innocuous

/ˌɪˈnɑːkjuːəs//ɪˈnɒkjʊəs/

معنی: بی ضرر
معانی دیگر: بی خطر، بی زیان، نازیانبخش، بی آسیب، بی آزار، (آنچه که هیاهو انگیز یا هیجان آفرین نیست) بی بو و خاصیت، یکنواخت و خسته کننده، بی غرضانه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: innocuously (adv.), innocuousness (n.)
(1) تعریف: not capable of causing damage; harmless.
مترادف: harmless, innocent
متضاد: destructive, noxious, pernicious
مشابه: benign, gentle, inoffensive, painless, safe

- Some bacteria are innocuous or even beneficial to health.
[ترجمه گوگل] برخی از باکتری ها بی ضرر یا حتی برای سلامتی مفید هستند
[ترجمه ترگمان] برخی از باکتری ها بی ضرر یا حتی برای سلامتی مفید هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: having no annoying or offensive qualities.
مترادف: inoffensive
متضاد: offensive, troublesome
مشابه: bland, insipid, mild, painless, soft

- There was an odor in the room, but it was innocuous.
[ترجمه سلمان پناهی] یک بویی در اتاق می آمد، ولی تند و آزاردهنده نبود.
|
[ترجمه گوگل] بویی در اتاق می آمد، اما بی ضرر بود
[ترجمه ترگمان] یک بویی در اتاق بود، اما بی خطر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: having no interest or value; insipid.
مترادف: bland, dry, dull, insipid, uninteresting
مشابه: banal, barren, empty, flat, humdrum, jejune, meaningless, monotonous, run-of-the-mill, tame, vapid

- Innocuous movies like that put me to sleep.
[ترجمه سلمان پناهی] فیلم های کِسِل کننده ای مثل این من را به خواب فرو می برند
|
[ترجمه گوگل] چنین فیلم های بی خطری مرا به خواب می برد
[ترجمه ترگمان] فیلمای آشغالی مثل اون منو مجبور کردن که بخوابم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an innocuous insect
حشره ی بی آزار

2. an innocuous snake
مار بی زهر

3. an innocuous speech
نطق بی بو و خاصیت

4. numerous tests have proven that this substance is innocuous
آزمایش های متعدد ثابت کرده اند که این ماده بی زیان است.

