاره به مقامات محترم توجیه کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Mathematical astronomy was the great innovation by the Greeks of the 5th century BC.
[ترجمه گوگل]نجوم ریاضی نوآوری بزرگ یونانیان قرن پنجم قبل از میلاد بود [ترجمه ترگمان]ستاره شناسی ریاضی توسط یونانیان قرن پنجم پیش از میلاد ابداع شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He's already finished with that item of innovation and is now flying at higher game.
[ترجمه گوگل]او در حال حاضر با آن آیتم از نوآوری به پایان رسید و در حال حاضر پرواز در بازی بالاتر [ترجمه ترگمان]او در حال حاضر با آن مورد از نوآوری تمام شده است و اکنون در حال پرواز به سمت بازی بالاتر است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Capitalism stresses innovation, competition and individualism.
[ترجمه گوگل]سرمایه داری بر نوآوری، رقابت و فردگرایی تاکید دارد [ترجمه ترگمان]سرمایه داری بر نوآوری، رقابت و فردگرایی تاکید می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Technical innovation may occur directly in the factory.
[ترجمه گوگل]نوآوری فنی ممکن است مستقیماً در کارخانه رخ دهد [ترجمه ترگمان]نوآوری فنی ممکن است مستقیما در کارخانه رخ دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. An enterprise should encourage innovation.
[ترجمه گوگل]یک شرکت باید نوآوری را تشویق کند [ترجمه ترگمان]یک شرکت باید نوآوری را تشویق کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Good management should be an instrument for innovation.
[ترجمه گوگل]مدیریت خوب باید ابزاری برای نوآوری باشد [ترجمه ترگمان]مدیریت خوب باید ابزاری برای نوآوری باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Increasing technological application and innovation in manufacturing industries result in more specialisation and distribution of processes on a global scale.
[ترجمه گوگل]افزایش کاربرد فناوری و نوآوری در صنایع تولیدی منجر به تخصصی شدن و توزیع بیشتر فرآیندها در مقیاس جهانی می شود [ترجمه ترگمان]افزایش کاربرد فن آوری و نوآوری در صنایع تولیدی منجر به تخصص بیشتر و توزیع فرآیندها در مقیاس جهانی می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[صنعت] نوآوری - بکارگیری افکار و اندیشه های نو حاصل از خلاقیت را نوآوری گویند. [ریاضیات] ابداع، نو آوری
انگلیسی به انگلیسی
• introduction of something new; change, new method or practice an innovation is a new thing or new method of doing something. innovation is the introduction of new things or new methods.
دوستان ترجمه این کلمه رو فقط و فقط �نوآوری� بدونید و لازم به ذکره که کاملا با کلمات مشابه دیگه مثل اختراع، ابتکار، خلاقیت و. . . فرق داره. همچنین به کسی که یک innovation انجام میده innovator ( نوآور ) گفته میشه. فعل این کلمه هم innovate هست به معنی نوآوری کردن.
innovation ( حقوق ) واژه مصوب: نوآوری تعریف: اختراع یا ایده ای نو که در عمل به کار گرفته شود و ارزش افزا باشد
Invention is the "creation of a product or introduction of a process for the first time. " Thomas Edison was an inventor. Innovation happens when someone "improves on or makes a significant contribution" to something that has already been invented. Steve Jobs was an innovator. ... [مشاهده متن کامل]
منبع: insider
innovation ( noun ) = نوآوری، ابداع، ابتکار، اختراع، خلاقیت، ایده جدید، شیوه نوین، روش ابداعی جدید Definition = ( استفاده از ) ایده یا روش جدید/ایده یا روش جدید یا استفاده از ایده ها و روش های جدید/یک ایده ، طرح ، محصول و غیره جدید:/توسعه محصولات ، طرح ها یا ایده های جدید/ ... [مشاهده متن کامل]
examples: 1 - the latest innovations in computer technology آخرین نوآوری ها در فناوری رایانه 2 - The recording industry is driven by constant innovation. صنعت ضبط توسط ابتکار مداوم پیش می رود. 3 - His latest innovation is a theater company that will perform for schools. آخرین ایده ( ابتکار ) او یک شرکت تئاتر است که برای مدارس برنامه اجرا می کند. 4 - Product innovations lead to an increase in effective demand which encourages an increase in investment and employment. نوآوری های محصول منجر به افزایش تقاضای موثر می شود که افزایش سرمایه گذاری و اشتغال را تشویق می کند. 5 - He says universities should work with the private sector to foster innovation and entrepreneurship. او می گوید دانشگاه ها باید برای تقویت ایده جدید و کارآفرینی با بخش خصوصی همکاری کنند. 6 - Their success lies in combining an effective innovation process with superior product concept. موفقیت آنها در ترکیب یک روند ابداعی موثر با مفهوم برتری محصول نهفته است.