5. Even innocuous substances can sometimes register a positive result in a drug test.
[ترجمه گوگل]حتی مواد بی ضرر نیز گاهی اوقات می توانند نتیجه مثبتی را در آزمایش دارو ثبت کنند
[ترجمه ترگمان]حتی مواد بی ضرر می توانند منجر به ایجاد یک نتیجه مثبت در تست اعتیاد شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Your innocuous miss who refused to give up in exchange for who collapsed to.
[ترجمه یاشار نبی دوست] خانم بی ملاحظه تو برای در عوض متلاشی کردن از تسلیم شدن سر باز زد
|
[ترجمه گوگل]خانم بی گناه شما که حاضر نشد در ازای کسی که از بین رفت تسلیم شود
[ترجمه ترگمان]زن بی ضرری که از تسلیم شدن برای چه کسی سر باز زد حاضر نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He's a perfectly innocuous young man.
[ترجمه گوگل]او یک مرد جوان کاملاً بی گناه است
[ترجمه ترگمان]مرد جوان بی ضرری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It seemed a perfectly innocuous remark.
[ترجمه گوگل]به نظر یک اظهار نظر کاملاً بی ضرر بود
[ترجمه ترگمان]این حرف به هیچ وجه بی خطر به نظر نمی رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Some mushrooms look innocuous but are in fact poisonous.
[ترجمه گوگل]برخی از قارچ ها بی ضرر به نظر می رسند اما در واقع سمی هستند
[ترجمه ترگمان]بعضی از قارچ ها بی خطر به نظر می رسند اما در حقیقت سمی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Both mushrooms look innocuous but are in fact deadly.
[ترجمه گوگل]هر دو قارچ بی ضرر به نظر می رسند اما در واقع کشنده هستند
[ترجمه ترگمان]هر دو قارچ بی خطر به نظر می رسند اما در حقیقت مرگبار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The wording may look innocuous, but it is of vital importance.
[ترجمه سلمان پناهی] این نحوه بیان/انتخاب کلمات ممکن است به نظر بی قصد و غرض برسد، ولی حائز اهمیت بسیاری ست.
|
[ترجمه گوگل]این جمله ممکن است بی ضرر به نظر برسد، اما از اهمیت حیاتی برخوردار است
[ترجمه ترگمان]جمله بندی ممکن است بی ضرر باشد، اما اهمیت حیاتی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The liquid looked fairly innocuous.
[ترجمه گوگل]مایع نسبتاً بی ضرر به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]مایع نسبتا بی ضرر به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Innocuous enough on the face of it.
[ترجمه گوگل]در ظاهر به اندازه کافی بی ضرر است
[ترجمه ترگمان]به اندازه کافی روی چهره آن تمرکز کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. What had seemed an innocuous and perfectly reasonable suggestion was answered with a moan as of a child in pain.
[ترجمه گوگل]آنچه پیشنهادی بی ضرر و کاملاً منطقی به نظر می رسید، با ناله ای مانند یک کودک دردمند پاسخ داده شد
[ترجمه ترگمان]چیزی که به نظر بی ضرر و معقول می آمد، با ناله ای که از درد و درد به گوش می رسید پاسخ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The interviewer only asked boring, innocuous questions.
[ترجمه گوگل]مصاحبه کننده فقط سؤالات خسته کننده و بی خطری پرسید
[ترجمه ترگمان]مصاحبه کننده فقط سوال بی ضرر و بی ضرری را پرسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. We would have to make ourselves innocuous and present to the outside world a mild, freeze-dried version of history.
[ترجمه گوگل]ما باید خودمان را بی‌ضرر کنیم و نسخه‌ای ملایم و خشک شده از تاریخ را به جهان بیرون ارائه کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید خودمان را بی ضرر نگه داریم و در دنیای بیرون یک نسخه خشک و خشک از تاریخ وجود داشته باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Another inspector I know had problems with an innocuous piece written in a mildly conversational style.
[ترجمه گوگل]بازرس دیگری که می شناسم با یک قطعه بی ضرر که به سبک محاوره ای ملایم نوشته شده بود مشکل داشت
[ترجمه ترگمان]یک بازرس دیگر که من می دانم با یک روش بی ضرری برایم مشکل پیدا کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی ضرر (صفت)
innocent, harmless, innocuous, inoffensive

انگلیسی به انگلیسی

• harmless, not causing injury or damage; not offensive; uninteresting, insipid
innocuous means not at all harmful; a formal word.

پیشنهاد کاربران

innocuous lie
دروغ مصلحت آمیز
innocuous lies that are told in order to be tactful or polite
مثال؛
“The comment was innocuous and didn’t offend anyone. ”
A person might say, “The movie’s violence was presented in an innocuous way. ”
In a discussion about a controversial topic, someone might argue, “The proposed policy change is innocuous and won’t have any negative effects. ”
۱. بی ضرر. بی خطر ۲. خالی از غرض. غیر مغرضانه ۳. خسته کننده. بی بو و بی خاصیت
( منبع! که ذکر کردنش از کارهای نیک است: فرهنگ معاصر پویا )
۱. بی ضرر. بی خطر ۲. خالی از غرض. غیر مغرضانه ۳. خسته کننده. بی بو و بی خاصیت
مثال:
I imagine that some of you are wondering what the connection is between the innocuous and the horrific,
من تصور می کنم که بعضی از شماها فکر می کنید ارتباط بین بی خطر و وحشتناک چیست؟
not offensive, dangerous, or harmful SYN harmless
بی زیان
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : innocuousness
✅️ صفت ( adjective ) : innocuous
✅️ قید ( adverb ) : innocuously
سخنرانی با لحنِ ملایم
بی ضرر، بی بخار

بپرس